گفتوگو با امير شهرابي دانشآموخته علوم اجتماعي و مترجم كتاب انسان پيروزمند
عينك براي رفع نزديكبيني تاريخي
شعارهاي آرمانشهري به رنج و ناكامي مردمي انجاميد
محسن آزموده
مفهوم يا تعبير «پيشرفت» در جامعه فكري و فرهنگي ما به ويژه نزد روشنفكران و اهالي علوم انساني چندان خوشنام يا خوشايند نيست و معمولا به آن با سوءظن نگريسته ميشود. اگر كسي از پيشرفت يا ترقي كل بشريت در تاريخ حرف بزند، حتي اگر به سادهلوحي يا ناآگاهي متهم نشود، مبتلا به خوشبيني مفرط تلقي شده و گفته ميشود كه واقعگرا نيست يا شايد هم اهداف و مقاصدي از اين گفته دارد يا اينكه تنها خودش و افراد مثل خودش را در نظر دارد. در برابر تعابير يا مفاهيمي مثل «زوال»، «انحطاط»، «ركود» و «افول» در ميان جماعات فوق، بسيار طرفدار دارد و اكثريت روشنفكران نااميدانه مدام از نابودي و پايان تلخ و دردناك جهان سخن ميگويند، برخي هم يكسره از روزگار خوش سپريشده ياد ميكنند و ميگويند، آينده انسان و جهان بسيار تيره و تار است. در چنين شرايطي، انتشار كتابي با عنوان «انسان پيروزمند» كه از دستاوردهاي بشريت در تاريخ دفاع كند و از اميدواري به آينده سخن بگويد، عجيب و از غرايب روزگار است، كتابي كه مثل آثار زرد و عامهپسند نباشد و بكوشد با عدد و رقم و بلكه با استدلال از دستاوردهاي انسان دفاع كند. اين كاري است كه يوهان نوربرگ در كتاب مذكور ادعاي آن را دارد و امير شهرابي، آن را ترجمه كرده و نشر همان، منتشر. اما دفاع از دستاوردهاي بشريت و اميد به آينده، در روزگاري كه به نظر ميرسد اوضاع بسيار وخيم است و جنگ و قحطي و خشكسالي جهان انساني را تهديد ميكند، به چه معناست؟ براي پاسخ به اين پرسشها با مترجم اين كتاب كه خود دانشآموخته علوم اجتماعي است، گفتوگو كرديم.
در ابتدا و پيش از آغاز بحث، بفرماييد آيا با آنچه در مقدمه بيان شد، موافق هستيد؟ يعني آيا قبول داريد كه واژگان و تعابيري چون انحطاط و فروپاشي و زوال، بيشتر از مفاهيمي چون پيشرفت و ترقي و توسعه، مورد اقبال عموم به ويژه روشنفكران و اهالي علوم انساني هستند و اگر چنين است، علت چيست؟
در پاسخ كوتاه به اين سوال بايد گفت بله چنين گرايش و سوگيري به سمت پيشبينيهاي منفي نسبت به آينده در ادبيات روشنفكري جهاني و به تبع آن ايران ديده ميشود. براي اين نگاه علتهاي متعددي ميتوان ذكر كرد كه سعي ميكنم به چند تا از آنها اشاره كنم. در ابتدا بايد از كند و بطئي بودن روندهاي تاريخي نسبت به عمر متوسط يك انسان بگويم همانطوركه ساختار زمينشناسي و طبيعي نيز به نظر ثابت ميرسد ولي در واقع حتي قارهها در حال جابهجاييند بايد گفت در نگاه به پديدههاي اجتماعي و تاريخي هم بايد با چشم مسلح و با معيارهاي دقيق و عيني بدانها نگريست. در كتاب اين روندهاي تاريخي برمبناي آمار و اعداد در دورههاي تاريخي درازمدت با هم مقايسه شدهاند و جهت رو به بالا و مثبت اين روندها به روشني نشان داده شده است. علت ديگر در اين باره ناشي از طبيعت اعتراضي پديده روشنفكري به ويژه در تاريخ صدساله اخير است. روشنفكر يعني معترض به وضع موجود در طلب آيندهاي مطلوب كه بايد باشد ولي نيست و براي چنين گزارهاي به صورت انتخابي به پديدههاي اجتماعي مينگرند و نكات و نقاط نابسامان و منفي را تعميم به كل جهان و كل زمان ميدهند تا بتوان از آن به عنوان انگيزه تحرك اجتماعي استفاده كرد. از طرفي نگاه اندام وار به جامعه منجر به نگاه آسيبشناسانه و پزشكي به جامعه ميشود كه با خود تمركز بر نقاط درد را به همراه ميآورد. يك پزشك كاري به بخشهاي بدن كه به خوبي كار ميكنند يا نسبت به عموم افراد در وضعيت بهتري هستند ندارد و در جستوجوي يافتن كاستيها و دادن هشدار و اندرزهاي لازم براي سلامت هرچه بيشتر مراجع است. در حالي كه در علوم اجتماعي روندهاي درازمدت مبتني بر آمار و مقايسه مبناي نتيجهگيري است و اصولا در نتيجهگيريهاي كلي از گرايشهاي بسيار مثبت يا بسيار منفي كه خارج از دامنه اصلي منحني نرمال هستند دوري ميكند. ولي هيچكدام از اين علتها مبناي آماري تاريخي درازمدت ندارند يا مبتني بر برداشتهاي عاطفي يا نتيجهگيري بر اساس دورههاي زماني كوتاهمدت هستند. البته بايد گفت چنين رويكردي منافع و محاسني هم دارد كه باعث ميشود هميشه در طول تاريخ گرايش غالب و عام باقي بماند. منافعي مثل غريزه حفظ حيات و ترس براي فرد كه باعث هيجان و تحرك براي فرار از خطر ميشود و با استفاده از آن است كه ميتوان افراد را حول يك ايده جمع كرد و به حركت واداشت. پايه اصلي حركتهاي پوپوليستي در سراسر جهان تكيه بر ترس به جاي تكيه بر محور اميد هستند. متاسفانه نمونههاي آن را در بيست ساله قرن بيستويك ديديم و اكنون نيز رواج كامل دارد. نشان دادن آينده سياه و تاريك نه با هدف جستوجوي راهحل بلكه بيشتر براي مقاصد كوتاهمدت سياسي، اقتصادي صورت ميگيرد. همانطوركه در كتاب اشاره شده تاكنون بارها بشر با تهديداتي روبهرو شده كه تهديد براي بقا انگاشته شدند ولي اكنون مسائل حل شده به شمار ميروند تهديد گرسنگي و قحطي، تهديد طاعون و آنفلوآنزاي اسپانيايي و همين پاندمي كرونا كه هنوز در آن هستيم و جنگهاي جهاني. تمام شواهد كتاب در پي نشان دادن اين مطلبند كه ما موجوداتي دست و پا بسته در برابر خطرات محيطي نيستيم و قدرت درسگرفتن و جبران اشتباهاتمان را داريم و اين را بارها در طول تاريخ نشان دادهايم. به عنوان مثال شهر لندن در دهه1950 از جهت آلودگي هوا به حدي مرگبار رسيده و رودخانه تيمز رودخانهاي مرده و متعفن بود و اين با وضعيتي كه امروز از لندن ميبينيم بسيار متفاوت است. تغيير را انتخابهاي ما رقم ميزنند.
در چنين شرايطي، يعني در وضعيتي كه به نظر ميرسد امواج نااميدي و يأس، جامعه را فرا گرفته، شما چرا كتابي در جهت خلاف جريان ترجمه كرديد؟
سالهاست ميشنويم جامعه ايران جامعه جواني است و اين جواني باعث كوتاه بودن عمر قضاوتهاي اين جامعه جوان ميشود. الان وقايع دهه هشتاد يا هفتاد شمسي هم از خاطره عمومي جوانان 30 سال به پايين ما تقريبا پاك شده و قضاوت روشن و دقيقي از آن دوران ندارند چه برسد به اينكه توقع داشته باشيم مثلا ايران امروز را با 100 سال قبل سال 1301 مقايسه كنند و بعد دست به نتيجهگيري بزنند. در اين شرايط نشان دادن شرايط و وضعيت موجود و تاريخي بشر در گذشته و حال كنار يكديگر به صورت روشن و روشمند براي اين جوانان اهميت بسيار زيادي مييابد و افقي روشنتر براي جهتگيري در اختيارشان ميگذارد. تحليلهاي رايج بر اساس روندهاي كوتاه مثل جهتيابي در هواي مهآلود براساس شرايطي است كه فقط چند متر اطراف را ميبينيم. اين كار ميتواند بسيار خطرناك و پراشتباه باشد. علاوه بر اين كتاب به ما ميگويد آينده ما به صورتي محتوم از گذشته رقم نخورده و ما قادريم آينده را به نحوي متفاوت رقم بزنيم، همان كاري كه بارها در طول تاريخ انجام دادهايم. شناختن اين تجارب تاريخي و درك درست از تواناييهاي بشر نور اميدي ايجاد ميكند كه ابرهاي تيره و تار نااميدي ناشي از غلبه اخبار منفي را كنار ميزند.
كتاب مقدمه مترجم ندارد و احتمالا نويسنده براي بسياري از خوانندگان ناآشنا باشد. يوهان نوربرگ كيست، چه تحصيلات و تخصصهايي دارد و تا پيش از اين چه كرده است؟
يوهان نوربرگ نويسنده سوئدي متولد 1973 نويسنده تاريخ انديشه و ارايهدهنده سخنرانيها و تهيهكننده مستندهاي علمي است. پدرش اريك نوربرگ مورخ آرشيو ملي سوئد بود و يوهان در دانشگاه استكهلم در رشته تاريخ انديشهها و فلسفه، ادبيات و علوم سياسي تحصيل كرد. او تاكنون 18 كتاب در زمينه تاريخ انديشههاي سياسي اقتصادي نوشته است. او پدر دو فرزند است و درحال حاضر در امريكا كار و زندگي ميكند. وي عضو چند مركز مطالعاتي و اديتور رسمي شبكه انتخاب آزاد و آخرين كتاب وي با عنوان «باز: داستان پيشرفت بشر» است كه مورد تحسين و كتاب سال مجله معتبر اكونوميست شد كه آن را با اجازه نويسنده در دست ترجمه به زبان فارسي دارم. در اين كتاب جديد نوربرگ سعي در تبيين نقش مهم آزادي و جامعه باز در پيشرفت بشر دارد، چرا كه اكنون جوامع بسته با سياست و اقتصاد كنترل شده با زير سوال بردن روايت پيشرفت در زير پوشش جنبشهاي عدالتگرا و محيطزيستي و ضدجنگ و... در واقع قصد دارند تا دستاورد جامعه باز و آزادي كه حاصل تجربه بشري است و البته كاملا بيعيب نيست را زير سوال ببرند. نوربرگ جامعه باز را گلستاني ميداند كه البته بيخار نيست ولي حاصل باغباني و آبياري انديشهها در طول قرون است و بايد به مراقبت آن همت گماشت. به قول سعدي شيراز:
عاشق گل دروغ ميگويد/ كه تحمل نميكند خارش
در اينجا بايد بگويم كه خود من به واسطه معرفي و توصيه جناب دكتر مرتضي مرديها با اين نويسنده و كتاب آشنا شدم و در واقع ترجمه اين كتاب در ادامه تلاشهاي ايشان براي ترويج نگاهي عينيتر و طبيعيتر به تاريخ زندگي و انديشه بشري است به دور از تسلط پيشفرضهاي ايدئولوژيك و توطئهانگار و منفينگر نسبت به ذات بشر و آينده او .
عنوان اصلي كتاب «Progress» يا «پيشرفت» است، چرا آن را به «انسان پيروزمند» تغيير داديد؟ آيا به همان دليلي نيست كه در مقدمه به آن اشاره شد؟
به نظرم رسيد كلمه پيشرفت در زبان فارسي رساننده مفهوم اصلي كتاب نيست و شايد بر اساس همان نگرش غالبي كه اشاره شد در نگاه اول شايد ايجاد بدفهمي نمايد از اين رو با مشورت ناشر كتاب آقاي اميرحسين مهديزاده عنوان «انسان پيروزمند» در كنار عنوان فرعي كتاب يعني «ده دليل براي اميد به آينده» برگزيده شد، چون كه مسير تاريخ بشر روايت سعي و تلاش كليه انسانهاست كه توانستهاند با بهرهگيري از عقل و تجربه گذشتگان و تلاش علمي به اين پايه از پيشرفت دست يابند. اين فكر در مقابل نظراتي است كه تاريخ را چون انبوهي از نابخرديها و توطئهها و بدخواهي و سوءنيت و آزمندي انسان عليه انسان ميبينند و انسان خردمند (هوموساپينس) را گونهاي شكستخورده از پس حدود 5000 سال تمدن شناخته شده روايت ميكنند.
حرف اصلي نويسنده در كتاب آن است كه در ده حوزه نشان بدهد كه برخلاف تصور رايج و شايع، اوضاع جهان آنقدر وخيم نيست كه تصور ميشود. اين حوزهها عبارتند از: غذا، بهداشت، طول عمر، فقر، خشونت، محيطزيست، سواد، آزادي، برابري و نسل آينده يا وضع كودكان. نوربرگ براي اثبات اين ديدگاه از چه روشي بهره ميگيرد؟
در فصل آخر كتاب متن كتيبهاي سنگي مربوط به تمدن كلده از 3800 سال پيش از ميلاد مسيح آمده كه در آن نوشته است: «ما در دوراني پر از شر به سر ميبريم و جهان سراسر پير و نابكار شده و سياستگران بس فاسد. حتي كودكان ديگر به والدين خود احترام نميگذارند.» حرف اصلي كتاب بياعتبار كردن چنين قضاوتهاي هميشگي در طول تاريخ است كه هميشه در حال مقايسه انتخابي نكات منفي زمان حال با نكات مثبت غيرواقعي گذشته هستند و سعي دارد با شواهد دقيق تاريخي نشان دهد همانطوركه از فرانكلين آدامز در فصل يك كتاب نقل شده: «روزهاي خوب گذشته فقط حاصل حافظه ضعيف ما هستند.» ما هميشه داريم عليه زمان حال در آرزوي بازگشت به گذشته طلايي ميانديشيم و غافليم كه اين باعث دور باطل هميشگي ميشود چون در دور بعدي آرزوي همين امروزي را ميكنيم كه از دست داديم. چنين تفكر و قضاوتهاي ذهني و احساسي به جاي پيشرفت موجب انحطاط ميشود. يوهان نوربرگ براي پرهيز از كليگويي كه خود منتقد آن است 10 محور زندگي را به عنوان عوامل تعيينكننده سعادت و بهروزي بشر انتخاب كرده است و اين ده موضوع را در دورههاي تاريخي و نقاط جغرافيايي گوناگون مورد بررسي و مقايسه با وضع فعلي با شواهد و آمار دقيق قرار ميدهد و ثابت ميكند در تمام اين شاخصها و معيارها پيشرفت قابل توجه رخ داده است و هيچ دليلي وجود ندارد كه در آينده بشر ناتوانتر از گذشته باشد بلكه به پشتوانه آزادي و توزيع بهتر درآمدها و امكان رشد و تحرك اجتماعي افراد البته نه به صورت كامل ولي بنا بر شواهد كتاب بسيار بيش از پيش باعث اميد به آينده است.
نوربرگ، مورخي سوئدي است و ميدانيم سوئد يكي از مرفهترين كشورهاي سراسر جهان است. آيا اين ادعاي او درباره تمام دنياست و آيا كتاب او مردماني مثلا در هند يا افغانستان و پاكستان را هم ميتواند متقاعد كند؟ آيا كسي كه در سودان زندگي ميكند، حق ندارد به نويسنده بگويد كه نفست از جاي گرم بلند ميشود و زيادي خوشحالي! شايد هم با اين كارت ميخواهي مالهكشي و وضعيت نابرابر و ناعادلانه جهان را توجيه كني!
اول بايد بگويم كه آرمان سياسي اقتصادي با برنامه سياسي اقتصادي متفاوت است و اين ترفند سياستهاي پوپوليستي چپ و راست در تاريخ بوده است كه اولي را به جاي دومي جار ميزدهاند چون بسيار جذابتر است و به همان اندازه البته غيرعمليتر و نتيجه شعارهاي آرمانشهري به رنج و ناكامي مردمي انجاميده كه سياستمدارانشان آرمانهاي كلي اسطورهاي و تاريخي بشر همچون برابري و آزادي و رفاه را به جاي برنامه سياسي زمانمند و گام به گام به آنها فروختهاند. ولي گذشته از اين مغالطه نويسنده كتاب در فصل اول كتاب شرحي از وضعيت زندگي مردم سوئد در سالهاي 1860 از پدربزرگ 5 نسل قبل خودش نقل ميكند كه اصلا منطبق بر تصوير ذهني شما از سوئد به عنوان يكي از مرفهترين كشورهاي دنيا نيست و نشان ميدهد ميزان كالري مصرفي مردم سوئد در آن زمان از متوسط كالري مصرفي اهالي صحراهاي مركزي آفريقا در امروز كمتر بوده است. وضعيت جهان هيچگاه برابر نبوده و نخواهد بود ولي اين منافي ترقي چشمگير و همهجانبه هر كشور به تنهايي و كل بشريت به نسبت گذشته نيست و ميزان اين نابرابري نيز نسبت به گذشته كاهش يافته است. براي تمام اين مدعيات فصلهاي مختلف كتاب مملو از بررسيهاي دقيق تاريخي درباره نقاط مختلف جهان است. از صحراي مركزي آفريقا تا چين و هند و اروپا و همه براساس آمار و ارقام و گزارشهاي موثق تاريخي وضعيت گذشتهشان با امروز مقايسه شده است.
اين روزها تقريبا همه ساكنان روي زمين به ويژه در نيمكره شمالي (كه در تابستان است)، از موضوع خشكسالي و گرما رنج ميبرند، هرروز هشدارهاي زيستمحيطي در رسانهها و اخبار به گوش ميرسد، در شمال شرقي اروپا، جنگي تمامعيار در جريان است، افغانستان يك سال است كه به وضعيت قرون وسطايي بازگشته، روابط قدرتهاي بزرگ مثل امريكا و چين و روسيه، بسيار تنشآلود و مشابه دوران جنگ سرد است و ... (اين فهرست را ميتوان بسيار ادامه داد) آيا شما فكر ميكنيد واقعا در چنين وضعيتي، اميد به آينده توهم و خيالي واهي نيست؟
يكي از عواملي كه قضاوت ما را نادرست ميسازد نزديكبيني تاريخي است كه با سياست خبري رسانهها در گزينش و برجسته كردن اخبار منفي تشديد ميشود. اگر از ما بخواهند نمونهاي از خشونت به ياد بياوريم آخرين سرخط اخبار را ذكر ميكنيم و همچون شما نتيجه ميگيريم كه زمانه ما بسيار خطرناك است. براي ما به ياد آوردن جنگ استقلال الجزاير با بيش از نيم ميليون كشته و جنگ كره با يك ميليون و دويست هزار كشته دشوار است و تقريبا هيچكسي جنگهاي سيساله را به ياد نميآورد كه حدود يكسوم جمعيت آلمان در آن كشته شدند. همين بزرگنمايي وقايع نزديك به ما از طريق رسانهها باعث نتيجهگيريهايي نزديكبينانه درباره كليت روند تاريخ و زندگي بشر ميشود. البته از جهت عاطفي و رواني مرگ يك عزيز نزديك شايد براي انسان نوعي دردناكتر از هولوكاست باشد و جهان را بر او تيره و تار سازد و از ستم و تباهي روزگار شكوه و زاري سر دهد ولي چنين تاثراتي در ارزيابي صاحبنظران بايد بياثر باشد.
اگر واقعا وضعيت كنوني بهتر از گذشته است و ميتوان به فردا اميد داشت، پس چرا ايده انحطاط و زوال و نزديك بودن فروپاشي، طرفدار دارد؟ توضيح نوربرگ براي فراگيري اين ايدهها چيست؟
در سالهاي اخير دلايل عصبشناختي و تكاملي براي ميل بشر به طلايي انگاشتن گذشته و فيلتر كردن شواهد منفي و برجسته كردن خاطرات مثبت از سوي دانشمندان علوم اعصاب ذكر شده است و در واقع اين نزديكبيني تاريخي براي گونه بشر منافع تكاملي دارد و در طول ميليونها سال شكل گرفته است تا خطرات نزديك بسيار مهمتر و جديتر جلوه كنند و باعث هوشياري انسان براي فرار يا غلبه بر آنها شوند. ما احتمالا ساخته شدهايم كه نگران باشيم. ما به چيزهاي خطرناك توجه ميكنيم چون كساني كه به آنها توجه نكردند زودتر مردهاند و ما اعقاب آنها نيستيم. در اين مورد آزمايشات عصبشناختي و روانشناختي متعددي انجام شده كه در كتاب به آنها اشاره شده است. تكتك روايتها و اخبار منفي نادرست نيستند بلكه تركيب آنهاست كه همچون يك فيلتر عمل ميكند و باعث ميشود جهان را از آنچه هست بدتر و خطرناكتر ببينيم. اين مكانيسم تكاملي به خودي خود محمل مناسبي براي سوءاستفاده افراد و گروهها و حكومتهايي ميشود كه براي پيشبرد اهداف خود نياز به ايجاد ترس يا خلق دشمنان و خطرات خارجي دارند. البته روال كاري رسانههاي عمومي هم در تقويت اين امر نقش بسياري دارند، چراكه رسانهها به دنبال انعكاس خبرهايي هستند كه بيشتر جذاب و جالب توجه باشد و خودبهخود به سوي ارضاي همان رويكرد تكاملي نزديكبينانه گسترش روزافزون مييابند چون مخاطبان به صورت ذهني خبرهاي منفي را جالبتر مييابند چون مغزشان در واقع اينگونه برنامهريزي شده است. در شرايط ترس افراد به سوي داخل گروهي كه به آن حس تعلق دارند و اولويت نيازهاي اوليه و رفع خطر گرايش پيدا ميكنند. درحالي كه تاريخ نشان دادهاست اين گرايشها در سطح فردي شايد براي بقا مفيد باشد ولي تقويت آن در سطح كلان بشر را ضعيف ميكند و به اعصار تاريك بر ميگرداند.
در پايان بفرماييد آيا خود شما نقد يا انتقادي به ديدگاههاي نوربرگ داريد يا چنين نقد يا انتقادهايي را ديدهايد؟
اكثر انتقادات مبتني بر اين پيشفرض است كه اين نگرش توام با خوشخيالي و ناديده گرفتن فجايع تاريخ بشري است و مطمئنا در ميان انبوه نوشتههايي كه در عكسالعمل نسبت به ايدههاي يوتوپيايي و شكست آنها در قرن بيستم براي آينده بشريت يك ديستوپيا تصوير ميكنند شنيدن صدايي مثل اين كتاب آسان نيست. مدعاي اين كتاب پيشبيني آيندهاي سراسر درخشان و ايدهآل براي بشريت نيست و اصلا در اين مورد خوشبيني مفرط و خوشخيالي ندارد ولي ميگويد روندهاي آينده را با توجه به روندهاي عيني گذشته بررسي كنيم و به عاملي كه فراتر از تمام پيشبينيهاي منفي طي اعصار و قرون منجر به پيشرفت بشري شده يعني هوش و عقل انسان اعتماد بيشتري كنيم. كماكان تهديدهاي زيادي وجود دارد دو تا از مهمترين آنها ترويج خرافات مقابل علم و بروكراسي ناكارآمد است، چون خرافات مانع انباشت دانش و بروكراسي مانع به كاربردن آن دانش در فناوريها و مشاغل جديد ميشوند. اكنون تعداد بيشتري از كشورها به مجموع دانش بشري و نوآوريها دسترسي دارند. در چنين جهاني براي نخستينبار پيشرفت ديگر به هوا و هوس يك امپراتور بستگي ندارد. از آشنايي امپراتوري عثماني با صنعت چاپ به خاطر همجواري با كشورهاي اروپايي تا استفاده از آن توسط ايشان به عنوان اولين كشور اسلامي بيش از ۲ قرن فاصله افتاد. سلطان بايزيد دوم در ۱۴۸۵ م (۸۹۰ ق.) بر پايه برخي فتاواي شرعي فرماني مبني بر ممنوعيت ساخت «چاپخانه» را صادر كرد. پس بايد در پايان بگويم پيشرفت خودبهخود رخ نميدهد همه پيشرفتهايي كه در ده موضوع غذا، بهداشت، طول عمر، فقر، خشونت، محيطزيست، سواد، آزادي، برابري و نسل آينده (وضع كودكان) در كتاب ذكر شدهاند حاصل كوشش مردماني سختكوش و شجاع بوده است كه در راه آزادي براي انجام كارهاي جديد به روشهاي جديد جنگيدند. اگر پيشرفت بخواهد ادامه يابد من و شما و همه بايد مشعل آن را روشن نگه داريم.
اكنون تعداد بيشتري از كشورها به مجموع دانش بشري و نوآوريها دسترسي دارند. در چنين جهاني براي نخستينبار پيشرفت ديگر به هوا و هوس يك امپراتور بستگي ندارد. از آشنايي امپراتوري عثماني با صنعت چاپ به خاطر همجواري با كشورهاي اروپايي تا استفاده از آن توسط ايشان به عنوان اولين كشور اسلامي بيش از ۲ قرن فاصله افتاد. سلطان بايزيد دوم در ۱۴۸۵ م (۸۹۰ ق.) بر پايه برخي فتاواي شرعي فرماني مبني بر ممنوعيت ساخت «چاپخانه» را صادر كرد. پس بايد در پايان بگويم پيشرفت خودبهخود رخ نميدهد همه پيشرفتهايي كه در ده موضوع غذا، بهداشت، طول عمر، فقر، خشونت، محيطزيست، سواد، آزادي، برابري و نسل آينده (وضع كودكان) در كتاب ذكر شدهاند حاصل كوشش مردماني سختكوش و شجاع بوده است كه در راه آزادي براي انجام كارهاي جديد به روشهاي جديد جنگيدند. اگر پيشرفت بخواهد ادامه يابد من و شما و همه بايد مشعل آن را روشن نگه داريم.
يوهان نوربرگ نــويســنده سوئدي متولد 1973 نويسنده تاريخ انديشه و ارايهدهنده سخنرانيها و تهيهكننده مستندهاي علمي است. پدرش اريك نوربرگ مورخ آرشيو ملي سوئد بود و يوهان در دانشگاه استكهلم در رشته تاريخ انديشهها و فلسفه، ادبيات و علوم سياسي تحصيل كرد. او تاكنون 18 كتاب در زمينه تاريخ انديشههاي سياسي اقتصادي نوشته است.
يوهان نوربرگ براي پرهيز از كليگويي كه خود منتقد آن است 10 محور زندگي را به عنوان عوامل تعيينكننده سعادت و بهروزي بشر انتخاب كرده است و اين ده موضوع را در دورههاي تاريخي و نقاط جغرافيايي گوناگون مورد بررسي و مقايسه با وضع فعلي با شواهد و آمار دقيق قرار ميدهد و ثابت ميكند در تمام اين شاخصها و معيارها پيشرفت قابل توجه رخ داده است و هيچ دليلي وجود ندارد كه در آينده بشر ناتوانتر از گذشته باشد.