• ۱۴۰۳ شنبه ۲۸ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5520 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۱۰ تير

ايرانيان و يونانيان

محسن آزموده

ايران و يونان امروز با گذشته‌هاي دور خود قابل مقايسه نيستند. اين دو كشور بازمانده و ميراث‌بر دو تمدن و فرهنگ غني و تاثيرگذار باستاني هستند كه اتفاقا از ديرباز با يكديگر تعامل و ارتباط داشتند. در دوره‌هايي اين تعامل و ارتباط، شكل تقابل و حتي روابط خصومت‌آميز و جنگ داشته. هرودوت (متولد بين سال‌هاي 480 تا 490 پيش از ميلاد) مورخ مشهور يوناني و‌ زاده هاليكارناسوس از شهرهاي يوناني شاهنشاهي ايران، بخش‌هاي مفصلي از نيمه نخست كتاب تاريخش را به گزارش شكوفايي ايران در عصر هخامنشيان اختصاص داده و در نيمه دوم آن به گزارش جنگ‌هاي ايران و يونان پرداخته است. اين جنگ‌ها سراسر نيمه نخست قرن پنجم پيش از ميلاد را دربر گرفت و با نشيب و فرازهاي فراواني همراه بود. گزارش مختصر و مفيدي از اين جنگ‌ها را مي‌توان در كتاب «جنگ‌هاي ايران و يونان» نوشته هرودوت با ترجمه حسن افشار خواند كه از ترجمه انگليسي ويليام شپرد از اصل يوناني به فارسي برگردانده شده است. (نشر مركز، 1394)
اما روابط ايرانيان و يونانيان در دوران باستان صرفا در جنگ و جدال خلاصه نمي‌شود، از آن مهم‌تر و تاثيرگذارتر ارتباطات فرهنگي ميان اين دو حوزه فرهنگي و تمدني غني است تا جايي كه شماري از پژوهشگران و محققان معتقدند كه در شكل‌گيري فلسفه در يونان باستان، آشنايي‌ها و تعامل‌هاي انديشمندان دو حوزه فرهنگي با يكديگر موثر بوده است. براي نمونه استفان پانوسي، پژوهشگر ايراني-آشوري حوزه فلسفه در فصل اول كتاب «تاثير فرهنگ و جهان‌بيني ايراني بر افلاطون» (تهران، انتشارات انجمن شاهنشاهي فلسفه ايران، چاپ 2536) به بحث درباره اظهارنظرهاي گوناگوني پرداخته كه درباره ارتباط ميان فلسفه يوناني و انديشه ايراني تا زمان او وجود داشته است. براي مثال ابراهيم پورداوود نوشته «فلسفه افلاطون در بسياري از موارد با تعاليم دين زردشتي توافق دارد. به خوبي پيداست كه اين فيلسوف يوناني از مزديسنا اطلاع خوبي داشته است.» (پيشين، 3) و بهرام فره‌وشي درباره فرورها نوشته «تصور فرور در ميان اقوام مختلف وجود دارد. يونانيان قديم معتقد به وجود «ايده» بودند كه اساس آن را در فلسفه افلاطوني مي‌توان يافت. برخي از خاورشناسان عقيده به مثال را در فلسفه يوناني اقتباس از فلسفه فرورها در عقايد مذهبي ايراني مي‌دانند» (همان) پانوسي در اين فصل كتاب، به معرفي كتاب‌ها و مقالات فراواني از خاورشناسان و پژوهشگران فلسفه يوناني مي‌پردازد كه هر يك به اشكال و با شدت و حدت متفاوت درباره تاثير و تاثر احتمالي ميان فرهنگ ايراني و فرهنگ يوناني بحث كرده‌اند. خود پانوسي در نتيجه‌گيري كتابش مي‌نويسد: «برخورد جهان‌بيني روحانيت‌گراي خاورزمين با جهان‌بيني باختر زمين، كه انسان وش و ماديت‌گراي بود، يك سلسله تاثيرات متقابل و تغيير تصورات را به دنبال داشت. يونان تصور اين را كه خداوند موجودي است مانند انسان به تصور اينكه خداوند باشنده‌اي متعال و بري از ماد‌ه است از يك‌سو و تصور اين را كه انسان موجودي است طبيعي به تصور اينكه انسان مخلوقي است الهي كه داراي رواني بري از ماده و ناميراست، از آن سوي ديگر تغيير داد. خاورزمين نيز به نوبه خود تصور خود را مبتني بر اينكه خداوند خالقي است قادر و مطلق به تصور اينكه خداوند در قيد ضرورت افاضه و فيضان طبيعي موجودات صادر از اوست تغيير مي‌دهد؛ تصوري كه منجر به مادي كردن روان انساني مي‌شود؛ چنانكه به نزد فارابي اتفاق افتاده است.» (صص 92-93).
در مورد صحت و سقم ادعاهاي پانوسي بحث و حديث فراوان است. اما شكي نيست كه در دوران باستان، روابط فرهنگي متقابلي ميان ايرانيان و يونانيان برقرار بوده است. محسن ذاكري، پژوهشگر دانشگاه بوخوم در گفت‌وگو با دورنما مي‌گويد كه در حمله اسكندر مقدوني به ايران، اگرچه بسياري از كتاب‌ها ازجمله نسخه‌هاي اوستا از ميان رفت، اما يونانيان كتاب‌هاي علمي در حوزه‌هايي چون طب و نجوم و فلسفه و علوم ديگر را به زبان‌هاي يوناني و مصري ترجمه كردند. به گفته او بعد از آن در دوره ساسانيان، ايرانيان با تكيه بر همين روايت درست يا غلط، به ترجمه كتاب‌هاي فراواني از يوناني به زبان پارسيگ پرداختند و جريان ترجمه با حمايت قدرت سياسي و تاييد مرجعيت مذهبي به وقوع پيوست.رخداد ماندگارتر كه آثارش تا به امروز قابل رديابي است، نهضت ترجمه متون علمي و فلسفي يوناني با واسطه زبان (عمدتا) سرياني توسط ايرانيان مسيحي در سده‌هاي دوم و سوم هجري قمري به زبان عربي است كه بسياري به تأسي از محققاني چون ديميتري گوتاس، محقق برجسته امريكايي، آن را يك نهضت ترجمه بزرگ خوانده‌اند. اين نهضت را نمي‌توان 
-چنانكه بسياري از مورخان فلسفه كرده‌اند- در انتقال ميراث فلسفه يوناني به اروپاي مدرسي خلاصه كرد و بايد تاثير آن را دست‌كم در دو حوزه بسيار جدي گرفت، نخست در شكل‌گيري سنت حكمي و فلسفه در جهان اسلام و تكوين آنچه بعدها «فلسفه اسلامي» خوانده شد و دوم در مساهمت فيلسوفان مسلمان در فلسفه و خوانش خاص‌شان از فلسفه يونان.
امروز روابط فرهنگي ايرانيان و يونانيان، به‌رغم سابقه درخشان مذكور، بسيار كم شده تا جايي كه شمار مترجمان زبان يوناني كه بتوانند متون فلسفي را از اين زبان به فارسي برگردانند، انگشت‌شمارند. اين درحالي است كه شناخت يونان و فرهنگ يوناني دست‌كم در زمينه فلسفه امري ضروري و ناگزير است. دانش فلسفي در حوزه‌هاي گوناگون آن سخت متاثر از خاستگاهش يعني يونان است و بدون شناخت دقيق و عميق آن يا كار فلسفي بسيار دشوار مي‌شود يا بايد بارها چرخ را دوباره اختراع كرد. ناگفته پيداست اين ضرورت براي ما كه سنت فلسفي مان عميقا متاثر از انديشه يوناني است، مضاعف است. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون