خاطراتي كه خوانده نشد!
احمد زيدآبادي
برخي آثار نوشتاري با «بدبياري» روبهرو ميشوند بدين معنا كه به دلايل يا عللي آنطور كه سزاوارند، ديده و خوانده نميشوند.
علل و عواملي چون انتشار اثر در فضاي نامناسب و سرد، عدم پوشش رسانهاي لازم، وجود ارادههايي براي فراموشي اثر و مواردي از اين قبيل ميتواند در خوانده نشدن يك اثر سزاوار مطالعه گسترده موثر باشد.
خاطرات زندهياد مهندس عزتالله سحابي تحت عنوان «نيم قرن خاطره و تجربه» از جمله آثاري است كه در حد ارزش و استحقاق آن، ديده و خوانده نشده است.
علل و عواملي كه به آنها اشاره شد، به نظرم در عدم توجه لازم به كتاب خاطرات شادروان عزتالله سحابي، بيتاثير نبوده است، اما شايد مقدمه تحليلي طولاني و مفصلي كه مرحوم سحابي در ابتداي خاطرات خود آورده، مهمترين نقش را در ناديدهگيري آن بازي كرده باشد!
نميدانم آيا مهندس سحابي به ابتكار خود آن تحليل صد صفحهاي از تحولات تاريخ معاصر ايران را در ابتداي خاطرات خود گنجانده يا به توصيه فرد يا افرادي به اين كار مبادرت كرده است؟
اگر به توصيه ديگران بوده، توصيهگران از خود بيذوقي نشان دادهاند و اگر به ابتكار شخص خودش بوده، ابتكارش همراه با ذوق لازم نبوده است!
خوانندهاي كه خود را براي مطالعه كتاب خاطرات يك شخصيت آماده ميكند، معمولا حوصله يك مقدمه تحليلي طولاني از طرف نويسنده را ندارد، به خصوص كه اين نوع تحليلها بنا به سرشت خود، سرد و بيروح و خستهكننده از كار در ميآيند و از وقت و حوصله خوانندگان عادي خارج ميشوند.
خواننده خاطرات انتظارش اين است كه نويسنده از همان ابتدا به دل حادثه بزند يا احوالات شخصي خود را نزد او برملا كند تا كشش لازم براي مطالعه اثر پديد آيد.
يك مقدمه تحليلي طولاني راهزن ايجاد چنين كششي است و اين همان اتفاقي است كه براي خاطرات مهندس سحابي پيش آمده است.
اين در حالي است كه اصل خاطرات مرحوم سحابي از سالهاي فعاليت سياسي و دوران زندانش بسيار جذاب و دلنشين و پركشش و حتي به عبارتي مقداري غيرمنتظره است.
غيرمنتظره از اين جهت كه زندهياد سحابي از لحن و زباني صريح و بينهايت صادقانه در شرح خاطراتش بهره گرفته است. توصيف او از شيوه تربيتي پدرش زندهياد دكتر يدالله سحابي، صراحتي بينظير و حتي نامعمول در بين اشخاص مشهور دارد و خواننده را با ويژگيهاي شخصي ولي ناشناخته مرحوم دكتر آشنا ميكند.
مهندس سحابي در خاطراتش، بر مشكلات خانوادگي نيز كه اغلب در مسير مبارزات سياسي پيش ميآيد، پرده نپوشانده و برخي نارضايتيهاي همسرش زندهياد زريندخت عطايي را به قلم آورده است.
تجربهها و خاطرات عبرتآموزي كه مهندس سحابي از دوران حبس خود در زندان عادلآباد شيراز نقل كرده، از هر جهت بيهمتا و مفيد است.
او به خصوص داستاني را در مورد برخورد تند يكي از زندانيان سياسي با مامور ساواك و عواقب پرهزينه آن براي تمام زندانيان بند سياسي بازگو ميكند كه ميتواند براي هر زنداني سياسي درسآموز باشد.
در سالن 12 زندان گوهردشت كرج من بارها و بارها اين بخش از خاطرات مرحوم سحابي را براي همبنديان نقل كردم كه بعضا بهطور كامل بياثر هم نبود!
هفته آينده به اين داستان اشاره ميكنم، اما پيش از آن اميدوارم خاطرات مهندس سحابي بدون آن مقدمه تحليلي مفصل و طولاني به زودي تجديد چاپ شود.