• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5881 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۴ مهر

دين و فلسفه هنر

در فلسفه، مساله ماهيت هنر، چيستي هنر، بسيار بيشتر از مساله ارزش هنر، چرايي اهميت هنر، موضوع بحث قرار گرفته است. البته اين دو مساله را نمي‌توان كاملا از هم تفكيك كرد، زيرا در هر تبييني از اينكه مقوم هنر چيست، ناگزير دست روي اوصافي كه داراي اهميت ويژه‌اند، گذاشته مي‌شود. در حقيقت در همه نظريات اصلي در باب ماهيت هنر، يك تبيين ضمني از ارزش آن، وجود دارد، ولي از آنجا كه مسأله ارزش هنر، نه ففط داراي اهميت فلسفي كه داراي اهميت اجتماعي نيز هست، خوب است اين تبيين‌هاي ضمني به صراحت بيان شوند [به عبارت ديگر به اين تبيين‌هاي ضمني، تصريح شود]، و بدين‌سان در معرض بررسي انتقادي قرار  بگيرند.
گوردون گراهام معتقد است چهار طرز تفكر به عنوان چهار شيوه اصلي كه فيلسوفان و هنرمندان در مقام تبيين اهميت هنر، در پيش گرفته‌اند، مطرح شده است. عناوين سرراستي، مي‌توان به آنها داد: 1-لذت‌گرايي، 2- زيباگرايي، 3- بيان‌گرايي3، و 4- شناخت‌گرايي به اختصار مي‌توان ‌گفت نظريه نخست معتقد است كه هنر ارزشمند است به دليل لذتي كه از آن حاصل مي‌آيد. نظريه دوم مي‌گويد هنر به عنوان يك منبع زيبايي، ارزشمند است. نظريه سوم هنر را به عنوان ابزاري براي بيان احساس/ عاطفه ارزشمند مي‌داند. و طبق نظريه چهارم، هنر به عنوان [رشته‌اي] معادل با علم و فلسفه، ولي [در عين حال] متمايز از آنها، يك منبع معرفت و فهم است.
در اين بيان فشرده اما معلوم نيست كه آيا هريك از اين نظريات، رابطه ميان هنر و ارزش آن را رابطه‌اي ذاتي تفسير مي‌كند يا ابزاري، يعني، آيا بايد ارزش مورد بحث را در خود هنر يافت، يا نه هنر صرفا وسيله‌اي براي آن است؟ همچنين معلوم نيست كه آيا آن ارزش در اوصافِ موضوعاتِ هنري-كتاب‌‌ها، پيكره‌ها، نقاشي‌‌ها، تصنيف‌‌‌ها، و مانند آن- جاي دارد يا در تجربه‌هايي كه اين موضوعات در بينندگان يا شنوندگان خويش ايجاد مي‌كنند. اينها مباحثي است كه مي‌توان در يك سطح كلي بررسي‌شان كرد، ولي در حقيقت تمايزاتي كه مطرح مي‌كنند ـ ذاتي / ابزاري و موضوع / تجربه ـ در برخي تبيين‌‌ها درباره ارزش هنر، مهم‌تر از برخي ديگر است.
گراهام همچنين معتقد است شعار «هنر براي هنر»، شعار آشنايي است و هدف از آن بيان اين انديشه است كه هنر داراي ارزشي است كه نمي‌توان آن را به هيچ شيوه ديگري تحصيل كرد يا تحقق بخشيد. اين ارزش ذاتي چه مي‌تواند باشد؟ يك مدعي بديهي، زيبايي است. از دوران باستان، به اين سو، اعتقاد بر آن بوده است كه يك كار ويژه مهم هنرها، ساختن چيزهاي زيباـ‌ نقاشي‌ها، شعرها، موسيقي، عمارت‌ها، و مانند آن ـ ‌است، و بايد از اين چيزها فقط به خاطر زيبايي‌شان، لذت‌برد. زيبايي‌گرايي، بر آن است كه، هر چند چيزهاي زيبا در حقيقت دلپذيرند، ارزش آنها به زيبايي‌شان است نه لذتي كه از آنها حاصل مي‌آيد. اين زيبايي صفت ذاتي شيء است، بنابراين بر خلاف اثر عارضي لذت‌بخشي شيء براي ما، كه قابل تغيير و جايگزيني است، زيبايي را نمي‌توان بدون از دست رفتن آن تغيير داد يا چيزي را جايگزين آن ساخت.
آنچه در بالا  آمد گزيده‌اي بود از مقاله گوردون گراهام تحت عنوان «ارزش در هنر» كه با قلم ان‌شاءالله رحمتي به فارسي برگردانده و در وب‌سايت مركز دايره‌المعارف بزرگ  اسلامي منتشر شده  بود.
حالا اما كتابي از گوردون گراهام با عنوان «فلسفه هنرهاي ديني» با ترجمه محمدرضا ابوالقاسمي به همت انتشارات نشر ني  منتشر شده است.
به باور نويسنده دين و هنر پيوندهاي پيچيده و پرتنشي با يكديگر دارند. از يك‌سو، برخي اديان ريشه‌هايي الهياتي براي آفرينش هنري يافته‌اند و برخي ديگر به دلايل الهياتي هنرها را از خود رانده‌اند. از ديگر سو، مفهوم هنر نيز طي قرون متمادي تحولات تاريخي عميقي را از سر گذرانده است و آنچه روزگاري هنر ديني به شمار مي‌آمد رفته‌رفته از حيط هنرهاي زيبا به حوزه هنرهاي كاربردي رانده شد. نويسنده با اشاره به مباحثات متألهان و متفكران درباره نقش بي‌بديل هنرها در ايمان و ايقان و ايثار ديني به عرضه ادله فلسفي براي توضيح تعامل تاريخي اديان و انواع هنرها مي‌پردازد. شرح فلسفي موضوعاتي مانند دلايل حضور نافذ نوا و نوحه و نغمه در اديان، رابطه متواتر يا متلاطم شرك و شمايل، پيوستگي پايدار ادبيات و عبادت و مباني معنوي معماري معابد و مقابر اين كتاب را به منبعي مفيد براي دين‌پژوهان و هنرپژوهان مبدل مي‌كند.
«فلسفه هنرهاي ديني» نوشته گوردون گراهام با ترجمه محمدرضا ابوالقاسمي به همت انتشارات نشرني در 258 صفحه منتشر شده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون