• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۸ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4661 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۱۷ خرداد

نگاهي به طاعون، اثر آلبر كامو

ايستادن در برابر نفرت

لائورا ماريس

ترجمه: فاطمه فلاح| در انتهاي ژانويه شاهد بازتاب شگفت‌انگيزي بين كار خودم و اخبار روز دنيا بودم. ويروسي رمزآلود در ووهان چين ظاهر شده بود و اگرچه اين ويروس شبيه نمونه قبلي بود اما چيزي جديد و ناشناخته در مورد آن وجود داشت. البته من يك دكتر، همه‌گيرشناس يا متخصص سلامت عمومي نيستم، من يك مترجم ادبي هستم. به‌ طور معمول كار من آهنگ بسيار آهسته‌تري نسبت به وقايع پيرامون دارد به دليل اينكه ترجمه شامل جرياني از پرسه زدن‌ها، حول قالب و الگوهاي يك جمله يا معناهاي ضمني يك كلمه است. اما در اين مورد به خصوص، آهنگ حركت كارمن و آهنگ حركت ويروس به شكل غريب و ترسناكي يكسان مي‌نمود و اين تنها به اين دليل بود كه من در حال ترجمه رمان «طاعون» آلبر كامو بودم.

 

مساله زمان است

يك روز صبح كار من شامل بازنويسي و اصلاح كردن يك صحنه از كتاب بود كه در آن دكتر جوان ريو متوجه مي‌شود كه طاعون در شهر اران در الجزاير، مستعمره فرانسه شيوع يافته است و سعي مي‌كند كه همكاران ديوان‌سالارش را مجاب كند كه اين شيوع را جدي بگيرند. او به درستي آگاه است كه اگر اين اتفاق نيفتد، نيمي از مردم شهر خواهند مرد. اما فرمانده شهر تمايلي به هشدار دادن به مردم از خود نشان نمي‌دهد. او حتي از به ‌كار بردن نام اين بيماري خودداري مي‌كند و مادامي كه شخصي كلمه طاعون را بر زبان مي‌آورد، سياستمداران شهر تمام سعي‌شان را مي‌كنند كه مانع اين شايعه شوند تا نظم تالارهاي اجرايي حكومتي‌شان را به هم نزند.شكل نمايشي اين پنهان‌سازي مضحك به نظر مي‌رسد. درست شبيه تماشاي شخصيت‌هاي يك نمايش كه در مورد كلمه «بمب» در حال بحث و مناقشه هستند، حال آنكه بمبي در زير ميزشان در حال تيك تاك كردن است.دكتر ريو اما ناشكيباست و عنوان مي‌كند كه آنها مشكل را اشتباه فهميده‌اند كه اينجا مساله، به كار بردن يا نبردن كلمه طاعون نيست بلكه مساله زمان است. همين طور كه درحال ترجمه اين جمله بودم، شاهد باز شدن روزنه‌اي بين اين صفحه و دنياي حاضر شدم، درست مانند اينكه پرده و حجابي از آينه‌اي دوطرفه كنار زده مي‌شود. زماني كه به متن نگاه كردم، دنياي وراي آن را مشاهده كردم، تصاويري همچون آژيرهاي آمبولانس‌هاي برگامو، قرنطينه شهر هوبي چين، تجزيه و فساد عجيب گل‌هاي بهاري در بازار جهان و ناوهاي بهداري در اخبار. تمركز و هدايت مسيرم بين هر جمله و همزاد آن در زمان حال و اينكه بتوانم اين مرزها و حاشيه‌هاي مغشوش و مبهم را در جايي كه اين بازتاب‌ها و پژواك‌ها به هم مي‌رسند، پيدا كنم بسيار برايم سخت بود.

 

ترجماني از سكوت

«طاعون» به راحتي به ذهن كامو نرسيد. او آن را در شهر آران طي جنگ جهاني دوم در آپارتماني كه از خويشان همسرش قرض گرفته بود، نوشت. خويشاني كه دوست‌شان نمي‌داشت. جنگ در فرانسه در جريان و كامو مسلول تنها و جدا مانده از همسرش بود. همسري كه به همراه آخرين قايقي كه به الجزاير برمي‌گشت، ناپديد شده بود.كاملا در تقابل با جملات كوتاه، خشن و ناملايم در رمان ديگر او، «بيگانه»، كتابي كه به زعم سارتر عنوانش مي‌توانست «ترجماني از سكوت» باشد، جملات در «طاعون» شاهدي بر تنش، بحران و يكنواختي ملال‌آور بيماري و قرنطينه كامو است. جملات در «طاعون» اطناب پيدا مي‌كنند تا تداعي‌كننده و نماينده انتظار اضطراب‌آور او باشند. زماني كه كتاب در سال 1947 انتشار يافت، نويسنده‌ها در پي يافتن راه و شيوه‌اي در كارهاي‌شان بودند كه نشانگر اشغال فرانسه توسط آلمان نازي باشد و طاعون به عنوان رماني كه بيانگر اشغال و استقامت بود همچنين به عنوان پيشرو و مبارز در اين مسير شناخته شد.البته براي كامو، دليل به كار بردن «بيماري» در اين رمان، هم تجربه زيسته او و هم استعاره بود. استعاره‌اي براي جنگ، خيزش و فرا رسيدن فاشيسم و وحشت از فرانسه ويشي كه در كشتاري عظيم همدستي داشت. كامو برعكس بسياري از معاصران خود آينده را به روشني مي‌ديد. از خودگذشتگي، قهرماني و شجاعت سازمان مقاومت براي او اهميت بسيار كمتري داشت نسبت به اينكه بشريت و انسانيت بعد از جنگ چگونه مي‌تواند دوام داشته باشد.

 

بحران انسانيت

كامو در سخنراني‌اي كه با عنوان «بحران انسانيت» در دانشگاه كلمبيا در سال 1946 ارايه داد به لزوم نياز به بازگشت به مقياس انساني در دوره پساجنگ مي‌پردازد و تنفر و بي‌تفاوتي را به عنوان علائم و نشانه‌هاي نشأت گرفته از بحران جنگ مي‌داند. او حتي روا نمي‌دارد كه كشورش را از نقشي كه در سرايت اين بيماري داشته است، مستثني كند و مي‌گويد:«در اين مرحله بسيار آسان است كه تنها هيتلر را متهم كنيم و بگوييم كه افعي و خطر اصلي نابود شده و زهر آن هم از بين رفته است. اما ما به خوبي مي‌دانيم كه اين زهر از بين نرفته است و هركدام از ما آن را درون قلب‌هاي‌مان حمل مي‌كنيم.» در عين حال كه او آگاه بود كه مردم نشانه‌هاي نفرت را با خود دارند اما همزمان اميد داشت كه اين نشانه‌ها و علائم توسط پادتن‌هاي فرهنگي بي‌اثر و خنثي شوند. در اين سخنراني او مردم را به برگزاري اجتماعاتي جديد، خارج از احزاب و دولت‌ها به منظور بسط تفكر و انديشه ترغيب مي‌كند تا باب گفت‌وگو و تبادل نظر را بين ملت‌ها ممكن كند. به نظر او اعضاي اين انجمن‌ها بايد با تمام وجود گفتارهاي‌شان را تاييد كنند كه اين جهان بايد نه جهاني از پليس‌ها، سربازها و پول بلكه جهان زنان و مردان، كارهاي مفيد و سودبخش و نقش‌هاي انديشمند و فرزانه باشد.

در واكنش به علائم به جا مانده از جنگ، كامو هوشياري مشتركي را به عنوان شفاي جمعي مي‌ديد. براي او مشخصا اين نكته جالب توجه بود كه مردم اين توانايي را دارند كه با به وجود آوردن يك اشتراك جهاني از خود در برابر ناسيوناليسم و فاشيسم محافظت كنند.

 

براي آينده مي‌نوشت

نوشتن «طاعون» در شكل و فرمي از يك رويدادنامه تاريخي، يك شيوه بيان اميدواركننده بود كه اشاره به دوام انسان مي‌كرد. اين كتاب وسيله‌اي براي انتقال خاطره جنگ به عنوان مايه‌كوبي و ايمن‌سازي در برابر جنگ‌ها و نبردهاي مسلحانه آينده شد.

البته نگرش كامو مخالفت‌هاي بسياري را هم در برداشت. از جمله در سال 1970 سارتر در يك مصاحبه گفته بود: «طي اين سال‌هايي كه گذشته است، وقتي دوباره به رمان مي‌انديشم به نگرشي كه در آن كامو اشغال آلمان‌ها را به طاعون تشبيه كرده بود، اينكه بدون هيچ دليلي رخ داده بود و بدون هيچ دليلي رخت بربسته بود، تنها مي‌توانم بگويم، چه حماقتي!»

اما كامو همان طور كه در لحظه در حال نوشتن بود براي آينده نيز مي‌نوشت. او با بسط دادن استعاره‌ها از سطح مولكولي و به واسطه كنش‌ها و واكنش‌هايي كه بين پادتن‌ها و باكتري‌ها در جريان بود، هنر خلق مي‌كرد. بسياري به حق «طاعون» را رماني درباره اشتراك و مجموعه‌اي از روان‌هاي مقاومت مي‌دانند كه البته به زعم من اشتراك ژرف‌تري در اين رمان وجود دارد كه شامل پادتن‌هاي مشترك ما و مصونيت اجتماع و توده مردم است.

 

كتاب‌هايي براي آيندگان

حقيقت اين است كه به عنوان يك استعاره، ترجمه به شكل ناراحت‌كننده‌اي به سرايت يا انتقال يك بيماري مي‌ماند. مترجمان كلمات را از مرزها عبور مي‌دهند. ما دريچه‌اي بين يك زبان و زبان ديگر مي‌گشاييم. البته اينكه چه چيزي را ترجمه مي‌كنيم بسيار حائز اهميت است. در «طاعون» دكتر كاستل تلاش مي‌كند كه يك سرم تهيه كند تا بتواند پادتن بيماراني كه نجات يافته‌اند را به بقيه برساند و مانع شيوع بيشتر شود. من هنوز اميد دارم كتاب‌هايي كه از گذشته هستند، بتوانند به گونه‌اي مانند اين سرم براي آيندگان عمل كنند و اين دقيقا همان چيزي است كه كامو از كتابش توقع داشت. او مي‌دانست كه ما به اين كتاب حتي سال‌ها پس از مرگ او نيز دوباره نياز پيدا خواهيم كرد. غير از اين چه دليل ديگري را براي اين پايان‌بندي در رمان مي‌توان متصور شد:«ريو فريادهاي شادي را كه از شهر بر مي‌خاست، مي‌شنيد و به ياد مي‌آورد كه اين شادي پيوسته در معرض تهديد است. زيرا مي‌دانست كه اين مردم شادان نمي‌دانند اما در كتاب‌ها مي‌توان ديد كه باكتري طاعون هرگز نمي‌ميرد و از ميان نمي‌رود و مي‌تواند ده‌ها سال در ميان اثاث خانه و ملحفه‌ها بخوابد، توي اتاق‌ها، زيرزمين‌ها، چمدان‌ها، دستمال‌ها و كاغذ پاره‌ها منتظر باشد و شايد روزي برسد كه طاعون براي بدبختي و تعليم انسان‌ها، موش‌هايش را بيدار كند و بفرستد كه در شهري خوشبخت بميرند.»

نويسنده و مترجم طاعون

منبع: نيويورك تايمز، 16 آوريل 2020


كامو همان طور كه در لحظه در حال نوشتن بود براي آينده نيز مي‌نوشت. او با بسط دادن استعاره‌ها از سطح مولكولي و به واسطه كنش‌ها و واكنش‌هايي كه بين پادتن‌ها و باكتري‌ها در جريان بود، هنر خلق مي‌كرد. بسياري «طاعون» را رماني درباره اشتراك و مجموعه‌اي از روان‌هاي مقاومت مي‌دانند كه البته به زعم من اشتراك ژرف‌تري در اين رمان وجود دارد كه شامل پادتن‌هاي مشترك ما و مصونيت اجتماع و توده مردم است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون