بيانات رهبري در ديدار خانواده و ستاد سالگرد شهيد سپهبد حاج قاسم سليماني
سردار سليماني مليترين و امتيترين چهره كشور
الحمدلله رب العالمين و الصّلاه و السّلام علي سيدنا محمّدوآله الطّاهرين سيما بقيهالله في الارضين.
رحمت خدا، رضوان خدا بر شهيد عزيزمان كه ماجراي شهادتِ اين عزيز بزرگوار يك حادثه ملي، بلكه يك حادثه بينالملل اسلامي شد. و خب دومين سالگرد است و مردم دارند اين كارها را [در تجليل او] ميكنند كه حالا من به اين مساله مردم برميگردم. ما در حقيقت دنبال مردم حركت ميكنيم و نشست ما و حرف زدن ما و امثال اينها در واقع به دنبال آن حركت ابتكاري مردمياي است كه دارد در سراسر كشور انجام ميگيرد.
ما يك جمله عرض كرديم، گفتيم «مكتب سليماني». شهيد سليماني يك مكتب شد يا يك مكتب بود و در مورد اين مكتب، من حالا ديدم بحمدالله كتابهاي متعددي چاپ شده كه نديده بودم اين كتابها را. اگر بخواهيم آن چيزي را كه اسمش را ميگذاريم «مكتب سليماني» در يكي دو جمله كوتاه تبيين كنيم، بايد بگوييم اين مكتب عبارت است از «صدق» و «اخلاص». اين دو كلمه در واقع عنوان و نماد و نمايه مكتب سليماني است. «صدق» يعني همان چيزي كه در آيه شريفه «مِن المُومِنين رِجالٌ صدقوا ما عاهدُواالله عليه» است كه حالا مختصري توضيح عرض ميكنم. «اخلاص» هم همين است كه در آيات متعدد قرآن از جمله اين آيه شريفه «قُل اِنّي اُمِرتُ ان اعبُدالله مُخلِصًا لهُ الدّين» [آمده]؛ اين دو عنوانِ قرآني، تشكيلدهنده حركت شهيد سليماني بود.
اين حركت بابركت، كه هم زندگي اين مرد سرتاپا بركت شد، هم شهادت او - ما در زيارت ائمّه (عليهم السّلام) عرض ميكنيم: و قبضك اِليهِ بِاختيارِه و الزم اعداءك الحُجّه؛ جان تو را خدا گرفت، قبض روح دست خدا است امّا اين قبض روح موجب شد كه حجت عليه دشمنان تو و دشمنان خدا اقامه بشود؛ اينجا هم همين جور است؛ خب، جانها دست خدا است؛ همه بايد از دنيا بروند و هر كسي يك جور از دنيا ميرود؛ شهيد هم از دنيا رفت - و كيفيت شهادت او حجت را تمام كرد بر دشمن و بر همه بينندگان.
خب، حالا «صدقوا ما عاهدُواالله عليه» يعني چه؟ يعني با هدف، با عهد الهي، با آرمانها برخورد صادقانه داشته باشند. مشكل ما اين است ديگر؛ در موارد زيادي مشكل ما اينجا است كه پاي صدق در حركت ما و در تعامل ما با آرمانهاي اسلام و انقلاب ميلنگد. اين مرد به معناي واقعي كلمه صادقانه عمل كرد و عمل ميكرد در زندگياش، تا آنجايي كه ما اين زندگي را از نزديك ديديم و شناختيم؛ چه در دفاع مقدس، چه بعد از دفاع مقدس تا مسووليت نيروي قدس و چه در نيروي قدس. رنج مجاهدت را در راه آرمانها بر خود هموار كردن؛ اين معناي «صادقانه» است.
وفادار ماندن به اسلام و به انقلاب؛ با همه وجود به اسلام و انقلاب وفادار ماند؛ به عهدي كه با خدا و با امام بسته بود وفادار ماند؛ به وظيفهاي كه در قبال ملت ايران داشت و در قبال امت اسلامي داشت، با كمال دقت در عمل و با همه وجود وفادار ماند؛ هم وظيفه در قبال ملت ايران، هم وظيفه در قبال امت اسلامي.
بعضيها سعي ميكنند يك دوگانه ملت و امت درست كنند؛ ريشه اين كار در اختيار دشمن است و آنها دارند اين كار را ميكنند. البته بعضيها هم اشتباه ميكنند و غافلانه همين خط را ميروند. در داخل هم گاهي اوقات ميبينيم كه آن كسي كه براي امت اسلامي كار ميكند، ديگر نگاهش لزوما به سمت ملت ايران نيست؛ يا بعكس. شهيد عزيز ما، شهيد سليماني، ثابت كرد كه هم ميتوان مليترين چهره كشور بود، هم ميتوان امتيترين چهره كشور بود؛ در آنِ واحد مليترين و امتيترين بود.
مليترين بود؛ از كجا معلوم؟ از تشييع جنازه او! كدام اجتماع را ما در اين سالهاي متمادي در دوران انقلاب - كه دوران اجتماعات عظيم است - داريم مثل تشييع دهها ميليوني شهيد سليماني؟ اينها چه كسي بودند؟ ملت، اين است ديگر. ملت را در توهمات كه نميشود تصوير كرد؛ ملت اين واقعيت موجود است. دهها ميليون [نفر] اين مرد را بعد از شهادتش تشييع كردند؛ پس مليترين است. امتيترين هم هست به خاطر اينكه در اين دو سال، نام و يادِ روزافزون او در دنياي اسلام نفوذ بيشتري دارد پيدا ميكند. مرتبا نام شهيد سليماني و ياد شهيد سليماني در دنياي اسلام دارد تكرار ميشود، و دائم دارد افزايش پيدا ميكند؛ اين را انسان دارد مشاهده ميكند و ميبيند. حقيقتا مظهر صدق بود: صدقوا ما عاهدُواالله عليه. آن [طور] كه ما از نزديك كار او را ديديم، واقعا مظهر تلاش بود؛ كار خستگيناپذير؛ خستگيناپذير. گاهي اوقات كه مثلا به يك كشوري ميرفت، برميگشت و براي ما گزارش ميفرستاد، من وقتي ميخواندم اين گزارش را، حيرت ميكردم از حجم كار عظيمي كه در اين مثلا چند روز اتفاق افتاده. من از تعدادي از اين گزارشها يك نسخه برداشتهام براي نگهداري پيش خودم؛ روي آن هم نوشتهام كه اين را من نگه ميدارم براي اينكه در آينده ديده بشود، معلوم بشود كه اين مرد چقدر كار انجام ميداده. الان چند نسخه - دو سه گزارش را - از اين قبيل دارم. كار خستگيناپذير.
همراه با شجاعت؛ يعني كاري كه كار معمولي نيست و احتياج به شجاعت دارد، احتياج به شهامت دارد؛ و متكي به عقلانيت؛ هم شجاعت، هم عقلانيت؛ هر دو در حد تحسينبرانگيز؛ با تدبير. هم دشمن را درست ميشناخت، هم ابزارهاي دشمن را هم ميدانست؛ يعني اين جور نبود كه شهيد سليماني نداند امكانات دشمن كه ميشود از آن امكانات استفاده كند و ضربه بزند چيست؛ امكانات دشمن را هم كاملا ميشناخت امّا در عين حال با كمال شهامت و قدرت وارد ميدان ميشد. از دشمن بيم نداشت و راهِ كار را با تدبير انتخاب ميكرد.
من در جمع بعضي از مسوولان سطح بالاي كشور كه خود شهيد هم بود - هم در حضور خودش، هم در غياب خودش - چند بار اين حرف را زدم كه كار را با تدبير انجام ميداد. شجاعتش يك جور، كه قضاياي كارهاي شجاعانه او حالا ميبينم سر زبانها است؛ كارهايي را كه با تدبير انجام ميداد، با دقت [بود]! «صدق» اين است؛ «صدقوا ما عاهدُواالله» يعني اينها.
امّا اخلاص او؛ صدق و اخلاص. اگر اخلاص نباشد كار بيبركت ميشود؛ اينكه ميبينيد كار بركت پيدا ميكند، به خاطر اخلاص است. اخلاص او را از كجا ميشود فهميد؟ از اينجايي كه اصلا دنبال ديده شدن نبود؛ يك ذرهاي هم از ديده شدن فرار ميكرد. او از ديده شدن فرار ميكرد، حالا جوري شده كه همه دنيا دارند او را ميبينند؛ همه دنيا دارند او را ميبينند. كار را براي خدا ميكرد، تظاهر نداشت، لافزني نداشت؛ اوّلين پاداش دنيايياي كه خداي متعال به اين اخلاص او داد، همين تشييع دهها ميليوني بود. اين تشييع، اولين جزاي اخلاص او در دنيا بود؛ حالا جزاي آخرت كه به جاي خود محفوظ؛ اين رواج اسم شهيد سليماني و رواج شخصيت او، ياد او و نام او در دنيا، جزاي دنيوي [او بود]. در اين دو سال هزاران هزار بار نام شهيد سليماني بر زبان افراد، بر قلم افراد جاري شده. امسال هم مردم به طور خودجوش دارند بزرگداشت درست ميكنند - كه گفتم به آن برميگردم - اين بر اثر اخلاص اين عزيز است.
شهيد سليماني الگو شد؛ يكي از حقايق بسيار برجسته اين است كه شهيد سليماني تبديل شد به يك الگو. امروز بسياري از جوانان در دنياي اسلام –بهخصوص در اين منطقه، آنچه من اطلاع دارم مربوط به اين منطقه است - تشنه حضور قهرمانهايي مثل شهيد سليمانياند؛ امروز تشنهاند. هر چه ياد سليماني بيشتر منتشر ميشود، علاقه اينها، تشنگي اينها به حضور قهرمانهايي از اين قبيل در كشورهاي خودشان بيشتر ميشود. امروز شهيد سليماني در منطقه ما نماد اميد و اعتماد به نفس است، نماد رشادت است، رمز استقامت و پيروزي است. اين كارها را خدا ميكند؛ اينها دست كسي نيست؛ با هيچ تدبيري ماها بلد نيستيم از اين جور كارها بكنيم. اين كارها، كار خدا است. يك نفري گفته بود كه شهيد سليماني براي دشمنانش خطرناكتر از سردار سليماني است؛ درست فهميده بود؛ واقعا همين جور است. آنهايي كه دو سال پيش شهيد سليماني را و شهيد ابومهدي عزيز را و ديگر همراهانشان را به شهادت رساندند، فكر ميكردند كار تمام شد؛ فكر ميكردند كه زديم اينها را و تمام شد، خلاص شد. امروز وضع آنها را نگاه كنيد ببينيد در چه وضع و وضعيتياند. وضع امريكا را ببينيد! از افغانستان آن جور فرار ميكند و در عراق ناچار است كه تظاهر به خروج كند - البته بايد برادران عراقي هوشيارانه مساله را دنبال كنند - مجبور است كه بگويد كه من بعد از اين نقش مستشاري ايفا خواهم كرد؛ يعني اقرار كند به اينكه آنجا حضور نظامي نميخواهد داشته باشد و نميتواند داشته باشد. مساله يمن را ملاحظه كنيد، مساله لبنان را نگاه كنيد. جريان ضداستكباري در منطقه، جريان مقاومت در منطقه، امروز از دو سال پيش، پررونقتر و شادابتر و اميدوارتر دارد حركت ميكند و كار ميكند. در سوريه هم اينها زمينگير شدند، در سوريه هم هيچ اميدي براي آيندهشان نيست؛ اينها بركات اين خون عزيز و خون مظلومانه است. از قول شهيد نقل شد، در يك سخنراني گفته بود كه كسي كه شهيد زندگي كند، شهيد ميشود؛ و آن جور زندگي كرد؛ واقعا شهيد زندگي كرد؛ شهيدانه زندگي كرد. برخي از خصوصيات اخلاقي شهيد هم [قابل توجه است]. من حالا يك كتابي را دارم ميخوانم در همين شرح وضع اخلاقي و زندگي شهيد -«سليمانياي كه من ميشناسم»؛ به نظرم يك چنين عنواني [دارد]- كه يك چيزهاي جالبي آنجا هست. از قول يكي از دوستان قديمي ايشان نوشته كه نوه يكي از دوستان شهيدش را ميخواستند عمل جراحي كنند، رفت داخل بيمارستان و ايستاد تا عمل تمام بشود. مادر آن بچه گفت كه خب حاج آقا عمل تمام شد، ديگر برويد به كارتان برسيد؛ گفت نه، پدر تو - يعني پدربزرگ اين بچه - به جاي من رفت شهيد شد، من هم حالا به جاي او اينجا ميايستم؛ ايستاد تا بچه به هوش آمد، خاطرش كه جمع شد، بعد رفت. رفتارش با خانواده شهيد اين جوري است، رفتارش با اشرار و با مفسدين هم آن جوري است؛ در بيرون كشور يك جور، در داخل كشور يك جور، در جنوب كرمان و آن منطقه جيرفت و آن كارهايي كه آن سالها انجام داد يك جور.آن قدرتي كه نشان ميداد و حركت قاطع و پُرشدتي كه انجام ميداد، جوري بود كه وقتي به يك جايي وارد ميشد و ميفهميدند كه آمده، خودِ ورود او روحيههاي دشمن را ضايع ميكرد، زايل ميكرد.
امروز هم مستكبران از نام او وحشت دارند، از ياد او وحشت دارند؛ ببينيد در فضاي مجازي ــ لابد بيشتر از من اطلاع داريد ديگر ــ با اسم او چه برخوردي دارند ميكنند؛ اين هم يك تنبيه ديگري است، تنبه بيشتري است براي ما و مسوولان فضاي مجازي كشور كه بفهمند چه كار بايد بكنند، تا دشمن نتواند هر جور دلش ميخواهد، با هر جايي كه دلش ميخواهد رفتار كند. و خب فضاي مجازي موجود دنيا زير كليد مستكبران است ديگر؛ از اسمش هم ميترسند و از تكثير او وحشت دارند؛ الگو يعني اين؛ ميترسند كه تكثير بشود. به هر حال شهيد سليماني ماندني است، تا ابد زنده است؛ آنهايي كه او را شهيد كردند ــ ترامپ و امثال او ــ جايشان زبالهدان تاريخ است و جزو فراموششدگان تاريخ خواهند بود در زبالهدان، اما او تا ابد زنده است؛ شهيد اين جوري است و دشمنان او گم و گور خواهند شد. البته انشاءالله بعد از آنكه تقاص دنيويشان را بدهند، گم و گور خواهند شد. شماها هم، هم خانواده محترمشان، هم دوستان و همرزمانشان، هم آقاي سردار قاآني، كه الحمدلله ايشان خيلي خوب دارد كار ميكند، حركت ميكند، همه شما انشاءالله اين خط را دنبال كنيد، پيش برويد. و خداي متعال به ما وعده پيروزي داده: اِنّالله يدافِعُ عنِ الّذِين آمنُوا؛ وعده دفاع داده. خب ما داريم در راه اراده الهي و اهداف الهي حركت ميكنيم و ملّت براي اسلام كار ميكند؛ اين دفاع، بعد هم نصرت: لينصُرنّالله من ينصُرُه؛ اِن تنصُرُواالله ينصُركم و يثبِّت اقدامكم. اميدواريم انشاءالله همه شما موفق و مويد باشيد. كارهايي هم كه اين خانم ذكر كردند، كارهاي خوبي است؛ انشاءالله كه به بهترين وجهي همه اينها ادامه پيدا كند.