گمشدهاي به نام استراتژي
جلال سميعي
۱- رسانههاي هر سازمان يا برند، قرار است دروازه كنترل ورود و خروج اطلاعات باشند؛ دروازهاي كه از شدت پيچيدگيها و ملاحظات ديده و ناديده، در تعريف عملي روابطعمومي سازماني، ممكن است خود تبديل به يك سد محكم و مانع ارتباطات شوند.
۲- بسياري از تحولات فضاي رسانهاي، در مدل مصرف محتوا و رسانه جامعه و مخاطبان، به سرعت در دشواريهاي ارتباطي هر سازمان و برند اثر ميگذارد؛ تعريف جديد روابطعموميها، ديگر با فكس و تكذيبيه و نشست خبري نميتواند تعريف كامل و محتاطانهاي باشد. وقتي از استراتژي محتوا و رسانه حرف ميزنيم، مقصودمان پيشبيني همين خطرها، ملاحظات سازماني و تصاويري براي ساخته شدن هويت بصري، عمومي و شفاهي آن برند هم هست.
۳- معمولا گرفتاري بسياري از روابطعموميها و بخشهاي مرتبط با محتوا و فرم ارتباط با مخاطبان وقتي برجستهتر ميشود كه بحراني رسانهاي يا تبليغاتي، دامنگير سازمان و برند شده است؛ داشتن استراتژي و يكپارچگي رويه و زبان ارتباطي در بخشهاي مرتبط با يكديگر، به اين معناست كه در عرصه محتوا و رسانه بايد يك تيم هماهنگ متشكل از همه اين بخشها همواره بر كارها نظارت كنند.
۴- سياست ارتباطي يك مجموعه را مديران آن، اهداف اصلي سازمان و جامعه هدف و مخاطبانش شكل ميدهند؛ وقتي بلاتكليفي در مديران يا بدنه مجموعه حل نشود، به ويژه در عرصه اطلاعرساني و ساخت رسانهها و هويت آن سازمان، هر بحران تجاري يا رسانهاي ميتواند همهچيز را به هم بريزد. نگاهي به تبليغات هيجانزده اينستاگرامي و تلگرامي بسياري از برندها نشان ميدهد گاهي ممكن است خودشان هم چندان مخاطبشان را نشناسند.
5- محتوا در رسانههاي امروز، يك گمشده ناديده است؛ گمشده بزرگتر اما استراتژي رسانه است، كه بايد آن محتوا را در كانالهاي ارتباطي با مخاطبان هدايت كند؛ ارتباطاتي كه اگر مبتني بر پيشبيني بحرانها و واكنشها نباشد، همواره روي گسل فعال بحرانها خواهد ماند.