به بهانه استقبال از مراسم رونمايي دو كتاب «رهش» و «عشق و چيزهاي ديگر»
ظرفيتي كه بايد هدايت شود
نيوشا مزيدآبادي
سپهر فرهنگي- هنري امروزِ ايران آيينه تصويرهاي تازهاي شده كه سالهاست جاي خالي آنها را در لايههاي مختلف زندگي مردم (از هر قشر و با هر درجه سوادي) حس ميكرديم. اگرچه پيش از اين جهان نشر آثار مكتوب با استقبال كمرنگ مخاطبان همراه بود و مدام دم از كاهش سرانه مطالعه مردم اين سرزمين ميزديم، اما حالا چند سالي است كه همين مردم براي برخي نويسندهها و بعضي آثار هنري و موسيقايي سر و دست ميشكنند. گاهي اين تصاوير آنقدر اميدواركننده است كه به كل ذهنمان به صرافت مرور آمار و ارقامي كه از تيراژ آثار مكتوب و موسيقايي منتشر ميشود، نميافتد. انگاري مردم به مدد رشد رسانهها، به خصوص شبكههاي مجازي و تبليغات سينهبهسينهاي كه به يمن آنها ميسر ميشود، توانستهاند بيش از پيش در جريان رويدادها (در اينجا مشخصا رويدادهاي هنري) قرار گيرند. رشد همين تبليغات بر رونق مراسم جشن امضاي آلبوم يا كتابها نيز تاثير گذاشته است چنانكه گاهي آنچنان تنور سينه فرهنگ داغ ميشود كه هيجان مردم را براي ايستادن در صفهاي طولاني رونمايي و جشن امضاي دو چندان و البته توجيه ميكند. هر چند ممكن است اين جريانِ برآمده از رسانه، محل نقد بسياري از منتقدان آثار هنري باشد اما به نظر ميرسد برگزاري چنين مراسمي در سالهاي اخير در توجه مردم به تهيه نسخه اصلي آثار و شركت در جريانات فرهنگي- هنري ايران بيتاثير نبوده است. پنجشنبه گذشته مراسم رونمايي و جشن امضاي كتاب «رهش» رضا اميرخاني با استقبال مردم و صف طولاني آنها در مقابل انتشارات افق همراه بود. چند روز پيشتر (12 بهمنماه) نيز مراسم رونمايي از كتاب صوتي «يك شب ديگر» از محمود دولتآبادي با حضور قابل توجه مردم برگزار شد. اگرچه بخشي از عوايد اين مراسم به موسسه خيريه «ريشهها» اختصاص داشت اما حضور همين خيريه هم بيانگر آن است اين بستر ظرفيت ويژهاي براي به ثمر رساندن فعاليتهاي مفصلتر دارد. اسدالله امرايي (مترجم) در گفتوگو با «اعتماد» تاثير تبليغات رسانهاي را در استقبال مردم از اين مراسم تلقي كرده و ميگويد: «تبليغات و شبكههاي مجازي موجب نقل شدن سينه به سينه اين اتفاقات در بين مردم ميشود. در همين چند روز گذشته ما شاهد چندين اتفاق پرمخاطب بوديم. جشن امضاي كتاب «رهش» اميرخاني در روز پنجشنبه و رونمايي كتاب تازه مصطفي مستور در همان روز. در هر دو اين مراسم مردم از قبل آمده و صف كشيده بودند تا با صاحبان اين آثار ديدار و كتابهاي آنها را تهيه كنند. در زمينه موسيقي اطلاع چنداني ندارم اما در مورد برخي فيلمها هم گاهگداري مردم را در صفهاي طولاني تهيه بليت ميبينيم. همين ايام اخير نمايش «اليورتوئيست» با چنان حجم گستردهاي از مخاطبان روبهرو بود كه به سختي بليت گير ميآمد.» امرايي بخش عمده اين جريان را متاثر از كار تبليغات و شبكههاي مجازي ميداند اما معتقد است در ادامه همهچيز به جوهره اصلي كار بستگي دارد: «كتاب مصطفي مستور اما در طول سالهاي فعاليتش ممكن است به چاپ پنجاهم يا شصتم هم برسد يا بسياري از آثار دولتآبادي كه از اين قاعده مستثني نيست. به نظرم با آنكه تبليغات، موثر واقع شدهاند اما كارنامه كاري نويسنده نيز در جذب مخاطب بيتاثير نيست.»او در پاسخ به پرسشي پيرامون تاثير برگزاري چنين مراسمي در تبديل شدن يك امر هنري به كالاي تجاري، گفت: «به هر حال تبليغ بخشي از اين صنعت است. البته كه شهرت ناشر و مولف نيز بيتاثير نيست. مضاف براينكه فكر ميكنم بايد از اين وقايع استقبال كنيم و به آنها دامن بزنيم. اما متاسفانه در همين فضاي مجازي ميبينيم كه تبليغات سوئي درباره آثاري كه از آنها استقبال شده، ميشود و صاحبان آثار را به دستههاي مختلف ميچسبانند و خوانندههاي آنها را به قشر خاصي نسبت ميدهند. در صورتي كه به نظر من يك نويسنده كتابش را براي مخاطب عام مينويسد چون ممكن است هر كس به كتاب او بر بخورد و از آن استفاده كند. موضع گرفتن نسبت به آثار، درست نيست. اگر در نظر داشته باشيم كه خوانندگان و مخاطبان هر اثر حق دارند خوراك ادبي داشته باشند، به نتيجه ميرسيم هر پديدهاي كه در امر كتابخواني رخ دهد، پديده مهم و قابل توجهي است. يك نفر ممكن است هري پاتر دوست داشته باشد و يك نفر كتابي ديگر. در همين زمانهاي كه ميگويند مردم كتابخوان نيستند، شاهد بودهايم قشر عظيمي از جوانان سراغ كتابهاي هري پاتر رفتهاند. من ممكن است كتاب «جوجو مويز» (نويسنده انگليسي) را نخوانده باشم و در قضاوت خودم تصور كنم كه كتاب مبتذلي است اما اين دليل نميشود كه ناشران هم سراغ انتشار آن نروند. هر كس سليقه خاص خود را دارد و ايرادي نيست كه اين سليقهها در جامعه وجود داشته باشد. ناشر منتشر ميكند و عدهاي خواهان هستند. در نتيجه بايد به خواست آن بخش از جامعه احترام گذاشت.» اين روزها بازار برگزاري مراسم رونمايي و جشن امضاي آلبومهاي مختلف و كتب داستان داغ است. از كيهان كلهر، حسين عليزاده و محمود دولتآبادي گرفته تا گروههايي مثل پالت، چارتار و... هرچند ممكن است سنجه استقبالِ مردمي دليلي كافي بر كيفيت محتواي ارايه شده توسط صاحب اثر نباشد اما توجه به چنين جرياناتي كه برخاسته از مردم است ميتواند گرهگشاي بسياري از كاستيهاي فرهنگي باشد تا با سياستگذاري درست اين ظرفيت بالقوه را بالفعل و هدايت كنيم.