سارا معصومي
تلاشها براي احياي توافق هستهاي ميان ايران، ايالات متحده و 1+4 سرعت گرفته است. درحاليكه تمام اعضاي اوليه برجام ميگويند آماده بازگشت به اجراي كامل اين توافق هستند اما با گذشت زمان تحقق اين اراده به گام نهايي و اعلام توافق خيلي دور خيلي نزديك به نظر ميرسد. ناصر هاديان، تحليلگر مسائل استراتژيك و استاد روابط بينالملل دانشگاه تهران در گفتوگوي تفصيلي با «اعتماد» از اولويتهاي جمهوري اسلامي ايران در مسير احياي برجام سخن ميگويد. هاديان معتقد است كه مهمترين فاكتور مدنظر ايران پايداري يا ماندگاري توافق هستهاي است. به باور هاديان، ايران و ايالات متحده در اين مقطع ميتوانند با تفسيري بسيط از برجام گام مهمي در تضمين نسبي پايداري برجام بردارند. مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
مذاكرات احياي برجام از هشتم آذرماه در وين از سر گرفته شد و تاكنون ايران و 1+4 و ايالات متحده در سه دور مجموعهاي از رايزنيها را پيش بردهاند. به نظر ميرسد كه بازگشت به برجام سختتر از حصول آن شده است.
در حال حاضر 2 سوءبرداشت يا سوءتفاهم در هر دو طرف ايران و ايالات متحده امريكا وجود دارد. جمهوري اسلامي ايران فكر ميكند كه امريكا در بازگشت به برجام جدي نيست و به دنبال اين است كه شرايط بدي را كه براي امريكا در افكار عمومي بينالمللي پيرامون خروج واشنگتن از برجام به وجود آمده بود تغيير داده و ايران را مقصر جلوه دهد. البته تيم جو بايدن تا حدودي در جاانداختن اين روايت كه ايران در حال بازي با زمان است موفق عمل كرده كه من علت اصلي آن در ضعف تيم كنوني در حوزه رسانهاي ميدانم كه نتوانستهاند با اين روايت مقابله كنند. در نتيجه روايت امريكا در حال تبديل شدن به روايت غالب و مسلط است و شاهد بوديم كه حتي در مقاطعي چين و روسيه هم اين روايت را پذيرفتهاند. ايران فكر ميكند كه امريكا در بازگشت به برجام جدي نيست و صرفا به دنبال مقصر جلوهدادن تهران است. در آنسو، امريكا هم فكر ميكند كه ايران در حال خريد زمان است و در بازگشت به برجام جدي نيست. به نظر من هر دو طرف اشتباه ميكنند. بازگشت به اجراي برجام، گزينه مطلوب ايران و ايالات متحده است چرا كه هر دو ميدانند planB يا «گزينه جايگزين» بينهايت غيرمعقول و خطرناك است. مذاكرات غيرمستقيم ايران و امريكا اين سوءبرداشتها را تقويت ميكند. در حال حاضر در كوبرگ، هيات ايراني نظر خود را به 1+4 اعلام ميكند و اروپاييها مسووليت انتقال نظر ايران به رييس هيات مذاكرهكننده امريكايي - رابرت مالي- را برعهده دارند و اين مسير دوباره براي انتقال پيام امريكاييها به هيات ايراني تكرار ميشود. اين پروسه به افزايش سوءتفاهم منتهي ميشود و يك راه اين است كه مذاكره مستقيم صورت بگيرد. دليل ديگر براي اصرار بر مذاكره مستقيم اين است كه اگر امريكا بخواهد امتيازي به ايران بدهد آن را با واسطه نخواهد داد.
بايد به اين سوال پاسخ بدهيم كه منطق عدم مذاكره مستقيم با امريكا چيست؟ اگر مبنا بر تحقير يا تنبيه امريكا است كه اين كار را كرديم و تمام شد و ادامه اين روند بيش از اين به مصلحت منافع ملي ما نيست. در دنياي امروز مذاكره غيرمستقيم در موارد نادري بنا به شرايط خاصي موقتا انجام ميشود و حتي دو دشمن هم باهم سر يك ميز صحبت ميكنند. چرا بايد بازيگري را كه نفع ديگري دارد وارد ميدان كنيم؟ اگر همچنان اصرار به مذاكره غيرمستقيم داريم حداقل از طريق عمان، قطر، سوييس يا واسطه ديگري پيامهاي معتبري كه دلالت بر جدي بودن دو طرف براي بازگشت به برجام دارد، ميان تهران و واشنگتن رد و بدل شود. تا حالا هم اين نقش را عمان يا قطر بازي كردهاند و اكنون هم ميتوانند اين كار را بكنند.
شما اشاره كرديد كه دولت جو بايدن اراده كافي و لازم براي بازگشت به برجام را دارد اما در قريب به يك سال گذشته از آغاز به كار اين دولت ما نه تنها شاهد فاصله گرفتن بايدن از سياستهاي ترامپ نبوديم بلكه دولت امريكا بر دامنه تحريمها هم هرروز اضافه كرده است. در چنين شرايطي ايران چگونه ميتواند اراده اين دولت براي بازگشت به برجام و حفظ آن را باور كند؟
ضربه كاري كه تيم جو بايدن در سه ماه نخست دولتش به برجام وارد كرد به مراتب بيش از ترامپ بود. ما ميگفتيم كه رياستجمهوري دونالد ترامپ يك گسست و استثنا است اما وقتي جو بايدن آمد ميتوانست همان هفته اول يا در سه ماه نخست به برجام بازگردد اما در يك اشتباه محاسباتي اين كار را نكرد. بخشي از اين اشتباه در سياست داخلي امريكا ريشه دارد اما من بهرغم اينكه معتقدم اولويتهاي عمدتا داخلي هم مهم بوده اما وزن اساسي را به آن نميدهم. علت اصلي تعلل جو بايدن اين بود كه فكر ميكرد ايران desperate (مستاصل) است. من در همان مقطع هم توصيه كردم كه ايران بايد به طرف مقابل نشان بدهد مستاصل نيست. از زماني كه دولت جو بايدن متوجه شد ايران مستاصل نيست براي مذاكره اعلام آمادگي كرد.
تمثيل ديگري هم كه ميخواهم به كار ببرم اين است كه ما دو ساعت هستهاي و تحريم پيش از برجام و پس از خروج امريكا از توافق داشتيم. با خروج ترامپ از برجام و بازگشت تحريمها عقربههاي ساعت تحريم شروع به حركت كرد و زماني كه ما كاهش تعهدات برجامي را آغاز كرديم عقربههاي ساعت هستهاي هم به راه افتادند. من پيش از اين هم در مصاحبهاي به شما گفتم كه ما بايد دو تهديد را معتبرسازي كنيم: جنگ يا بمبهستهاي. با كاهش تعهدات برجامي، عقربههاي ساعت هستهاي هم شروع به تيكتاك (حركت) كرد اما هنوز عقربه اين ساعت با سرعت حركت نميكرد و بايدن اميدوار بود كه ساعت تحريم جواب داده و ايران مستاصل شود. در نهايت زماني كه جو بايدن متوجه سرعت گرفتن ساعت هستهاي و عدم استيصال ايران شد با مذاكره موافقت كرد. تيم بايدن متوجه افزايش سرمايه استراتژيك ايران شد و به اين نتيجه رسيد كه سريعا بايد به برجام بازگردند.
البته در فوريه سال 2021 تيم بايدن به ايران براي بازگشت به برجام پيام داد اما ايران نپذيرفت و تاكيد كرد كه هر زمان امريكا تحريمها را برداشت مجوز بازگشت به اتاق مذاكره را پيدا خواهد كرد؟
بله، دولت جو بايدن ميتوانست تحريمها را بردارد و به برجام بازگردد. اگر امريكا تحريمها را برميداشت چه اتفاقي رخ ميداد؟ جو بايدن ميتوانست تحريمهايي را كه ابتدا به ساكن روي كاغذ هستند، بردارد و اگر ايران به تعهداتش باز نميگشت ميتوانست دوباره آنها را بازگرداند. اين عدم بازگشت امريكا به برجام اشتباه بود.
طرف امريكايي ادعا ميكند كه ايران به دنبال خريد زمان است؛ تعبير شما چيست؟
به نظر من ما ميخواهيم اهرمهاي در اختيار خود را براي مذاكره افزايش دهيم و همزمان برخي نكات جديد را هم در حوزه هستهاي ياد بگيريم. ايران در اين بازه زماني اورانيوم غنيشده تا 60 درصد را توليد كرد و ديگر امكان اينكه اين دانش را از ايران بگيرند، وجود ندارد.
تيم جديد براي بازگشت به ميز مذاكره تعلل نكرد؟ نيمه مردادماه دولت تشكيل شد و تا هشتم آذرماه ما به وين براي انجام مذاكرات با 1+4 بازنگشتيم و در نتيجه ميان آخرين دور مذاكرات در دولت قبل تا نخستين دور در دولت جديد شش ماه فاصله افتاد.
من قريب به دو ماه است كه ميگويم ايران بايد به ميز مذاكره بازگردد اما اين زمان هم چندان زياد نبود. شايد ميتوانستيم يا بهتر بود به جاي آخر نوامبر آخر اكتبر به وين بازگرديم.
همان فاصله زماني باعث نشد كه متهم به تلاش براي خريد زمان و سياست افزايش اهرمهاي در اختيار بشويم؟
دليل متهم شدن ما الزاما اين نبود. دليل اصلي ضعف تيم كنوني در به اصطلاح امور رسانهاي و شناخت دنيا بود. اگر كسي بود كه ميتوانست با دنيا صحبت كند ما توجيههاي بسيار قوي براي تداوم مديريت افكار عمومي به نفع ايران داشتيم. در اين بحث ما بايد مردم عادي، نخبگان و سياستگذاران را جدا كنيم. سياستگذار دسترسي به اطلاعات طبقهبنديشده دارد و منافعي هم دارد كه يكي از آنها بقا است اما نخبگان در بيرون از دولت راحتتر برخي ادعاها را ميپذيرند لذا بحث و اقناع آنها آسانتر است.
شما نميتوانيد براي اقناع افكار عمومي در سطح بينالمللي بحثهاي پيچيده فني، اقتصادي و سياسي را مطرح كنيد بلكه بايد وضعيت را با زبان ساده تشريح كنيد. ما بايد براي دنيا توضيح بدهيم كه نگراني امروز ايران درباره ضرورت دريافت تضمين منطقي است چرا كه امريكا يك بار از برجام خارج شده و ما اكنون به درستي نگران تكرار اين سناريو در دولت بايدن يا دولت بعدي هستيم. امروز همچنان برخي از مقامهاي دولت پيشين امريكا و برخي از سناتورها تاكيد دارند كه در صورت احياي برجام، دولت بعدي امريكا دوباره از آن خارج خواهد شد. دغدغه دوم ما بهرهمندي اقتصادي از اجراي برجام است. ايران ميگويد رفع تحريم فقط روي كاغذ كارساز نيست و انجام راستيآزمايي يك ضرورت است. حرف ايران به زبان ساده يك جمله است: نه يك كلمه بيشتر از برجام و نه يك كلمه كمتر. جدا از افكار عمومي در بحث برجام ما با يك مخاطب خاص و نخبه هم روبرو هستيم كه بايد براي آنها توضيح فني كامل داد. بايد براي اين قشر توضيح داد كه دونالد ترامپ پرونده ايران را بهرغم پايبندي كامل ايران به مفاد برجام به شوراي امنيت برد و بهرغم راي منفي ساير اعضاي شورا به همه دنيا از شرق تا غرب اجراي تحريمهاي يكجانبه امريكا را ديكته و تحميل كرد. ايران از بازگشت تحريمها خسارت ديد. گفته ميشود كه رقم خسارت اقتصادي ايران چيزي بيش از 240 ميليارد دلار بوده است. اين خسارت بايد پرداخت شود. مخاطب سومي هم وجود دارد به نام سياستگذاران از اروپا تا امريكا. ما اگر طبق اين تقسيمبنديها كار خود را پيش برده بوديم الان بدهكار به نظر نميرسيديم و در جنگ روايتها حداقل اينگونه نبود كه روايت ما با چالش روبرو شده باشد. متاسفانه تيم جديد چند دغدغه اساسي در حوزه داخلي دارد. اين تيم مورد اتهام است كه تخصص لازم براي پيشبرد مذاكرات را ندارد لذا به دنبال اثبات تخصص خود است. همزمان ميخواهد نشان بدهد كه هم اين كاره است و هم از تيم قبل بهتر بلد است. حتي تمايز شكلي و ظاهري هم براي اين تيم حائز اهميت است تا به هر نحوي كه شده، بگويد ما توانستيم به نسبت تيم قبلي امتياز بيشتر از طرف مقابل بگيريم. علي باقري پيش از اين در آن 8 سال نقدهاي جدي به برجام داشته و الان نميتواند از آن با عنوان توافقي خوب ياد كند لذا حتي تلاش ميكند تا آنجا كه ممكن است از كلمه برجام استفاده نكرده و به جاي آن ميگويد توافق 1394 كه بسياري اصلا نميدانند منظور او چيست.
يكي از اصليترين مشكلات اين تيم اين است كه هنوز خود را به عنوان حاكم قلمداد نكرده است. بايد به آنها گفت كه آن دعوا تمام شده، شما قدرت را در اختيار داريد و سوار كار شدهايد لذا دعواي قبلي را رها كنيد. اين تيم زيرساخت لازم را براي توجيه مخاطب خود هم دارد لذا بهتر است اين دغدغههاي داخلي را رها كرده و بر مذاكرات در وين متمركز شود. حتي در يك دوره از مذاكرات جديد شاهد بوديم كه اين تيم براي متمايز نشان دادن خود متنهاي جديدي را روي ميز قرار داد كه حتي با انتقاد چين و روسيه هم روبهرو شد و در نهايت حتي نماينده روسيه در مذاكرات وين هم اذعان كرد كه چين و روسيه ايران را به عقبنشيني از برخي مواضع تند تشويق كرده و كار با ادامه بررسي متن به دست آمده در شش دور مذاكرات وين در دولت قبل ادامه پيدا كرد و البته چند مورد از مسائل مورد نظر ايران هم به شكل پرانتز باز به متن اضافه شد تا درباره آنها هم صحبتهايي صورت بگيرد. من از الان به شما اطمينان ميدهم كه طرف مقابل دو تا سه مورد امتيازي كه تيم جديد ايران ميخواهد را روي ميز قرار خواهد داد لذا ما بايد بر اصل موضوع كه تداوم توافق است، تمركز كنيم. تيم جديد نبايد تا اين اندازه دنبال خط و مرز كشيدن ميان خود و تيم قبلي باشد. در اين مقطع بايد از تمام ظرفيتهاي نظام براي بيان حقانيت ايران در اين پرونده و مقابله با روايتسازي طرف امريكايي و اروپايي استفاده شود. مذاكرات براي احياي برجام يك مساله ملي و فراجناحي است و بايد از تمام جناحها براي كمك به آن استفاده شود. مناسب است كه رهبري يا رييس جمهور يا وزير خارجه از ظرفيت افرادي چون محمدجواد ظريف استفاده كنند. افرادي چون آقاي ظريف ميتوانند در سطح رسانهاي بينالمللي موضع ما را به دنيا توضيح بدهند. متاسفانه در حال حاضر ما در تيم جديد فردي كه اين مسووليت را به خوبي ايفا كند، نداريم. افرادي مانند آقاي ظريف سرمايههاي نظام هستند و به سادگي به اين جايگاه نرسيدهاند و نتيجه چند دهه تجربهاندوزي نظام در حوزه سياست خارجي و روابط بينالملل است. نه فقط از ظرفيت افرادي چون ظريف و عراقچي بلكه از ظرفيت هنرمندان، اساتيد، نظاميان در قدرت يا بازنشسته و تمام ديپلماتهاي فعال در 40 سال اخير استفاده شود. همينجا دوست دارم جملاتي را هم با دوستان اصلاحطلب خودم در ميان بگذارم: شرايط امروز ايران بسيار حساس است. درست است كه در 40 سال گذشته دايما از شرايط حساس حرف زديم، اما امروز واقعا سرنوشت برجام بينهايت در آينده كشور تاثيرگذار است. من از دوستان اصلاحطلب خودم تقاضا دارم شرايطي را مهيا كنند كه تيم مذاكرهكننده بتواند به نحو مطلوب مذاكره و منافع ملي كشور را تامين كند. امروز بايد دعواهاي قديمي كه بسياري از آنها بحق است را كنار بگذاريم و همه كمك كنيم كه اين تيم در مذاكرات احياي برجام موفق شود. پيروزي اين تيم پيروزي ملت ايران است. انتقاد سازنده مفيد است، اما دعواهاي جناحي را كنار بگذاريم.
اروپا و امريكا ميگويند اگر برجام هرچه زودتر احيا نشود اهميت خود را از حيث منع اشاعه با توجه به توسعه فعاليتهاي هستهاي ايران از دست خواهد داد؛ لذا دايما در حال سخن گفتن از زمان اندك و مشخص كردن ضربالاجلهاي زماني هستند.
من با اين توجيه موافق نيستم. مگر برنامه هستهاي ايران تا كجا قابليت توسعه بيشتر دارد؟ مثلا چند سانتريفيوژ نسل جديدتر راه بيندازيم يا اورانيوم را هم تا 90 درصد غنيسازي كنيم. طرف مقابل هم ميگويد كه براي رسيدن از غنيسازي60 درصد به 90درصد سه هفته بيشتر طول نخواهد كشيد. جوهر برجام اين مسائل نيست. جوهر برجام يك نظام نظارتي دقيق و محدوديتهاي موادي و تكنولوژيك است.
نظام بازرسي كه شما به آن اشاره ميكنيد نظارت فراتر از پادمان و نظارتهاي برجامي و طبق پروتكل الحاقي است كه اجراي آن با مصوبه مجلس به حالت تعليق درآمده و ايران و آژانس به تفاهم جديدي درباره آن دست يافتهاند كه در نتيجه آن فيلم دوربينها در اختيار آژانس قرار نميگيرد و مشخص نيست كه تا چه زماني اين تفاهم موقت دوام بياورد كما اينكه الان هم از سوژههاي مورد اختلاف است.
اين مساله مهمي نيست چرا كه در صورت احياي برجام اين فيلمها هم در اختيار آژانس بينالمللي قرار خواهند گرفت. اما مساله دوم كه براي طرف مقابل از اهميت برخوردار است گريز هستهاي است. ايران حتي در صورت غنيسازي 90 درصد هم پس از بازگشت به برجام، سطح غنيسازي را به كف مشخصشده در توافق باز خواهد گرداند. سومين مساله بازدارندگي است كه براي هر دو طرف مهم است. ايران بايد عامل بازدارندهاي داشته باشد كه طرف مقابل مانند سال 2018 بدون هزينه از برجام خارج نشود. البته آنها به دنبال اين هستند كه بگويند هزينهاي كه بر طرف مقابل ايران به دليل عدم اجراي برجام تحميل شده، توسعه دانش هستهاي ايران است كه من اين ادعا را قبول ندارم. خسارتهايي كه ايران ديد بسيار بيشتر است. مردم ايران در نتيجه تحريم جان خود را از دست دادند يا در شرايط سختي قرار گرفتند. آيا ميتوان اين آزار و اذيت را جبران كرد؟
برخي در ايران معتقدند كه گذر زمان به نفع ايران و به ضرر طرف مقابل است. فكر ميكنيد ايران با يك پرانتز باز زماني و بدون محدوديت براي احياي برجام روبهرو است؟
خير. زمان هم براي ايران و هم براي طرف مقابل محدود است. شوخي نداريم مردم ما زير فشار اقتصادي هستند. مگر نيستند؟ اين وضعيت تا چه زماني قابل تداوم است؟
استدلال اين افراد اين است كه ايران پيچ سخت تحمل تحريم را رد كرده است.
با افرادي كه چنين جمعبندي دارند نميتوان بحث كرد. وضعيت مملكت مويد اين استدلال نيست. شما هرروز شاهد اعتراض يكي از اقشار از معلمان گرفته تا بازنشستگان و... هستيد. من با چنين تحليلي موافق نيستم و حتي اگر بپذيريم كه بقاي نظام منوط به فرجام رسيدن مذاكرات و رفع تحريم نيست اما بالاخره نظام نيازمند پيشرفت، توسعه و به دنبال برقراري رفاه براي مردم است. البته من فشار فاكتوري به اسم زمان را بر هر دو طرف در راستاي حفظ برجام مثبت ميدانم.
هر دو طرف ليستي از بايدها و نبايدها و خطوط قرمز خود را براي احياي برجام منتشر ميكنند. به نظر شما مهمترين مسائل كه احياي برجام بدون محقق شدن آنها عملا براي ايران بيمعنا خواهد بود، چيست؟
در اين پرونده ما سه محور اساسي داريم. 1. استراتژي هستهاي كه توسط نظام تعيين ميشود 2. مذاكرات هستهاي كه توسط تيم مذاكرهكننده انجام ميشود و 3. تيم رسانهاي. هرچند سه بعد و سه بخش متفاوت هستند اما كاملا به هم مربوط و بر هم تاثيرگذار هستند. حتما تيم مذاكرهكننده در تدوين استراتژي هستهاي و حتما تيم رسانهاي بر مذاكراتي كه انجام ميشود، تاثيرگذار هستند.
در حوزه استراتژي هستهاي اولويتبندي مسائل از همه مهمتر است. در استراتژي هستهاي كه نظام مشخص ميكند خط قرمزها تعيين و به تيم هستهاي ابلاغ ميشود كه شما در اين چارچوب ميتوانيد بحث كنيد. مهمترين بحثها به ترتيب اولويت: 1. ضمانت يا پايداري توافق 2. راستيآزمايي 3. رفع تحريمها 4. دريافت خسارت 5. مكانيسم ماشه است. در اين اولويتبندي مهمترين مساله «پايداري» يا «ضمانت اجراي» توافق است. اگر طرف مقابل قبول كند كه همه تحريمهاي مدنظر ايران را هم لغو كند اما قرار باشد سه سال بعد دوباره رييسجمهور ديگري در امريكا از توافق خارج شود اين رفع تحريمها سود اندكي براي ايران خواهد داشت. ما بايد مطمئن باشيم كه رييسجمهور بعدي ايالات متحده اين توافق را به هم نخواهد زد. پيشنهادهايي كه تاكنون شده اين بوده كه مثلا جو بايدن تضمين كند در دوره او امريكا از اين توافق خارج نخواهد شد و رييسجمهور بعدي هم در توافق باقي ميماند و يكي از راههاي پيشنهادي در اين مسير ارجاع توافق به سنا و تبديل آن به معاهده بوده است. اولا تبديل كردن اين توافق به معاهده ممكن نيست اما حتي اگر ممكن باشد هم باز رييسجمهور بعدي در صورت تمايل ميتواند از برجام خارج شود. پيشنهاد من اين بود كه ما اضافات سانتريفيوژها و اورانيوم غنيشده را در ايران تحت پلمب و كنترل آژانس بينالمللي انرژي اتمي نگاه داريم. در اين سناريو، ايران كاملا به تعهدات برجامي باز ميگردد و صرفا مواد و ماشينهاي فراتر از برجام در ايران نگهداري ميشوند. علاوه بر اين ميتوانيم بگوييم از 2025 كه اعتمادسازي ميان ايران و طرف مقابل صورت گرفت ما سالانه 20 درصد از اورانيوم غنيشده را به روسيه ميفرستيم .
اين پيشنهاد از نظر طرف مقابل يعني خواسته فراتر از برجام.
بله. اين نقض برجام است اما با امتيازي كه به امريكا ميدهيم، ميتوانيم در داده و ستانده توازن برقرار كنيم و توافق جديد را به گونهاي طراحي كنيم كه به معناي تعديل يا تغيير در برجام اوليه نباشد. رييسجمهور امريكا ميتواند با استفاده از قوانين داخلي و وكلاي زبردست با تفسيري از برجام موافقت كند كه مزاياي آن بسيار زياد است. جو بايدن با اين كار هم برجام را حفظ ميكند و هم دست رييسجمهور بعدي امريكا را براي خروج مجدد از توافق ميبندد.
اين ذخيره پلمبشده توسط آژانس چگونه ميتواند بازدارندگي مد نظر شما را به عنوان تضميني براي عدم خروج دولت بعدي امريكا از برجام تامين كند؟
رييسجمهور بعدي ميداند كه اين ميزان مواد غنيشده و ماشينهاي نسل بالا در صورت خروج دوباره امريكا از برجام بلافاصله در اختيار ايران قرار خواهد گرفت. اين انباشت مواد و ماشينها زمان رسيدن ايران به بمب اتم را كاهش ميدهد. البته كه ايران تا زماني كه طرف مقابل به تعهداتش در توافق متعهد باقي بماند، دست به كاهش تعهدات برجامي نخواهد زد. من نميگويم كه در اينصورت هم قطعا طرف مقابل از برجام خارج نخواهد شد اما احتمال آن بسيار كم است. ايران حق دارد كه به امريكا در اين داستان اعتماد نداشته باشد به خصوص كه سن و سال و وضعيت جسماني جو بايدن هم به گونهاي است كه 50 درصد امكان دارد جمهوريخواهان دوباره در 2024 برنده انتخابات شوند. اين 50 درصد به ما ميگويد كه حواس ايران بايد جمع باشد. مساله ديگر بهرهمندي اقتصادي ايران از برجام است كه اين پيشنهاد ميتواند به تحقق آن هم كمك كند. شركت غربي كه ميبيند ذخاير هستهاي استراتژيك ايران در داخل خاك اين كشور مانده امكان خروج امريكا از برجام را كم ميداند لذا بيشتر تمايل به سرمايهگذاري دارد. بحث ديگر راستيآزمايي است. مثلا ميگوييم قرار است كه اين تعداد سانتريفيوژ را از داخل تاسيسات فردو جمعآوري كرده و به انبار ببريم. ايران ميتواند بگويد تا زمان انجام اين كار ما بايد بتوانيم چند نقلوانتقال مالي و بانكي را در سطح بينالمللي به سهولت انجام دهيم تا ثابت شود كه محدوديتهاي ناشي از تحريم برداشته شدهاند. بنابراين راستيآزمايي بايد متقابل باشد.
از نظر طرف مقابل نگه داشتن اين ميزان مواد و ماشين پيشرفته در ايران برابر است با نگه داشتن مواد لازم براي ساخت بمب در هر زماني كه ايران پلمب آژانس را بشكند. چرا ايالات متحده بايد رضايت به چنين چيز به اصطلاح فرابرجامي بدهد؟
به اين دليل كه جايگزينهاي عدم توافق براي احياي برجام بسيار بد است. اين هزينهاي است كه امريكا بايد پرداخت كند.
تيم بايدن ميتواند از ايران بخواهد كه به برجام بازگردد و اين دقيقا حرف ايران در هر دو حوزه رفع تحريم و هستهاي است: نه بيش از برجام ميخواهيم نه كمتر از برجام را ميپذيريم.
پيشنهادهاي من براي تداوم برجام است. اتفاقي در اين سالها رخ داده و آن اين بوده كه ايالات متحده از برجام خارج و ايران متضرر شده است. ايران هزينه خروج ايالات متحده را پرداخت كرده و نه فقط 240 ميليارد دلار هزينه كرده بلكه مردم ما هم عذاب كشيدهاند. يك نفر در امريكا تصميمي گرفته و ساير كشورهاي جهان هم به آن عمل كردهاند. معيار ما نه حرف اروپاييها بلكه عمل آنها است كه در اين سالها صرفا از تحريمهاي امريكا تبعيت كردند.
بايدن اگر ميخواست چنين امتياز فرابرجامي به ايران بدهد در فوريه سال 2021 تحريمها را برداشته و مانع از توسعه برنامه هستهاي ايران در اين يك سال ميشد.
تصور آنها در ابتدا اين نبود و اين ذات مذاكره است. اول فكر ميكنند طرف مقابل كوتاه ميآيد اما بعد ميبينند كه بايد تصميم بگيرد.
ايران براي راضي كردن امريكا به چنين امتياز فرابرجامي چه خواهد داد؟
من چند پيشنهاد دارم يكي از آنها اضافه كردن به بندهاي غروب (تاريخ انقضاي تعهدات ايران در برجام) است. ديگري در حوزه نظارت است كه مثلا دسترسيهايي را كه تاكنون ندادهايم روي ميز قرار بدهيم.
مثلا چه دسترسيهايي؟ دسترسيهاي ما در برجام فراتر از پادمان و طبق پروتكل الحاقي است.
تخصصي آن را نميدانم. افرادي چون آقاي صالحي ميتوانند پاسخ بدهند. يكي ديگر از امتيازها از سوي ايران ميتواند در حوزه تحريم باشد. موضع ايران تاكنون رفع همه تحريمها بود و حالا ميتواند مطالبه رفع تحريمهاي صرفا برجامي را روي ميز قرار دهد. در حوزه گريز هستهاي هم ايران ميتواند امتيازهايي بدهد و به نظر من در زمينه ميزان انباشت مواد يا نوع ماشينهاي سانتريفيوژ هنوز امتيازهايي وجود دارد كه ميتوانيم روي ميز قرار بدهيم. در بحث مذاكرات موشكي هم ايران ميتواند اين گزينه را روي ميز بگذارد كه ما حاضر به گفتوگو درباره توانمندي موشكي خود هستيم به شرط آنكه اين گفتوگو در سطح منطقهاي و ميان بازيگران منطقهاي باشد. ما بايد به هرحال در يك حوزه امتيازي بدهيم كه طرف مقابل بتواند آن را در داخل كشورش بفروشد. اما اصل بر اين نيست كه ما امتياز بدهيم بلكه اصل بر اين است كه طرف مقابل بابت تصميمي كه رييسجمهور پيشين امريكا گرفته هزينهاي پرداخت كند. چندي پيش وندي شرمن در جلسه سنا گفت كه امروز 2015 نيست. حالا ما بايد اين حرف را به وندي شرمن بگوييم: خانم شرمن امروز سال 2015 نيست. امروز روزي است كه ما ديديم رييسجمهور پيشين ايالات متحده چگونه از برجام خارج شد. ديديم كه در شوراي امنيت چه كرد و چه فشاري بر ساير كشورها وارد كرد تا با تحريمهاي امريكا همراه شوند. امريكا بايد هزينه اين تصميم را پرداخت كند.
جو بايدن نميتواند پيشنهاد شما مبني بر نگه داشتن مازاد مواد و ماشينهاي نسل بالاتر در ايران را به كنگره امريكا اعم از جمهوريخواهان و دموكراتها بفروشد. ما در زمان حصول برجام هم شاهد مخالفتها در هر دو حزب با مفاد آن بوديم كه توافق را به نفع ايران دانسته و همزمان گلايه داشتند كه اين توافق خوب نيست چرا كه مباحث منطقهاي و موشكي ايران را شامل نشده و يكي از دلايلي كه ترامپ هم از آن توافق خارج شد ادعاهاي او درباره بد بودن برجام بود. با توجه به مذاكرات در جريان در وين هر دو طرف حتي براي بازگشت به همان برجام اوليه هم اختلافهاي بسيار دارند چه برسد به دست بردن در اصل توافق.
جو بايدن به هر شكل برجام را احيا كند از سوي ساختار سياسي داخلي امريكا مورد انتقاد قرار خواهد گرفت. احياي برجام تصميم سختي است كه يك رهبر سياسي بايد بگيرد و طبيعتا هزينه دارد. اگر امروز بايدن برجام را با اين پيشنهادها احيا كند تا شش ماه ديگر كسي به ياد هم نخواهد آورد كه چه رخ داد و همزمان بايدن ميتواند از مزاياي برجام بهرهمند شود. بويينگ ميتواند به معامله با ايران ادامه داده و اين ايجاد اشتغال به كمك بايدن هم در داخل خواهد آمد. بايدن براي اين تصميم سياسي به موافقت مجلس نمايندگان يا سنا نيازي ندارد. البته طبيعي است كه سر و صداهايي خواهد شد اما بسياري هم پشت سر او قرار خواهند گرفت و از اينكه با اجراي برجام مانع از گزينههاي خطرناكتر مانند جنگ شده حمايت خواهند كرد. در حال حاضر هم فضاسازيهاي لازم در اين زمينه از سوي دولت بايدن و موافقان احياي برجام صورت گرفته و ميگويند كه تصميم ترامپ براي خروج از برجام بدترين تصميم سياسي گرفتهشده از سوي امريكا پس از جنگ جهاني دوم تاكنون بوده است.
هم در داخل ايران و هم در ايالات متحده از plan B يا گزينههاي جايگزين در صورت عدم احياي برجام سخن گفته ميشود. فكر ميكنيد در صورت شكست مذاكرات چه روندي پيش روي ايران و طرفهاي مقابل است؟
هم ايران و هم طرف مقابل گزينههاي جايگزين در اختيار دارند. در صورت شكست احياي برجام، يك پروسه مشخص طي خواهد شد كه شامل انتقال پرونده ايران از شوراي حكام به شوراي امنيت و در نهايت بازگشت قطعنامههاي اين شورا است. روند تحميل فشار بر ساير كشورها براي عدم همكاري با ايران تكرار خواهد شد تا در نهايت ايران را دوباره به پاي ميز مذاكره كشاند. اما ايران در اين پروسه چه خواهد كرد: زماني كه پروسه ارجاع پرونده از شوراي حكام به شوراي امنيت آغاز شود ايران اجراي تعهدات برجامي را متوقف خواهد كرد و صرفا به پادمان متعهد باقي ميماند. اگر طرف مقابل اقدام به تصويب قطعنامه در شوراي امنيت يا بازگرداندن قطعنامههاي پيشين كند ايران از «ان پي تي» خارج خواهد شد. از اين پس، ايران به سمت سياست ابهام سازنده ميرود كه تحمل اين مساله براي غرب بسيار سخت خواهد بود و احتمالا گزينه نظامي را روي ميز قرار ميدهد. ايالات متحده براي معتبرسازي اين تهديد مجبور به آرايش جديد نظامي در منطقه است تا حداقل تاسيسات هستهاي ايران را هدف قرار بدهد. البته امريكا هم ميداند كه تحقق اين سناريو ممكن نيست چرا كه ايران بيكار نمينشيند و به سمت تشديد تنش و تبديل آن به جنگ منطقهاي حركت خواهد كرد. همزمان با اين اقدامها از سوي امريكا، ايران هم آرايش نظامي منطقهاي براي جنگ ميگيرد و به همه نيروهاي خود در سراسر منطقه آمادهباش ميدهد. از سوي ديگر من سالهاست كه در سخنرانيهايم به اين نكته اشاره كردم كه فقط يك حمله نظامي ميتواند ايران را به سمت تلاش براي دستيابي به بمب هستهاي سوق دهد. در چنين شرايطي سوءتفاهمها و سوءبرداشتها افزايش پيدا خواهد كرد. حتي حركت يك قايق تندرو از سوي هركدام از طرفين در منطقه خليج فارس ميتواند جرقه جنگ تصادفي را بزند. من بيش از آنكه نگران جنگ عامدانه ميان ايران و امريكا باشم نگران جنگ تصادفي يا ترغيبي هستم. با توصيف اين شرايط ببينيد كه اگر شما در واشنگتن، تلآويو يا رياض نشسته باشيد كداميك را انتخاب ميكنيد: اينكه مواد و ماشينهاي هسته مازاد برجام در ايران تحت پلمب آژانس بماند يا در آستانه يك جنگ قرار بگيريد؟ در چنين شرايطي رهبران سياسي همواره هزينهها را سبك و سنگين ميكنند. اين سناريو براي ايران هم خوب نيست و به همين دليل است كه نه از روي عقل و نه از روي علاقه بلكه از روي اجبار همه به سمت حفظ برجام ميروند چرا كه گزينههاي جايگزين بسيار سخت است.
در چندماه اخير همزمان با ازسرگيري مذاكرات براي احياي برجام ما شاهد تحركات نظامي و سياسي اسراييليها بوديم. تلآويو تظاهر به مخالفت با احياي برجام ميكند. فكر ميكنيد اين مخالفت واقعي است؟
استراتژيستهاي اسراييل در حوزههاي نظامي، اطلاعاتي و امنيتي ميدانند كه برجام بيش از همه به نفع آنها است اما مقامهاي اسراييلي به لحاظ سياسي بايد اين موضعگيريها را داشته باشند. نفع سياستمدار اسراييلي در مواضع ضد برجام است كه اين موضوع هم چند دليل دارد: يك به دليل مخاطب داخلي كه بگويد من در حفظ امنيت اسراييل با كسي شوخي ندارم. دوم به لحاظ سياست خارجي هم مهم است چراكه يكسري امتيازها ميگيرند. اما استراتژيستهاي اسراييلي ميدانند كه در صورت شكست احياي برجام و وقوع جنگ، از همه بيشتر اسراييل ضربه خواهد خورد و البته ايران هم آسيب ميبيند. نفع اسراييل در حفظ وضع موجود است به گونهاي كه حتي احياي برجام هم منتهي به آرامش براي ايران نشود. اسراييل نگران عاديسازي روابط اقتصادي و سياسي ايران با جهان و عدم امنيتي شدن پرونده ايران در سطح بينالمللي است. اسراييل با استفاده از فضاي موجود روابط خود با برخي كشورهاي عربي و مسلمان را عاديسازي و ايران را به دشمن اصلي همه تبديل كرده است و طبيعتا علاقهمند به حفظ وضع موجود است. در صورت نبود برجام فاكتورهاي نامعلوم افزايش پيدا خواهند كرد. نكته ديگر اين است كه اسراييل بهرغم سر و صداها در موقعيت غيرامتيازمند در مقابل ايران قرار گرفته است. اينكه اسراييل مواضع نيروهاي نزديك به ايران را در سوريه هدف قرار ميدهد به اين دليل است كه ايران كمربند بازدارندگي موثري دور اسراييل كشيده و اسراييل ميداند كه اگر اين كمربند تكميل شود بازدارندگي موثر ما هم تكميل شده است. اسراييل اگر به دنبال حمله به ايران باشد يا بايد از اردن و عربستان يا عراق و سوريه بگذرد و حتي اگر از اين مسيرها هم عبور كرده و تاسيسات هستهاي ايران را هدف هم قرار بدهد ايران و متحدانش دهها هزار موشك بر سر اسراييل ميريزند. اسراييل تنها يك راه دارد و آنهم اين است كه امريكا را به جنگ ترغيب كند. تنها كشوري كه ميتواند با ايران بجنگد و خسارت سرسامآور هم بزند امريكا است.
روايت امريكا (در مقصر جلوه دادن ايران) در حال تبديل شدن به روايت غالب و مسلط است و شاهد بوديم كه حتي در مقاطعي چين و روسيه هم اين روايت را پذيرفتهاند.
بازگشت به اجراي برجام، گزينه مطلوب ايران و ايالات متحده است چرا كه هر دو ميدانند planB يا «گزينه جايگزين» بينهايت غيرمعقول و خطرناك است.
تصويب قطعنامه در شوراي امنيت يا بازگرداندن قطعنامههاي مساوي است با خروج ايران از «انپيتي»
فقط يك حمله نظامي ميتواند ايران را به سمت تلاش براي دستيابي به بمب هستهاي سوق دهد.
متاسفانه تيم جديد چند دغدغه اساسي در حوزه داخلي دارد. اين تيم مورد اتهام است كه تخصص لازم براي پيشبرد مذاكرات را ندارد لذا به دنبال اثبات تخصص خود است. همزمان ميخواهد نشان دهد كه هم اين كاره است و هم از تيم قبل بهتر بلد است. حتي تمايز شكلي و ظاهري هم براي اين تيم حائز اهميت است تا به هر نحوي كه شده، بگويد ما توانستيم به نسبت تيم قبلي امتياز بيشتر از طرف مقابل بگيريم. يكي از اصليترين مشكلات اين تيم اين است كه هنوز خود را به عنوان حاكم قلمداد نكرده است. بايد به آنها گفت كه آن دعوا تمام شده، شما قدرت را در اختيار داريد و سوار كار شدهايد لذا دعواي قبلي را رها كنيد.
برش
امريكا بايد هزينه خروج از برجام را پرداخت كند
خانم شرمن، امروز سال 2015 نيست
گزينههاي جايگزين برجام همه خطرناك هستند
اسراييل به دنبال جنگ امريكا با ايران است
ايران كمربند بازدارندگي موثري دور اسراييل كشيده است
ادامه مذاكره غيرمستقيم با امريكا به مصلحت منافع ملي نيست