• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4003 -
  • ۱۳۹۶ سه شنبه ۲۶ دي

در فضيلت لاادري

سيدعلي ميرفتاح

اين بار اول نيست كه در ستايش «نمي‌دانم» مقاله مي‌نويسم. قبلا هم به مناسبت‌هايي گفته بودم كه درود خدا بر كسي كه وقتي از امري سر‌در‌نمي‌آورد، دليري كند و به صراحت بگويد نمي‌دانم. همه آنها كه دست به قلمند و حرف‌شان در بين مردم نافذ است، خوب است كه اين آيه شريفه را با خط خوش بنويسند و بالاي سر بزنند و به قول قدما نصب‌العين خود قرار دهند: «ولا تقف ما ليس لك به علم، ان السمع و البصر و الفوآد، كل اولئك كان عنه مسئولا»... متفكرين و حكيمان بسياري در اين آيه تامل كرده‌اند و مفاد آن را با ادبيات خود بيان كرده‌اند. لازم نيست مسلمان و مومن باشيد تا حقيقت و ضرورت اين پيام را دريابيد حتي متفكرين مدرن هم به اين اصل اخلاقي وفادارند: «چيزي را كه نمي‌داني نگو.» دايره چيزهايي كه نمي‌دانيم وسيع است و به يك اعتبار اموري را كه نمي‌شود درباره‌شان حرف زد،‌ شامل مي‌شود. يعني آن جمله معروف ويتكنشتاين هم در همين كانتكس معني مي‌دهد. به قول شاعر چون نتوان راستي را درج كردن/ دروغي را چه بايد خرج كردن... حقيقت اين است كه مسائل دنيا پيچيده‌اند، روز به روز نيز پيچيده‌تر هم مي‌شوند. امروز، فهم مسائل چيزي بيش از فراست و هوشياري مي‌خواهد. همين اتفاقات اخيري كه در خيابان‌هاي مشهد و تهران و ايذه و قهدريجان و... افتاد، از زمره اتفاقات عجيبي بود و هست كه نمي‌شود به كمك چهارتا تحليل و چند خبر يواشكي پي به ماهيتش برد. حتي براي مني كه شغلم روزنامه‌نگاري است و از صبح تا شب اخبار را رصد مي‌كنم و در جامعه حضور دارم، ممكن نيست كه موضع داناي كل بگيرم و در نوشته‌ها و گفته‌هايم وانمود كنم كه از جزء  و كل ماجرا سردرمي‌آورم. نه. سردرنمي‌آورم و بعيد مي‌دانم آنها كه از دور نظاره مي‌كنند چيز بيشتري بدانند. كلا با اينها كه مي‌خواهند مسائل را تقليل دهند و ساده كنند مشكل دارم. از اينها كه مي‌خواهند جراحي مغز و اعصاب را به زبان ساده بنويسند بايد پرهيز كرد. باور كنيد سياست از جراحي مغز و اعصاب سخت‌تر و پيچيده‌تر است و لوازم و اسباب بسياري مي‌خواهد تا فردي در اين فن متخصص شود و حرف حساب بزند. البته به لطف شبكه‌هاي ماهواره‌اي فن سياست تبديل به امر تفنني شده و غالبا فكر مي‌كنند در كنار كار و بار روزمره مي‌توانند از آن حرف بزنند و مسائل سياسي را تحليل كنند. اخيرا بلاي ساده‌انگاري به اقتصاد هم سرايت كرده و هر كسي خود را صاحب صلاحيت مي‌داند تا درباره بودجه، حمل و نقل، موقعيت ايران و مناسباتش با چين و اروپا اظهارنظر كند. ساده‌انگاري همنشين سهل‌انگاري است- و بلا به دور- عين وبا سرايت مي‌كند و همه را آلوده مي‌كند. شايد حرفم برخورنده باشد، اما از آنجايي كه خطر سهل‌انگاري را جدي مي‌دانم، از شما اجازه مي‌گيرم و مي‌نويسم كه مسائل مربوط به كشتي- خصوصا كشتي‌هاي نفتكش- فوق‌العاده، تخصصي و پيچيده‌اند و به راحتي نمي‌توان در آنها وارد شد و حكم داد. بله. براي جوانان ايراني عزا داريم و اين داغ بر جان‌مان سنگين است، اما عزاداري مجوز موجهي نيست كه فكر كنيم مي‌توانيم در قضايا ورود پيدا كنيم، اين و آن را محكوم كنيم و در فوران سهمگين احساسات و هيجانات نه‌فقط براي اين و آن بلكه براي تقدير، حكم صادر كنيم. به‌خصوص در شبكه‌هاي مجازي ما با يك جور سهل‌انگاري متراكم روبه‌روييم كه باعث مي‌شود متخصصان صداي‌شان شنيده نشود يا از ترس احساسات و عواطف سكوت كنند و حرف‌شان را بخورند. وضعيت طوري است كه اكثرا با قطعيت سخن مي‌گويند و جايي براي ملاحظات و شايدها و احتمالات و اما و اگرها نمي‌گذارند و مهم‌تر از همه جا را براي كاردانان و اهل فن تنگ مي‌كنند. اينكه مي‌بينيد تصوير تصادف 29 سال پيش به جاي سانچي چاپ و منتشر مي‌شود دليلش همين غلبه احساسات است كه دقت نظر را پايين مي‌آورد. چند شب پيش در يكي از همين شبكه‌‌هاي ماهواره، كارشناسي را ديدم كه درباره اتفاقات اخير ايران طوري حرف مي‌زد كه گويي دارد درباره مسائل ساده و پيش پا افتاده خانواده‌اش حرف مي‌زند. چند هزار كيلومتر آن‌طرف‌تر، صرفا به كمك نظريه‌هاي ماركسيستي مي‌خواست همه چيز را تقليل دهد و براي اين و آن راهكار نشان دهد. اولش از آن شبكه تعجب كردم  كه چطور به عوام‌زدگي رو آورده و مروج حرف‌هايي سطحي و غيرواقعي شده. اما وقتي علاوه بر آن شبكه جاهاي ديگر و صفحات دنياي مجازي را ديدم فهميدم ما با يك بليه عام روبه‌روييم؛ بليه عامي كه به جاي گفتن و تكرار «نمي‌دانم»، بر مسند دانايي تكيه مي‌زند و با بي‌مبالاتي هرچه تمام‌تر درباره همه چيز و همه كس اظهارنظر مي‌كند. خدا به دادمان برسد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون