• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 17 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۱۳ دي

فرزند امام

افتخار ملت ايران و امت اسلام

الياس حضرتي
صاحب ‌امتياز

در دومين سالگرد دوست بسيار عزيز و برادر گرامي ما، افتخار ملت ايران و امت اسلامي سردار سپهبد حاج قاسم سليماني قرار داريم. آشنايي من با حاج قاسم از زمان جنگ شروع شد. در دوران جنگ من در قرارگاه نوح بودم و براي ارزيابي لشكرها براي عمليات‌ از طرف مركز تحقيقات جنگ اعزام مي‌شدم. بارها در عمليات‌هاي مختلف در خدمت حاج قاسم بوديم.  كارم به شكلي بود كه خيلي نزديك با خود فرمانده لشكر كار مي‌كردم و در طول شبانه‌روز با ايشان بايد صحبت مي‌كرديم. بي‌سيم‌هاي‌شان را ضبط مي‌كرديم. دستوراتشان را نگاه مي‌كرديم. در بين مجموع لشكرهايي كه سپاه داشت لشكر ثارالله با فرماندهي ايشان جزو لشكرهاي خيلي خوب بود. جزو لشكر درجه يك نبود ولي جزو لشكرهاي خيلي خوب بود. ولي شخصيت خود حاج قاسم به لحاظ تواضع و فروتني و منعطف بودن در مقابل تمامي سختي‌ها و مصائب و مشكلات و تحمل و مقاومت و صبور بودن در تمام قضايا و مشكلات، زبانزد عام و خاص بود. در همان زمان و گهگاه فرماندهان لشكر به بعضي از شرايط اعتراضاتي مي‌كردند. كمبودها وحشتناك بود. كمترين نياز لشكرها معمولا امكان تامين نداشت به خاطر شرايطي كه كشور در آن زمان داشت و با نان خشك و مشكلات اوليه و تداركات خيلي ضعيف در واقع لشكرها زندگي مي‌كردند عمليات انجام مي‌دادند. عمدتا وصل بودند به كمك‌هاي مردمي. كاميون‌هايي كه اعزام مي‌شد از طريق ستاد پشتيباني كه در استان‌ها تشكيل شده بود. علاوه بر اين خود فرماندهان بنا به ارتباطات و مقبوليت و محبوبيتي كه در استان‌شان داشتند. از استان‌ها از طريق بازارها از طريق كارخانه‌ها از طريق شركت‌ها از طريق افراد خير كاميون به كاميون وانت به وانت وسايل سفارش مي‌دادند. نيازهاي لشكر برطرف مي‌شد و لشكر ثارالله در اين وسط جزو لشكرهاي خوب بود كه ارتباط خيلي خوبي با عقبه خودش داشت و شخصيت‌هاي بزرگي در سطح استان كرمان در سطح ملي بودند كه حاج قاسم با همه اينها ارتباط داشت؛ چه آنهايي كه اصولگرا بودند آن زمان راست بودند چه آنهايي كه چپ بودند حاج قاسم سعي مي‌كرد با همه طوايف خانواده بزرگ داخل انقلاب ارتباط خوبي داشته باشد و لشكر را آبرومندانه سروسامان بدهد و تقريبا پاي ثابت همه عمليات‌ها بود. يعني ما عملياتي نداشتيم كه شكل بگيرد مگر يك عمليات مقطعي موردي كه در حد يك لشكر يا دو لشكر بود ولي عمليات‌هاي بزرگي كه هر سال طراحي مي‌شد حتما لشكر ثارالله يكي از اين لشكرها و پايه‌ها بود كه مدت‌ها با قرارگاه نوح در دو، سه تا عملياتي كه من بودم با قرارگاه نوح كار مي‌كرد. عمليات والفجر8 به همين شكل و آقاي علايي فرمانده قرارگاه بود. من هم كه كارهاي روايتي آن قرارگاه را كلا جمع مي‌كردم. لشكر ثارالله هم با ما كار مي‌كرد. حاج قاسم واقعا نمونه بود به لحاظ نوع پيگيري كارها و آرامشي كه در او وجود داشت و خوب هم ماموريت‌ها را به ايشان مشخص مي‌كردند. نقد داشت. صحبت مي‌كرد. حرف مي‌زد. نظر مي‌داد ولي آنجا كه تصميم قطعي مي‌شد بدون چون و چرا كارها را به نحو احسن انجام مي‌داد. جنگ كه تمام شد حاج قاسم ارتباطش را با مجموعه بچه‌هاي لشكرها و نيروهاي رزمنده و كساني كه در جبهه بودند به هر شكلي توسعه داد. در سراسر ايران يعني با همه استان‌ها سعي كرد ارتباط داشته باشد بعد هم كه فرماندهي نيروي قدس را به عهده گرفت آنجا ديگر از سراسر ايران جذب نيرو مي‌كرد. زندگي حاج قاسم را در سه فصل مي‌توان بررسي كرد؛ بخش اولش كه مربوط به جنگ است كه عرض كردم در جنگ نقشش هم پررنگ بود و هم تاثيرگذار و هم مثبت و سازنده. در بخش دوم كه نقشش در نيروي قدس و در اقدامات برون‌مرزي بود. با ارتباطات خيلي خوبي كه در ارتباط با نيروهاي عراق داشت به گونه‌اي شايسته رفتار كرد. حاج قاسم در عراق با همه آدم‌هاي موثر عراق ارتباط خيلي تنگاتنگي پيدا كرد. در حد اعتماد طرفين از نيروهايي كه اهل سنت بودند. عشاير بودند. شيعه‌ها خودشان شاخه‌هاي مختلف و گرايش‌هاي مختلف داشتند چه آنهايي كه مجلس اعلايي بودند چه آنهايي كه با تيپ‌هاي مختلف ديگر ارتباط داشتند و گروه‌هاي ديگري كه شيعه بودند براي خودشان كانديدا دارند. در مجلس گروه دارند. فراكسيون دارند.

چه آنهايي در داخل اهل سنت  درشاخه‌هاي مختلفي بودند چه آنهايي كه در داخل كردها. فراتر از موضوع اهل سنت كردها داستان‌شان بيشتر قومي است. آنجا هم گروه‌هاي مختلف چه بارزاني چه طالباني چه آنهايي كه ذيل بارزاني جدا شده بودند نوشيروان. آنهايي كه در واقع گروه‌هايي تشكيل داده بودند. با همه طوايف و حتي تركمن‌ها كه تعداد محدودتري هستند. با همه اين گروه‌ها سعي كرد ارتباطات خيلي درست و منطقي ايجاد كند. همين فرمول را در سوريه هم داشت. غير از گروه‌هاي داعش آمده‌ بودند همه جا را آتش نزنند. يك جبهه فراگير از همه گروه‌ها عليه داعش و عليه كساني كه پشت داعش بودند ايجاد كرد. در لبنان هم همين نقش را داشت. اين طور نبود كه فقط در حزب‌الله خلاصه بشود با گروه‌هاي مختلف شيعه و با گروه‌هاي مختلف سني و گروه‌هاي مختلف مسيحي ارتباط داشت. رفت‌وآمد داشت. مشكلاتي اگر داشتند به حاج قاسم زنگ مي‌زدند. توضيح مي‌دادند و نتيجه همين ارتباطات و روحيه ايشان، اين است كه يك سينه فراخي داشت براي همه سليقه‌ها خودش را محدود و محصور در زير سقف يك جريان و يك گروه خلاصه نمي‌كرد. در ايران نيز با همه جناح‌ها ارتباط داشت. اينگونه نبود كه بگويد فقط با اصلاح‌طلب‌ها ارتباط داشته باشم. با اصولگراها مرزبندي داشته باشم يا با اصولگراها فقط ارتباط داشته باشم. با اصلاح‌طلب‌ها ارتباط نمي‌خواهم داشته باشم. نگاهش يك نگاه فراجناحي پدرانه بود نسبت به همه، علاوه بر تقسيم‌بندي و مرزبندي‌ سياسي با جوان‌ها با نوجوان‌ها با خانواده‌هاي مختلف با جريان‌هاي مختلف اجتماعي هم يك نگاه مثبتي داشت. همين نگاه را در عراق و در سوريه و در لبنان هم اعمال مي‌كرد و اين به نظر من رمز موفقيتش بود.  الان اينگونه نيست، فقط يك اصولگراي تند دو آتشه يا يك نيروي بسيجي يا سپاهي از رفتن ايشان افسوس بخورد و ناراحت بشود و نالان و گريان باشد بلكه سراغ حوزه و اصلاح‌طلبان هم برويد همين‌طور بودند در تشييع جناره‌شان هم به همين شكل بود و از همه اقشار و جريانات مختلف چهره‌هاي شاخص حضو داشتند. به نظر من همه طوايف مختلف  از عامه مردم، روستايي، شهري، كارگري، فرهنگي، دانشگاهي گرفته تا زنان و مردان و برسد به خانواده شهيد و غيرشهيد همه در واقع در اين داستان احساس كردند كه يك نيرويي كه نگاهش، نگاه پدرانه است نسبت به همه كمكش،‌ كمك پدرانه است. حساسيتش و غصه‌هايش براي همه مردم است و يك انساني است كه در عيني كه كلان‌نگر هست مسائل جزيي و ريز هم از ذهنش غافل نمي‌شود. غافل از موضوعات نمي‌شود در عين حال با يك جريان بزرگ خطرناك كه منطقه را به آتش كشيده به نام داعش در حال جنگ است. به محض اينكه در مسير فرصت مي‌كند با يك فرزند شهيد در يك روستايي در بندرعباس صحبت مي‌كند. به محض اينكه در ايران دو كار انجام بدهد بلافاصله در عروسي پسر يك شهيد هم شركت مي‌كند. خواستگاري آن هم مي‌رود. يك فرزند شهيدي، نوه شهيدي كه در بيمارستان بستري است مي‌رود در بيمارستان مي‌نشيند تا از اتاق عمل بياورند، عيادت كند. به مادر شهيد كه  پايش شكسته سريع مي‌رود سراغش، دارويي كه پيدا نمي‌شود را براي او تهيه كند. سعي كرده در واقع در اوج وحدت به كثرت در اوج كثرت به وحدت در اوج كلان به جزء در اوج جزء به كلان توجه بكند و اين ويژگي كامل فرزند امام بودن است. امام تمام هم و غمش اين بود كه فرزنداني اينگونه تربيت كند كه اينها در درون احزاب و جريانات سياسي هم آلوده نشوند. هم محدود و محصور نشوند بلكه فراتر از مرزهاي سياسي و اختلافات سياسي و اختلافات جناحي و اختلافات قومي و اختلافات قشري و اختلافات طبقاتي باشند. هم همدرد هم باشند، در كنار هم باشند، غمخوار هم باشند و همه را توجه بدهد به جهت حل مسائل و مصائب همديگر و مسائل كل كساني كه اسمش را مي‌توانيم بگذاريم تمام انسان‌ها. حالا ما به لحاظ عقيدتي يك مرز مشترك با مسلمان‌ها و به نظر انساني يك مرز مشترك داريم به نام انسانيت. در همه اينها به نظر حاج قاسم يك الگوي فراموش‌نشدني بود. براي ما كه ادعا داريم دوستش داريم يعني واقعا بخواهيم يك الگوي عملي چون يكي از ويژگي‌هاي اسلام ما به آن مي‌باليم اين است كه علاوه بر تعاليم قراني كه وحي آسماني است و دستورالعمل و نسخه است علاوه بر آن خداوند باري تعالي به آن اكتفا نكرده يك‌سري پيامبران و مكتب ما شيعه يك‌سري ائمه به عنوان الگو داريم. اگر واقعا راست مي‌گوييد اين زندگي امام علي(ع) است در عصر ما. هم خود حضرت امام يك طرف قضيه واقعا يك الگو بود ولي آن كسي كه براي جوان‌ها به صورت عملي اين طرف و آن طرف بوده و جبهه برود و خارج و داخل برود مسائل كلان و جزو را بررسي كند و حل نشود. در اين مناسبات مالي و فساد گسترده‌اي كه وجود دارد و هر كس به شكلي آلوده شده پاك بماند خودش را پاك نگه دارد و از موضع الهي بتواند برخورد كند حاج قاسم يك الگوي خوبي است كه بشود به آن توجه كرد. در احوالاتش من معتقدم صدا و سيما همه احوالاتش را هنوز كامل منعكس نمي‌كند ولي اگر يك روزي كامل منعكس بكند همه جناح‌ها و همه اقشار و همه اقوام همين‌طور كه مي‌بالند بيشتر دلگرم مي‌شوند چون خصوصيات‌اش فراجناحي بود و به همه اقشار توجه داشت. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها