نگاهي به كتاب ايران در حركت
سرآغاز جوش و جلاي ايرانيان
محسن آزموده
بيش از هشتادوپنج سال از پايان ساخت راهآهن سراسري ايراني در چهارم شهريورماه سال 1317 ميگذرد. پروژهاي يازده ساله با 1400 كيلومتر طول و هزاران پل و تونل كه جنوب غربي ايران را از طريق خطوط آهن به شمال غربي آن متصل كرد. روزانه هزاران و سالانه ميليونها نفر در قطارهايي از اين مسير تردد ميكنند و كماكان از شگفتيهاي آن كار سترگ به وجد ميآيند، از تماشاي تونلهاي مخوف در دل كوههاي سر به فلك كشيده و پلهاي مرتفع بر فراز درههاي ژرف حيرتزده ميشوند و بارها اين پرسش را با خود و ديگران مطرح ميكنند كه چگونه نزديك به يك قرن پيش، با امكانات بسيار محدود آن زمان، چنين پروژه عظيم و دشواري در مدت زماني نسبتا كوتاه با موفقيت به انجام رسيد؟ موضوع شگفتانگيزتر آنكه از ميان چندين و چند ميليون ايراني كه در طول اين سالها از اين مسير عبور كردهاند، تنها شماري انگشتشمار به تحقيق و پژوهش در اين طرح بزرگ پرداختهاند و تاكنون كتاب تحقيقي و جامعي كه به ابعاد گوناگون اين طرح، پيشينهها و پيامدهاي آن بپردازد، پديد نياوردهاند و جز مقالاتي معدود و كتابهايي تبليغاتي و فصولي در برخي كتابها، اثر ديگري در اين زمينه به وجود نيامده است.
به اين جهت نگارش و انتشار كتاب «ايران در حركت: جابهجايي، فضا و راهآهن سراسري ايران» خود از عجايب روزگار است و غريبتر آنكه نگارنده آن نه يك ايراني كه يك پژوهشگر ژاپني است، ميكيا كوياگي، استاديار مطالعات خاورميانه در دانشگاه تگزاس كه به تاريخ خاورميانه علاقهمند است و بهطور خاص بر تاريخ اجتماعي و فرهنگي ايران در قرنهاي نوزدهم و بيستم متمركز است و در دانشگاه نيويورك تدريس ميكند. كتاب در اصل به زبان انگليسي در سال 2021 توسط انتشارات دانشگاه استنفورد منتشر شده و باز جاي شكرش باقي است كه ترجمه فارسي آن توسط ابراهيم اسكافي به تازگي توسط انتشارات شيرازه به نشر رسيده است.
ويژگي اساسي كتاب آن است كه به جاي تاكيد بر جنبههاي مادي و سختافزاري راهآهن سراسري ايران به سويههاي اجتماعي و فرهنگي آن پرداخته و پيامدهاي سياسي و اجتماعي آن در ايران را بررسي كرده است. اصليترين موضوعي كه نويسنده به آن پرداخته و در عنوان كتاب نيز بازتاب يافته، مفهوم حركت و جابهجايي است. از ديد نويسنده اين جابهجايي و دسترسپذيري، منشأ تحولات گوناگوني در ايران شد و اين امكان را پديد آورد كه جمعيتهاي زيادي از اقصينقاط كشور، با يكديگر مواجه شوند و به جاهاي مختلف سفر كنند. اگرچه جهتگيري اين سفرها و نحوه اين مواجهات، همواره به شكلي نبود كه طراحان و مجريان راهآهن سراسري انتظار داشتند.
ميكيا كوياگي در فصلهاي آغازين كتاب، به راهآهن سراسري به عنوان يك آرزوي محقق نشده ايرانيان و يكي از اهداف دولتهاي غربي به ويژه بريتانيا در طول قرن نوزدهم ميپردازد و با تكيه بر اسناد، مطبوعات، كتابها، نامهنگاريها، كتابهاي خاطرات، مذاكرات مجلس و ساير منابع نشان ميدهد هر يك از اين دو گروه، با اهداف متفاوت به دنبال تحقق اين پروژه بودند. اگرچه اجراي واقعي آن تا اوايل قرن چهاردم خورشيدي به تعويق افتاد. نويسنده همچنين نشان ميدهد كه مطبوعات و رسانهها با حمايتهاي گسترده از طرح راهآهن سراسري، آن را گامي بلند و معوق مانده در جهت توسعه و پيشرفت كشور تلقي ميكردند. او در فصلي مجزا به تاثير مستقيم راهآهن سراسري بر سه گروه اجتماعي ميپردازد، نخست كشاورزان و دهقانان و روستايياني كه راهآهن سراسري در مسير زمينها و خانههاي ايشان ايجاد شد. بسياري از آنها از زمينهايشان دست كشيدند و آنها را فروختند و در پروژه راهآهن سراسري مشغول به كار شدند. گروه اجتماعي دوم ايلات و عشاير بودند كه راهآهن و مسيرهاي آن راههاي تردد آنها را سخت متاثر كرد و تحت كنترل در آورد. سومين گروه اجتماعي كارگراني بودند كه از مناطقي غيربومي و بعضا خارج از ايران براي كار در اين پروژه عظيم به ايران آمدند. ديگر موضوع مورد بررسي در كتاب، تاثير راهآهن سراسري در نحوه تعامل با كارگران است. از اين حيث كتاب پژوهش ارزشمندي در حيطه تاريخ اجتماعي زندگي كارگران است و نحوه تعامل كارفرما و كارگر در به سرانجام رسيدن اين پروژه را نشان ميدهد.
يكي از جذابترين موضوعات مورد بررسي در كتاب، چنان كه بالا هم به آن اشاره شد، تفاوت ميان خواستها و آرزوهاي طراحان اين پروژه با آن چيزي است كه در واقعيت اتفاق افتاد. در حالي كه حاكميت و روشنفكران از طرح راهآهن سراسري تقويت روحيه ملي و تمركزگرايي و وحدت سرزميني را انتظار داشتند، در عمل اين پروژه به ارتباطات گسترده ميان گروههاي مختلف اجتماعي دامن زد و جالبتر آنكه بيشترين اقبال مردمي از آن با هدف سفرهاي زيارتي صورت گرفت. همين موضوع به خوبي نشان ميدهد كه همواره خواستهاي دولتها با آنچه در واقعيت رخ ميدهد، منطبق نيست و جهتگيريهاي جامعه در بسياري از موارد در مسيرهاي متفاوتي از اراده حاكمان به وقوع ميپيوندند. مختصر آنكه ايران در حركت، نشان ميدهد كه چگونه جامعه ايران پس از يك قرن تمناي پويايي و تحرك بالاخره در اوايل قرن بيستم اين امكان را يافت كه به اين آرزو تحقق ببخشد و به جنب و جوش بيفتد، جوش و جلايي كه همچنان ادامه دارد و به شيوهها و طرق گوناگون تداوم يافته است.