نجات ۱۰۰درصدي نسل آينده
فاطمه سعيدي
لغو برگزاري آزمونهاي تستي براي ورود به مدرسههاي تيزهوشان و نمونه دولتي فقط يك تصميم مديريتي نيست. تا «معلم» نباشيد و از نزديك با بچهها چه در سطوح دبستان و چه راهنمايي و دبيرستان كه اينك به متوسطه اول و دوم تغيير نام دادهاند كار نكرده باشيد، نميتوانيد زواياي مهم چنين تصميمي را لمس كنيد. يك روي سكه اين تصميم عقب راندن موسسههايي است كه بساط آماده شدن در آزمونهاي تستزني را گسترانده بودند ولي يك سوي ديگر تصميم به فرزندان ما برميگردد. فرزنداني كه كودكيشان، فراغت و سرزندگيشان را در مسير آماده شدن براي آزموني ۴ گزينهاي قرباني كرديم. تصور بچهها از «جمعه» و «فراغت» را تغيير داديم و ۶ سال ابتدايي را تبديل به اسارتي براي برآمدن از آزمون ورودي كرديم. از نگاه معلم و مديري كه سالها شاهد تحمل انواع استرس و اضطراب دانشآموزان بودهام تصميم وزير آموزش و پرورش مبني بر لغو برگزاري آزمونهاي تستي براي ورود به مدرسههاي تيزهوشان و نمونه دولتي آثار مثبت بسياري به همراه خواهد داشت. نكته مهم ديگر اينكه هزينهاي كه كلاسهاي آمادهسازي براي آزمون به خانوادهها تحميل ميكرد ميتواند از دوش خانوادهها برداشته شود. طبيعي است خانوادهها همين بودجه را براي آينده فرزندانشان ميتوانند به روشهاي بهتري سرمايهگذاري كنند. اما دو دليل مهمي كه با تجربه آموزگاريام دارم را مرور ميكنم.
نخست؛ آموزش امر ظريفي است و با غربالگري و جداكردن دانشآموزان از يكديگر نميتوان به آموزش مطلوب دست يافت. تجربه به من كه در سطوح مختلف تدريس كرده و مديريت نشان داده است كه با برگزاري آزمون ۴گزينهاي نميتوان استعداديابي و تيزهوش را شناسايي كرد. به عبارت ديگر ما كودكي فرزندانمان را صرف آماده شدن آنها براي شركت در آزموني يكي دو ساعته و پركردن گزينههاي ۴ جوابي ميكنيم تا به عنوان تيزهوش يا دانشآموز مدرسه نمونه به تحصيل ادامه دهد. بايد شيوه شناسايي استعدادهاي درخشان و تيزهوشان و همچنين نحوه حمايت از آنان در نظام آموزشي ما تغيير يابد.
دوم؛ بيش از ۲۰ نوع مدرسه درنظام آموزش و پرورش ما فعال است. وقتي به شكلگيري برخي از اين مدرسهها نگاه ميكنيد ميبينيد قرار براين بوده كه بتوانند امكانات آموزشي را براي دانشآموزان ساير مناطق فراهم كنند. براي مثال مدرسههاي نمونه دولتي چرا بايد در تهران، قلب امكانات ايران، مشغول فعاليت باشند در حالي كه قرار بود مدرسههاي نمونه دولتي به مناطق كمتربرخوردار امكانات بيشتري
تزريق كند.
اما به جز دو موضوع پيشگفته بايد به فشار رواني كه نظام آموزشي ما به دانشآموزان وارد ميكند بيشتر توجه كنيم. در دورهاي آينده فرزندانمان را در ورود به دانشگاه ترسيم كرديم و در همين دوره نيز دانشآموزان به محض ورود به دبيرستان بايد آماده ميشدند تا در پايان دوره دبيرستان به نبرد با غولي به نام كنكور بپردازند و همين موضوع سبب رونقگرفتن مهارتهاي تستزني و چگونه برآمدن از پس كنكور شد. حتي تغيير نظام آموزشي نيز نتوانست غول كنكور را عقب براند. اما پرسش اين است الان كه به سبب توسعه فضاهاي دانشگاهي هر دانشآموزي ميتواند به دانشگاه راه يابد و ادامه تحصيل دهد چرا بايد اين استرس و فشار رواني را هم در مقطع متوسطه اول و دوم و هم در مقطع ابتدايي به دو شكل مختلف به آنها تزريق كنيم؟
به نظر ميرسد ما شادابي و نشاط نيروي انساني جامعهمان را در دوره مهم كودكي مغلوب فرآيندي كردهايم كه كمتر نقشي در توسعه و يادگيري دارد.
مهمترين مزيتي كه تصميم وزير آموزش و پرورش در لغو برگزاري آزمونهاي تستي براي ورود به مدرسههاي تيزهوشان و نمونه دولتي دارد توجه به پتانسيلهاي مهم كودكي است. به عبارتي شايد امروز تعداد دانشآموزان ابتدايي مابيش از۷ميليون نفر باشد كه حدود ۱۰درصد از جامعه را تشكيل ميدهند اما اين عده ۱۰۰درصد جامعه فرداي ما را تشكيل ميدهند. پس براي حمايت از ۱۰۰درصد جامعه فردايمان بهتر است كودكي آنها را قرباني تستهاي ۴ جوابي و استرسهاي ناشي از آن و همينطور هزينههاي تحميل شده به خانوادهها
نكنيم.
ضمن آنكه وزير آموزش و پرورش بايد به خوبي مراقب تالي فاسدهاي اين تصميم در فربهشدن مدرسههاي ديگر به ويژه مدرسههاي غيرانتفاعي باشد. چرخههاي مالي نامناسب در مدرسههاي غيرانتفاعي نبايد مشابه آنچه بر سر تستزني باب شده بود دوباره دامن خانوادهها را بگيرد.
٭معلم و عضو كميسيون آموزش مجلس شوراي اسلامي