5 روز قبل، 344 روز بعد
حسن لطفي
روزي روزگاري عدهاي گمان ميكردند سينماي جنگ يا به تعبيري دفاع مقدس مال آنها است و ديگران حق ندارند پا در آن وادي بگذارند. ديگراني كه شبيه آنها نميانديشيدند. خيال ميكردند ورود غريبهها به اين گونه سينمايي در ايران به قداست جنگ، دفاع، رزمندگان و شهدا خدشه وارد ميكند. تاريخ سينما و فيلم «تنگه ابوقريب» ساخته بهرام توكلي نشان داد كه عجولانه قضاوت ميكردند. بهرام بيضايي در زمانه جنگ اين اتفاق تحميلي را جور ديگري ديد. خوب هم ديد و فيلم درجه يكي به نام «باشو غريبه كوچك» ساخت. عدهاي نيز پس از اجراي قطعنامه 598 كمكم جور ديدن را به اين گونه سينمايي تزريق كردند. جور ديگر ديدني كه در سينماي دنيا بيسابقه نبود. حالا بهرام توكلي كه در زمان شروع جنگ فقط چهار سال داشته و به نظر ميرسيد با اين سينما غريبه است فيلم درخور توجه «تنگه ابوقريب» را ساخته است. آن هم در حالي كه در فيلمهاي قبلياش بيشتر دغدغههاي ذهني و فرمي داشته است. ماجراي فيلم مربوط به پنج روز قبل از پذيرش قطعنامه 598 است. بيش از آنكه ستايشگر جنگ باشد و از رزمندگانش اسطورهايي دستنيافتني بسازد، تصويرگر زشتيهايي است كه جنگافروزان به ديگران تحميل ميكنند و زيباييهايي كه دفاعكنندگان دوست داشتني به وجود ميآورند. فيلم قدرتش را مديون دكوپاژ درست، فضاسازي قدرتمند، بازيهاي روان و فيلمبرداري خوب است . حتي برهم خوردن تثبيت موقعيت و سردرگم شدن گاهگاهي بيننده نيز در خدمت موقعيت شخصيتهاي فيلم است. شخصيتهايي كه گاه ضعف در شخصيتپردازيشان در آشفتگي ايجاد شده گم ميشود و بدون آنكه مكثي بر آنها شود بلوغ و مرد شدن يك نفرشان را شاهديم (شخصيت نوجوان فيلم كه در آخرين نمايي كه از او ميبينيم اسلحه بر دوش در حالي كه تصوير آهسته است از كنار دوربين رد ميشود.) شايد به همين دلايل است كه منتقدين و داوران جشنواره سي و ششم به اين فيلم روي خوش نشان دادند. فيلم در يازده رشته كانديدا شد و جوايزي را به خود اختصاص داد. اقبال بينندگان عادي نشان از نقش تاريخي اين فيلم در نمايش برههاي خاص از تاريخ ايران دارد؛ تاريخي كه هنوز فيلمسازان ايراني به دلايل مختلف (سرمايه، محدويتها، بضاعت امكانات و...) رغبتي به ساخت فيلم درباره آن ندارند. شايد اين اتفاق خجسته تا جشنوارههاي ديگر فجر رخ بدهد؛ جشنوارهاي كه مسوولانش براي برنامهريزي بهتر براي نزديكترينش از امروز 344 روز فرصت دارند.