• ۱۴۰۳ سه شنبه ۶ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 16 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۵ آبان

نگاهي به انديشه‌هاي داود فيرحي در گفت‌وگو با داريوش رحمانيان

موسس تاريخ فقه‌المشروطه

نرگس كيومرث دانشجوي علوم اجتماعي

مرحوم دكتر فيرحي به گواه سخن بسياري از كارشناسان رابطه بسيطي با اساتيد رشته تاريخ داشت و بسيار با آنها در پيشبرد كارهاي خود مشورت مي‌گرفت. يكي از اين اساتيد داريوش رحمانيان عضو هيات علمي گروه تاريخ دانشگاه است كه دكتر فيرحي در زماني كه در قيد حيات بودند مواجهت‌هاي بسياري با ايشان در دانشگاه تهران داشتند. دكتر رحمانيان در گفت‌وگوي پيش رو از مواجهه‌هاي خود با دكتر فيرحي و پروژه‌هاي علمي آن مرحوم سخن مي‌گويد.

  براي سوال اول بفرماييد كه آشنايي شما با دكتر فيرحي در چه اندازه بود؟
هرچند من روابط خيلي نزديكي با دكتر فيرحي نداشتم ولي شايد بگويم لطف خدا بود كه در مواردي از نزديك با استاد در برنامه‌هايي هم‌صحبت شديم و برنامه‌هايي برگزار كرديم كه منجر به همكاري‌هايي بسيار سازنده نيز شد. 
  در همين حد آشنايي كم كه مي‌فرماييد ويژگي‌هاي شخصيتي مرحوم دكتر فيرحي را چگونه ديديد؟ چه صفاتي در شخصيت ايشان نمود و ظهور بيشتري داشت؟
يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي بارز شخصيتي دكتر فيرحي منش فروتنانه علمي ايشان بود. به‌طور كل منش ايشان نه تنها براي بنده بلكه براي تقريبا اكثر كساني كه ايشان را مي‌شناختند صفتي بارز و آشكار بود. اين امر را مي‌گويم چرا كه فكر نكنيم اكنون كه ايشان در بين ما نيستند پس اين قضاوت را داشته باشيم. فروتني در همه عرصه‌ها و نه فقط در عرصه علم و معرفت و اين ويژگي واقعا ممتاز بود. در برابر آراي مخالف خود نرمش و انعطاف بيش از اندازه بالايي داشتند. به ياد دارم كه گاهي با تلفن من تماس مي‌گرفتند و سوالي را مطرح مي‌كردند و حتي شايد ساعت‌ها به بحث كشيده مي‌شد. در اين بحث بسيار صميمانه سوال مي‌كردند و نظر مي‌خواستند و اين ويژگي را در كمتر شخصيتي با آن جايگاه علمي بالا ديده‌ام. واقعا در نوع خود رفتاري خواص بود. اين صرفا يك برخورد نبود بلكه آموزش منش محققانه بود كه من فكر مي‌كنم بايد به گونه‌اي در نظام دانشگاهي ما احيا شود. من دكتر فيرحي را حكيم فرزانه‌اي مي‌ديدم از سنخ حكماي قديم با تمام آن ويژگي‌ها يعني صبر و متانت به همراه عمق علمي و شخصيتي بالا. من به اين قضاوت خودم درباره شخصيت جناب دكتر فيرحي اعتقاد كامل دارم حتي اگر كسي من را نقد كند باز هم محكم به اين اعتقاد خود پافشاري مي‌كنم. هرچند به لحاظ علمي به برخي از آثار علمي و فكري دكتر فيرحي انتقاد دارم اما اين امر نافي آن قضاوت شخصيتي نمي‌شود. اينكه مي‌گويم يادآور حكماي قديم ما بود امر مبالغه‌آميزي نيست. شما كافي بود اندكي با ايشان تعامل علمي و گفتار مي‌داشتيد تا متوجه اين امر مي‌شديد. 
  با توجه به اينكه رشته مطالعاتي شما تاريخ است و همچنين حوزه‌اي كه دكتر فيرحي براي تحقيق انتخاب كرده بود حوزه تاريخ فكر بوده است اگر امكان دارد كمي درباره اين رابطه، يعني ارتباط دكتر فيرحي با رشته تاريخ بفرماييد.
در حوزه انديشه سياسي اساتيدي هستند كه با حوزه تاريخ در ارتباط هستند يكي از آنها مرحوم حميد عنايت بود هرچند ايشان چندان نوآوري‌هاي نظري و روشي در علم تاريخ نداشتند اما ارتباط بسيط و عميقي با رشته تاريخ پيدا كردند. آثار ايشان به ويژه در زمان خودشان اهميت بالايي داشتند. سيد جواد طباطبايي نيز از جمله اين اساتيد هستند كه با وجود تحصيل در رشته علوم سياسي از رشته تاريخ براي بيان نظرات خود استفاده كردند. نكته اين است كه سيد جواد طباطبايي استاد دكتر فيرحي بوده‌اند نزد ايشان تلمذ كرده‌اند. اظهار اين موضوع بدين دليل بود كه گفته شود سنتي كه دكتر مرحوم فيرحي از آن برخاسته امري پيشيني و با سابقه در رشته علوم سياسي بوده است و اولين كسي نيستند كه اين ارتباط را با رشته تاريخ برقرار كرده و از ابزارهاي آن جهت پيشبرد نظرات خود، استفاده كرده باشد. 
  در اين راه بيشتر تحت‌تاثير چه اشخاصي بودند؟
دكتر فيرحي بيشتر راه دكتر طباطبايي را ادامه داد. ايشان پژوهشگر عرصه تفكر سياسي بودند. در اينجا اگر محققان و متفكران را به دو حوزه تقسيم كنيم يعني دسته اول كساني كه حوزه‌هاي مختلفي را براي تحقيق و تفكر انتخاب مي‌كنند و نسبت به سوالات و ابهامات يكساني متمركز نيستند ولي محققاني هستند كه صاحب برنامه و پروژه خاصي هستند كه نسبت به يك مساله خاص و مشخص شكل گرفته است بايد بدانيم كه دكتر فيرحي از دسته دوم محققان بود كه صاحب پروژه‌اي تعريف شده، منظم و آشكار در جهت مساله‌اي خاص بود. مثلا زماني كه در حال تاليف كتاب آستانه تجدد بود كاملا معلوم بود كه براي سوال خود نه تنها يك پروژه تعريف كرده بلكه حتي براي پيشبرد اين كار خود زمان تعيين كرده است و طبق آن زمان مشخص گام برمي‌داشت. به خوبي به ياد دارم زماني كه براي تاليف اين كتاب با من صحبت مي‌كرد زماني را كه بايد اثر اتمام يافته و در اختيار ناشر قرار گيرد مشخص كرده بود. ما از اين دست پژوهشگران كم داريم؛ كساني كه براي لحظه لحظه پروژه‌هاي علمي خود برنامه يا انسجام كنش علمي دارند. 
  تا جايي كه اطلاع دارم دكتر فيرحي اختلافاتي با پروژه ايرانشهري سيد جواد طباطبايي داشتند و اين امر باعث شد كه حتي سيد جواد طباطبايي نقد‌هاي تندي عليه دكتر فيرحي به كار گيرد. نقد دكتر فيرحي به سيد جواد طباطبايي بر چه مبنايي استوار بود؟
نقد مرحوم دكتر فيرحي بر مفهوم انديشه ايرانشهري بود كه از سوي سيد جواد طباطبايي مطرح شده بود. دكتر طباطبايي كه مفهوم زوال در انديشه سياسي و به تبع ايرانشهري را مطرح مي‌كند. مثلا در كتاب خواجه نظام‌الملك يا اثر ديگر ايشان با عنوان ديباچه‌اي بر نظريه انحطاط بر اين مفهوم تاكيد مي‌كند. تلقي دكتر فيرحي اين بود كه نبايد اين انديشه ايرانشهري محوريت قرار بگيرد و مساله زوال را برحسب آن مفهوم پيش برد؛ به عبارتي اگر بخواهيم تمام تاريخ انديشه سياسي را با اين نگرش روايت كنيم قطعا به مسيري اشتباه كشيده مي‌شويم. درواقع دكتر فيرحي با مساله و مفهوم ايرانشهر كه مشكلي نداشت اما استفاده‌اي كه دكتر طباطبايي از اين مفهوم مي‌كرد را رد مي‌كرد. يك نقد مهم دكتر فيرحي بر سيد جواد طباطبايي و پروژه او به تقسيم سه‌گانه سياست نامه‌نويسي ايشان مربوط بود. درواقع فيرحي اعتقاد داشت اين تقسيم‌بندي برگرفته از يك فهم شرق‌شناسي بود كه اسلام‌شناسان اروپايي طرح كردند. در اينكه اين مساله را شرق‌شناسان اروپايي مانند روزنتال و خانم لمپتون مطرح كردند بحثي نيست اما اينكه اين يك امر منفي است يا نه جاي بحث است. اما به هر حال مرحوم فيرحي اين امر را يك نقطه منفي در پروژه سيد جواد طباطبايي مي‌دانست و آن را نقد مي‌كرد.
  اگر بخواهيد جايگاهي براي دكتر فيرحي مشخص كنيد ايشان را در چه جايگاهي قرار مي‌دهيد؟
به معناي راستين كلمه مي‌توان ايشان را در جايگاه موسس «تاريخ فقه‌المشروطه» قرار داد. يعني كسي كه موضوعي به نام فقه‌المشروطه را طرح و ابعاد مختلف آن را بررسي كرد و سپس براي تحقيق تاريخي آن برنامه‌ريزي كرد و اين برنامه‌ها يكي يكي عملي شد اما متاسفانه بخشي از آن به واسطه اتفاق ناگوار مرگ ايشان ناتمام ماند. 
   اين پروژه از كجا آغاز مي‌شود با كدام كتاب است كه بايد وارد عرصه شناخت اين برنامه تحقيقي شد؟
كتاب فقه و سياست ايشان در آمدي بر آغاز اين پروژه است. در آمدي پخته و منطقي بر پروژه‌اي سترگ و پيچيده كه قصد داشت از فقه‌المشروطه آغاز كند و به فقه جمهوري اسلامي برسد. مساله محوري در اين پروژه فقه شيعه در مواجهه با دموكراسي است و در اين راستا مي‌پرسد كه چگونه مي‌شود اسلام و تشيع را با دموكراسي و لوازم مفهومي آن پيوند داد و بتوان اينها در كنار هم قرار گرفته و ما را به دنياي مدرن وارد بكنند. دكتر فيرحي در اين دو جلدي فقه و سياست كه كاملا تاريخي است درواقع نشان مي‌دهد كاملا به اين امر واقف بودند كه اگر ما اين راه را نرويم و تاريخ را درست نكاويم و صرفا اسير چند كلان روايت و شخصيت برجسته باقي بمانيم قطعا راه درست را پيدا نخواهيم كرد. مرحوم دكتر فيرحي شخصيت‌هايي را درتاريخ فقه پيدا و معرفي كردند كه بنا به دلايل گوناگون آن‌گونه كه بايد ديده نشده‌اند و استاد كاري كردند كه علاوه بر معرفي، تاثير آنها در تاريخ ديده شود. درواقع ايشان نگذاشتند برخي از شخصيت‌هاي مهم تاريخي مسكوت باقي مانده و ناديده گرفته شوند. اين گفته‌هاي من هرچند الان كلي بيان مي‌شود اما در همين جلسه مي‌توانم ده‌ها مثال از آثار خود دكتر فيرحي بياورم تا نشان دهد كه چقدر اين پروژه عميق بوده است. 
  همان‌طوركه گفتيد دكتر فيرحي در حوزه تاريخ انديشه كار مي‌كرد با توجه به اينكه اين عرصه خيلي در ايران معرفي نشده اشت كمي درباره شيوه دكتر فيرحي در مواجهه با اين حوزه توضيح بفرماييد.
دكتر فيرحي در مطالعه و بررسي تاريخ انديشه قائل به تغييرات پارادايمي بود به اين معنا كه فقه شيعه بعد از مشروطه دچار يك تحول پارادايميك شده است يعني از يك پارادايم وارد يك دوران پارادايمي ديگر شده است. يا به عبارت ديگر قائل به نوعي گسست اپيستميك بود. بنابراين توجه داشت كه در اين عرصه‌ها نمي‌شود صرفا با رويكردهاي روايي و ساده وارد بررسي تاريخ شد بلكه موضوع روش‌شناسي محكمي را بايد انتخاب كرد و با آن ابزار روشي وارد كار تحقيق شد.
  در ميان كتاب‌هايي كه از مرحوم دكتر فيرحي مطالعه كرده‌ايد كدام يك را مهم‌تر مي‌دانيد؟
من فكر مي‌كنم ارزشمند‌ترين اثر فيرحي كتاب آستانه تجدد است به دليل اينكه بهترين و كامل‌ترين شرحي است كه تاكنون درباره تنبيه‌الامه و تنبيه‌الذله ناييني بيان شده است. بايد يادآور شد كه كتاب ناييني يك اثر دوران‌ساز است فارغ از همه حرف‌هايي كه در حاشيه اين كار وجود دارد. اما به طور كل به نظر من در كار دكتر فيرحي در كتاب آستان تجدد چند كاستي وجود دارد يكي اينكه از نظر روش‌شناسي، روش‌هايي كه بسيار كارآمد بوده را مغفول نهاده و مورد توجه قرار نداده است. مثلا يكي روش بينامتنيت است اين روش در كنار روش تطبيقي به نظر من در آثار مربوط به متن كاوي بسيار كارآمد و حتي ناگزير هستند. با اينكه دكتر فيرحي خود استاد حوزه‌هاي گفتماني هستند اما در اين اثر توجه چنداني به اين حوزه نداشته و اين بخش هم مغفول باقي مانده است. كاستي ديگر كتاب‌شناسي است يعني اينكه پيشينه پژوهش مورد بررسي و ارزيابي قرار نگرفته است. مثلا كتاب مهم عبدالهادي حائري كه در صدر ناييني پژوهي قرار دارد مورد توجه قرار گرفته است. 
  اما همان‌طوركه خود شما مي‌دانيد دكتر فيرحي تا آخر عمر به روش‌هاي گفتماني پايبند بودند و همواره اين حوزه را مورد توجه قرار مي‌دادند چطور مي‌توان گفت كه ايشان حوزه‌هاي گفتماني را مورد توجه قرار نداده‌اند؟
 اينجا منظور من اين نيست كه دكتر فيرحي از روش گفتماني استفاده كرده يا نه، بلكه منظورم اين است كه دكتر فيرحي به اندازه كافي زمينه‌هاي گفتماني تشكيل‌دهنده متن تنبيه الامه و تنبيه الذله را مورد توجه قرار نداده و توقع اين مي‌رفت كه بيشتر اين زمينه‌ها را مورد توجه قرار دهد. وگرنه در اينكه همچنان دكتر فيرحي از روش گفتماني استفاده كرده حرفي نيست. بحث من اين است كه آثار اشخاصي مانند فريدون آدميت و عبدالهادي حائري مورد نقد و تحليل قرار نگرفته و براي يك كار تاريخي بسيار مهم است كه اين مسائل مورد بررسي قرار بگيرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها