• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 16 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۵ آبان

نظريه‌آزمايي تاريخي داود فيرحي در گفت‌وگو با حسن حضرتي

اصلاح‌گر اجتماعي

مرتضي ويسي پژوهشگر تاريخ انقلاب

دكتر حسن حضرتي استاد تاريخ دانشگاه تهران است كه سابقه سال‌ها دوستي نزديك با دكتر فيرحي را در كارنامه زندگي خود دارد و راوي خاطرات و ناگفته‌هاي بسياري از دوستي خود با داود فيرحي است. اما در اين گفت‌وگوي پيش رو قصد ما پرداختن به اين مباحث و خاطرات شخصي نيست، چرا كه در جاهاي ديگر و سخنراني‌هاي مختلف دكتر حضرتي به اين موضوع پرداخته است. دكتر حضرتي كه خود در تاريخ اسلام به خصوص روش‌شناسي تاريخي صاحب نظر هستند در اين گفت‌وگو به سوالات ما درباره مواجهه دكتر فيرحي با تاريخ به خصوص با تاريخ اسلام پاسخ داده‌اند. مخاطبان در ادامه مي‌توانند اين گفت‌وگو را مطالعه كنند.

  ارتباط كارهاي دكتر فيرحي با حوزه تاريخ بر كسي پوشيده نيست شما به عنوان يكي از اساتيد سرشناس رشته تاريخ به خصوص در حوزه‌هاي روش‌شناسي مواضع خودتان را درباره نسبت رابطه نظريه و تاريخ بفرماييد تا مشخص شود اساسا دكتر فيرحي با چه مواضعي با مساله تاريخ مواجهت داشت.
درباره مساله مربوط به تاريخ و نظريه هم در كتاب «روش پژوهش در تاريخ نويسي» و همچنين در جاهاي مختلف از جمله شبكه‌هاي مجازي به‌طور مفصل صحبت كرده‌ام اما براي اينكه اين بحث يعني مواجهه‌ام با شيوه تاريخ نگاري دكتر فيرحي مشخص شود نكاتي را من باب مقدمه عرض مي‌كنم. من فكر مي‌كنم درباره مباحثي كه من اخيرا مطرح كرده‌ام كمي كج‌فهمي وجود داشته است كه من فكر مي‌كنم بيشتر ناشي از عدم مطالعه متون و نوشته‌هاي من از سوي همكاران و برخي محققان است. اينكه عنوان مي‌شود من به ارتباط تاريخ و نظريه، آن‌گونه كه در آثار دكتر فيرحي آمده مخالف نيستم. اما بايد با اين موضوع با كمي تامل نگريست. اين را از قبل عنوان كنم دكتر فيرحي مورخ نبودند بلكه در حوزه علوم سياسي به تاريخ مي‌نگريستند و توجه به اين امر اهميت بالايي دارد.
  تاريخ چه ويژگي‌هاي دارد كه بايد مرز خود را ديگر رشته‌ها به خصوص علوم سياسي مشخص كند؟
به نظر من دانش تاريخ رشته‌اي با ويژگي‌هاي خاص خودش است به عبارت ديگر فكر مي‌كنم كه رشته تاريخ و مورخان بايد در حوزه‌اي فعال باشند كه در آن قدرت و به اصطلاح اتوريته دارد امري كه در ديگر علوم يافت نمي‌شود. بر اين اساس اعتقاد دارم توصيف فربه يا توصيف ژرف مهم‌ترين وظيفه مورخ است. واين امر از عهده رشته‌هاي ديگر برنمي‌آيد. پس تاكيد مي‌كنم مهم‌ترين وظيفه يك مورخ روايت يا به عبارتي توصيف وقايع گذشته است. دقت كنيد از اين امر به عنوان مهم‌ترين وظيفه مورخان ذكر كردم نه تنها‌ترين. متاسفانه برخي دوستان از اين سخن من به عنوان تنهاترين وظيفه مورخ ياد كرده بودند كه كاملا اشتباه است. پرداختن به پرسش چگونگي وظيفه يك مورخ است و اما پاسخ به چرايي مساله وظيفه ثانويه است كه هر مورخي مي‌تواند به اختيار به آن بپردازد. اين بحث هيچ ضديتي با نظريه ندارد بلكه اولويت قرار گرفتن نظريه‌آزمايي در نظريات تاريخي است نه بهره‌مندي از نظريه، چرا كه اين دو مقوله‌اي كاملا متفاوت هستند. نظريه‌آزمايي در نظريات تاريخي كاري است كه در ديگر رشته‌هاي علوم انساني مانند علوم سياسي، جامعه‌شناسي و ... به كار مي‌گيرند (مانند كارهاي مرحوم فيرحي) كه در آن يك نظريه كلي را اتخاذ مي‌كنند و قصد دارند كه نسبت به يك دوره تاريخي امتحان يا اعمال كنند. اين امر نبايد بر پژوهش‌هاي تاريخي مسلط شود. براي مثال زماني كه گفته مي‌شود كه در نبرد چالدران چه اتفاقي افتاده است؟ اين سوال از يك مورخ پرسيده مي‌شود نه از عالم علوم سياسي پس بايد اين تفاوت بين رشته تاريخ و ديگر رشته‌ها مشخص شود تا كار عالماني همچون فيرحي بهتر فهم شود.
  اگر امكان دارد بيشتر درباره اين موضوع صحبت كنيد تا نسبت رابطه كارهاي دكتر فيرحي با تاريخ بيشتر مشخص شود.
مجددا تاكيد مي‌كنم كه آقاي دكتر فيرحي مورخ نيستند بلكه ايشان استاد انديشه سياسي هستند. درست است كه هيچ مرز‌بندي مشخصي بين علوم وجود ندارد اما بايد جايگاه‌ها مشخص شود تا توجه مواجهه ما نيز با افراد مشخص باشد. همان‌طوركه مطلع هستيد و همچنين گفته شد بنده روابط بسيار نزديكي با مرحوم فيرحي داشتم و بسياري از كارهاي ايشان را قبل از انتشار مطالعه مي‌كردم و نظرياتم را با وي در ميان مي‌گذاشتم. درواقع مي‌خواهم بگويم كه تعامل و بده بستان عميقي بين مرحوم دكتر فيرحي و رشته تاريخ وجود داشت و توجه ويژه‌اي به تاريخ داشت و به هيچ عنوان در تحليل‌هاي خود تاريخ را دست‌كم نمي‌گرفت. اما در نهايت بايد بدانيم طبق آن تعريفي كه كردم دكتر فيرحي كاري مورخانه انجام نداده است بلكه در آثار خود به خصوص آثار اوليه‌اش كاربست نظري يا به عبارت ديگر آزمون يك نظريه انجام شده است. به همين جهت هيچ‌گاه خود را در مقام يك مورخ قرار نمي‌دهد و هميشه سعي مي‌كرد  ارتباط صحيح و حرفه‌اي با مورخان برقرار كند. در رساله دكتراي آقاي دكتر فيرحي كه بعدا تبديل شد به كتاب «قدرت دانش و مشروعيت» مباحث تاريخي بسياري وجود دارد. از دولت در زمان پيامبر شروع مي‌كند تا به قرون ميانه مي‌رسد. اينجاست كه مشخص مي‌شود استاد فيرحي توصيه‌هاي آقاي حميد عنايت را به خوبي مورد توجه قرار داد و فهميد براي اينكه بتوان يك تاريخ انديشه سياسي خوب نوشت بايد به مسائل و زمينه‌هاي تاريخي توجه كرد. اين امر از همان آغاز در ذهن دكتر فيرحي به‌طور كامل نقش بست. اما در همان زمان كه اين كار در حال نگارش بود من با ايشان درباره مباحث تاريخي بسيار گفت‌وگو داشتم به استاد عنوان كردم كه خطاهاي تاريخي وجود دارد. يكي از اين اشتباهات منابع مورد استفاده در كار بود كه درواقع تحقيقات ديگران درباره آن دوره تاريخي بود نه منابع دسته اول. مثلا زماني كه درباره تاريخ اسلام صحبت مي‌شود به سيد جعفر شهيدي يا تاريخ اسلام زرگر نژاد ارجاع مي‌دهند. من به استاد تاكيد كردم كه بايد به منابع اصلي اين دوره رجوع شود. اما اين امر خيلي ايراد به دكتر فيرحي نيست چرا؟ چون ايشان عنوان مي‌كردند كه من كار مورخانه نمي‌كنم بلكه از كارهاي مورخان استفاده مي‌كنم. دكتر فيرحي به عنوان استاد انديشه سياسي علمش علمي تعميمي است يعني مبتني بر نظريه‌هاست. غايت كار او نظريه‌آزمايي يا نظريه‌پردازي است.
  آيا اين روال در همه آثار دكتر فيرحي مشهود است يعني در همه كتاب‌هاي تاليفي خود با همين روش پيش رفته است؟
بله تقريبا اين‌گونه بوده اما نكته اينجاست زماني كه به آثار متاخر دكتر فيرحي نگاه مي‌كنيد متوجه غلبه نگاه بيشتر تاريخ مي‌شويد؛ به عبارت ديگر در پروژه ايشان مساله تاريخ و داده‌نگاري مستخرج از منابع دسته اول اهميت بيشتري پيدا كرد و اين نگاه بسيار در كارهاي آخر ايشان پررنگ است. در كتاب‌هايي كه در حوزه تاريخ مشروطه نوشته شده كاملا اين امر مشهود است. يعني فيرحي به كار مورخان خيلي نزديك‌تر مي‌شود. به گونه‌اي كه مي‌توانم بگويم حتي سيد جواد طباطبايي هم اينقدر به تاريخ نزديك نشد كه دكتر فيرحي شد. مثلا خطاهاي تاريخي كه در كارهاي استاد بزرگوار سيد جواد طباطبايي مي‌بينم در كارهاي دكتر فيرحي كمتر مشاهده مي‌كنيم. هرچند كه آقاي طباطبايي ادعاي نزديكي بيشتري به تاريخ داشته است اما تامل وي در منابع به اندازه آقاي دكتر فيرحي نيست. به‌طور كل من فكر مي‌كنم هرقدر آقاي فيرحي جلو‌تر آمد نظريه‌آزمايي در تاريخ را كمتر كرد و اين تاثيري بود كه مورخان روي ايشان گذاشته بودند. ما در اين دوران مي‌بينيم كه فوكو يا فركلاف در كارهاي او كمتر مي‌شود.
  دكتر فيرحي چه ضرورتي را احساس كرد كه از ابزارهاي تاريخي استفاده كرد؟ يعني چه عاملي باعث شد كه ايشان به تحليل‌هاي تاريخي روي بياورند؟
شما بايد دقت كنيد علت اينكه دكتر فيرحي اهميت تاريخ  را در كار خود مي‌يابد، محدوديت‌هايي است كه در نظريه‌پردازي مي‌بيند. واقعيت امر اين است كه بسياري مواقع كساني كه وارد حوزه كاربست نظريات مي‌شوند كارهاي‌شان تكراري و ملال‌آور مي‌شود مثلا 50 صفحه تحقيق خود را به نظريه توسعه‌يافتگي اختصاص مي‌دهند كه بارها جاهاي مختلف گفته شده و هيچ چيز جديدي ندارد. اما مورخ در پي كشف جديد و پيدا كردن مسائلي است كه هيچ‌گاه در تاريخ ديده نشده است. با گشتن در ميان داده‌هاست كه مورخ مي‌تواند به اين امر دست پيدا كند حتما و لزوما نه با نظريه‌آزمايي و كاربست نظريات.
  آيا مي‌توان كار‌ها و اساسا پروژه دكتر فيرحي را يك پروژه بين رشته قلمداد كرد؟
مسلما اين‌گونه است. درواقع نه تنها دكتر فيرحي بلكه بسياري در همه رشته‌ها هستند كه ديگر يك دپارتمان تخصصي جوابگوي تحليل وضعيت امروز نيست. امروزه جامعه‌شناسان از مرگ جامعه‌شناسي صحبت مي‌كنند علوم سياسي و تاريخ نيز همين‌طور به همين جهت مي‌بينيم كه رويكرد بين‌رشته‌اي بسيار مورد توجه محققان و عالماني مانند دكتر فيرحي قرار گرفته است. براي اينكه به سوالات بين رشته‌اي پاسخ دهيم بايد كار بين رشته‌اي بكنيم و به جاي اينكه در دپارتمان‌هاي خود بنشينيم و از منظر خود به آن بپردازيم بايد وارد حوزهاي جديدي شويم و تعامل صحيح و درستي با ديگر رشته‌ها داشته باشيم و دكتر فيرحي بسيار در اين كار موفق بود. اين ارتباط بسيطي كه با رشته تاريخ و اساتيد تاريخ برقرار كرده بود كاملا مبين اين موضوع است. نقل است كه دكتر عنايت گفته بود كه دپارتمان علوم سياسي بايد يك دپارتمان تاريخ در آن باشد و اين امر در ذهن جناب دكتر فيرحي بسيار عالي جاي گرفته بود. اين يعني اينكه علوم سياسي بيشتر از اينكه ماهيت انديشه‌اي داشته باشد ماهيت تاريخي دارد. آيا به نظر شما مي‌توان از خواجه نظام‌الملك يا غزالي صحبت كرد اما سلجوقيان را نشناخت اصلا اين امر امكان‌پذير نيست و هر تحقيقي غير از اين مسير را برود مسير اشتباهي است. فيرحي بسيار دقيق از اين امر استفاده كرده و موضوعات انديشه سياسي را در بستر تاريخي آن بحث مي‌كرد.
  به نظر شما مهم‌ترين تفاوت كار دكتر فيرحي با ديگر اساتيد و عالمان حوزه انديشه و علوم سياسي چه بود؟ چه ويژگي علمي ايشان را متمايز مي‌كرد؟
يكي از مهم‌ترين تفاوت‌هاي كار دكتر فيرحي با ديگر عالمان علوم سياسي و حتي جامعه‌شناسي همين نكته تاريخ‌داني و اطلاع از علوم تاريخي بوده است. در حالي كه بسياري از اساتيد اين حوزه‌ها اصلا اطلاعي از تاريخ ندارند و متاسفانه به اين دانش مهم بي‌تفاوت هستند مثلا فكر مي‌كنند با يك ارجاع ساده به تاريخ طبري وارد حوزه تاريخي شده‌اند اما متوجه نيستند كه تاريخ‌داني حاصل يك پروسه انتقادي و تحقيق در منابع مختلف است به همين جهت با از دست دادن فهم تاريخي بسياري از تحليل‌ها مطابق با واقعيت جامعه نيستند. ما در تاريخ‌نگاري تاريخ اسلام مكتب‌هاي مختلفي مانند مكتب شام، حجاز، عراق، ايران و... داريم اينها هر كدام روايت‌هايي كه مثلا درباب سقيفه دارند بسيار متفاوت است و هركدام روايت‌هاي خودشان از اين واقعه دارند. در اين ميان اگر پژوهشگري مورخ يا آشنا به اين تفكيك‌ها نباشد زماني كه به كار خود كه شايد نسبتي با تاريخ پيدا كند به اين منابع به شكل مجزا مراجعه كند قطعا به اشتباه دچار خواهد شد. آقاي فيرحي آنقدر آگاهي داشت كه عقبه اين منابع را مي‌شناخت به همين دليل بود كه به مورخان نزديك مي‌شد به خاطر اينكه در تحقيقات خود دچار اشتباه نشود. 
  يكي از نقدهايي كه ممكن است به پروژه دكتر فيرحي وارد شود مساله روش گفتماني و محافظه‌كاري حاصل از اين روش تحقيق است آيا به نظر شما آثار دكتر فيرحي به نوعي محافظه‌كاري دچار است؟
من فكر مي‌كنم آقاي دكتر فيرحي با رساله دكتري‌اش كه شروع مي‌كند و زماني كه در دانشگاه تهران و موسسه باقرالعلوم در قم بودند اين‌گونه بود يعني مي‌خواست كه خودش را خيلي وارد منازعات سياسي نكند و سعي مي‌كرد به طريقي كاراكتر آكادميك خودش را حفظ كند. ولي آقاي فيرحي هرقدر جلو‌تر آمد از اين قالب خارج شد. به ياد دارم كه مصاحبه‌اي در مهرنامه داشتند كه در آنجا استاد نكته‌اي را بيان كرد و آن هم نقدي بود كه به برخي از روشنفكران وارد كرد مبني بر اينكه بسياري از روشنفكران تعاملي سازنده و پويا با اجتماع و مردم ندارند و صرفا با خودشان گفت‌وگو مي‌كنند. ايشان تاكيد مي‌كردند كه روشنفكران و اساتيد دانشگاه از كلاس‌هاي خود خارج شده و بايد وارد سطح اجتماع شوند با مردم ارتباط بگيرند و به مسائل عيني و واقعي مردم بپردازند. بعد از اين گفت‌وگو وقتي آقاي فيرحي را ملاقات كردم ديدم كه اين حرف را همين‌طوري نگفته بلكه متناسب با فكر و پروژه‌اي است كه براي خود تعريف كرده بودند. به همين جهت مي‌بينم كه آقاي دكتر فيرحي اين وجه از اصلاح‌گري اجتماعي را به عنوان بخشي از پروژه شخصي خود پذيرفته بود و به آن هم عمل مي‌كرد و با زاويه و مواضع خودش در قالب فعاليت‌هاي فرهنگي نسبت به مسائل اجتماعي موضع مي‌گرفت و كنشگري داشت. براي مثال در انتخابات‌ سخنراني مي‌كرد، اينستاگرام و كانال تلگرام داشت چرا؟ براي اينكه مي‌خواست در همين حد كلاس محدود نماند و با حيات اجتماعي ارتباط داشته باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها