• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5911 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۹ آبان

نقدي بر سخنان حاتم قادري در مناظره با بيژن عبدالكريمي

حق‌شناسي و حدشناسي

عظيم محمودآبادي

مناظره‌اي كه اخيرا در برنامه اينترنتي «آزاد» ميان آقاي دكتر بيژن عبدالكريمي و آقاي دكتر حاتم قادري برگزار شد، حاوي نكاتي است كه لازم است به برخي از آنها در اينجا اشاره‌اي شود. در اين مناظره آقاي دكتر قادري سخنان متعددي را بر زبان آورد كه بسياري از آنها محل مناقشه است. از جمله مفهوم «امر ملي» كه ظاهرا موضوع اصلي مناظره ايشان بود. قادري با ارايه تفسيري از وضعيت اجتماعي ايران سعي مي‌كرد، بگويد اساسا سخن گفتن از مفهوم امر ملي در جامعه فعلي ايران امري است نادرست و بلكه بي‌معني! او مدعي بود در حال حاضر نزاع ميان «سركوب‌گر است و سركوب‌كننده» بنابراين ما نمي‌توانيم شاهد شكل‌گيري هيچ بحثي در اين رابطه باشيم. در ادامه هم او با توضيحات بيشتر نشان داد چه دركي از مفهوم امر ملي و شرايط پيدايش آن در جامعه دارد. او گفت بحث در مورد امر ملي تنها در صورتي مي‌تواند شكل بگيرد كه ما در آپارتمان‌هاي شفاف روي كاناپه يا مبل‌مان نشسته باشيم و چاي و قهوه‌مان را بنوشيم و با يكديگر بر سر مفهوم امر ملي يا مصاديق آن بحث كنيم!!!

 

«امر ملي»؛ كي و كجا؟

در واقع قادري مي‌خواست بگويد تنش‌هاي سياسي و اجتماعي در جامعه ما آنقدر بالا رفته كه اساسا سخن گفتن از امر ملي، كاملا بي‌معنا و حتي شايد ناروا باشد و اساسا غيرممكن است. در مجموع به نظر مي‌رسد از نگاه او امر ملي صرفا در فضايي رمانتيك و سانتي‌مانتال مي‌تواند به موضوعي براي يك گفت‌وگو تبديل شود!

او تصور مي‌كند وقتي همه ‌چيز خوب است و هر چيزي سر جاي خودش قرار دارد و وفاقي با گستره حداكثري - به لحاظ جمعيتي - وجود دارد، مي‌توان از امر ملي سخن گفت و در غير اين صورت خير!

به بيان ديگر اگر بخواهم درك خود از اظهارات ايشان را بيان كنم بايد بگويم كه تنها تحصيل حاصل از نظر ايشان موجه است و لاغير! يعني ما وقتي مي‌توانيم از امر ملي سخن بگوييم كه وفاق ملي را داشته باشيم و در شرايطي كه اين وفاق از بين رفته يا به نحوي از انحاء تضعيف شده پس اساسا نبايد از آن سخن گفت!

حال آنكه از قضا مباحث ملي وقتي اهميت بيشتري مي‌يابند كه مقوله امر ملي به مخاطره افتاده باشد. در اين صورت است كه اين مساله لازم است به بالاترين اولويت نخبگان و متفكران يك جامعه تبديل شود و با فوريت نحوه سر و سامان دادن به آن را در دستور كار خود قرار دهند.

اما آن چيزي كه نگارنده را به نوشتن اين سطور واداشت، نه مقوله امر ملي و نه درك آقاي قادري از آن بود، چراكه اين ذهنيت متاسفانه به واسطه افرادي چون ايشان در بخش‌هايي از جامعه روشنفكري ما تئوريزه شده و عموميت يافته و به معضل بسيار جدي و عميقي تبديل شده كه علاج آن مجالي ديگر و به مراتب جدي‌تري مي‌طلبد.

 

استناد به آيه‌اي كه وجود ندارد

آن چيزي كه راقم اين سطور را به نوشتن اين يادداشت برانگيخت، استناد به آيه‌اي از قرآن توسط آقاي قادري بود كه اساسا در قرآن وجود ندارد!

اين را هم همين جا بگويم كه حتي انگيزه‌ام از نوشتن اين يادداشت برآمده از تعصب قرآني و اسلامي نبود هر چند آن را در جاي خود نيكو و پسنديده مي‌دانم، بلكه مساله اصلي اين است كه ما در حال افزايش تصاعدي و تكثير سخنان بي‌پايه و اساس در فضاي رسانه‌اي و مجازي هستيم كه حتما آفات عديده‌اي را براي جامعه فكري ما در پي خواهد داشت. البته كه آزادي بيان محترم و از حقوق حقه آدميان است، اما نبايد نسبت به تحريفات واضح و جعليات بين بي‌تفاوت بود. اما متاسفانه شاهد آن هستيم كه گاه برخي مباحث از اساس بي‌پايه، جعل مي‌شوند و در فضاهاي رسانه‌اي و شبكه‌هاي اجتماعي بازنشر مي‌يابند و چه بسا برخي از مخاطباني كه شايد از اطلاع كافي در اين موارد برخوردار نيستند آن را صادق بپندارند.

براي نمونه و فقط براي نمونه مي‌خواهم به يكي از سخنان آقاي دكتر قادري در مناظره با دكتر عبدالكريمي اشاره كنم.

 

بهشت رفتن خداناباوران؟!

آقاي قادري در اثناي گفت‌وگو و در نقد نظام حاكم خواست براي سخنان خود مستندات قرآني هم بياورد و بعد به آيه‌اي از قرآن استناد كرد كه اساسا در قرآن وجود ندارد! جالب بود كه ايشان با نوعي اعتماد به نفس گفت: «نمي خواهم اينجا آيه‌اش را بخوانم»! گويي حالا فقط بنا به دليل برخي ملاحظات احتمالا روشنفكرانه دوست ندارد متن عربي آن را - علي‌رغم اينكه ادعا مي‌كند آن را بلد است - قرائت كند! و لذا صرفا به اسم سوره و شماره آيه‌اي كه مورد نظرش بود، اكتفا كرد. قادري در سخنان خود (در دقيقه شصت و سوم از برنامه مناظره مذكور) مدعي شد آيه 21 سوره آل‌عمران مي‌گويد: «كساني كه قسط را برقرار مي‌كنند هر چند خداناباور، اينها اجر دارند و اينها بهشتي هستند»!

نگارنده اين سطور بعد از شنيدن اين سخن، بي‌اختيار دستم روي اسپيس صفحه كليد رفت و تماشاي برنامه را متوقف كرد. احساس كردم براي يك آن مغزم فلج شده و قدرت فكر كردن ندارم. تمام محاسباتم به هم ريخته بود. از خودم پرسيدم جدا چنين آيه‌اي در قرآن وجود داشته و من تاكنون توجهم به آن جلب نشده است؟ در كسري از ثانيه جواب خودم را دادم كه خب معلوم است نه!

اما باز چيزي در ذهنم وسوسه‌ام مي‌كرد كه لابد مضموني در آن هست كه بتوان با شيطنتي يا از سر ناآگاهي چنين برداشت سطحي از آن دريافت كرد. دستم را از روي صفحه كليد برداشتم و به سرعت قرآن روي ميز را باز و به آدرس ارجاع داده شده مراجعه كردم. راستش هر فكري مي‌كردم. يعني تمام ذهنم در اين چند ثانيه درگير اين بود كه از كدام آيه ممكن است چنين برداشت سخيفي صورت گرفته باشد؟ طولي نكشيد آيه را پيدا كردم و حالا اينجا با شما مخاطبان محترم به اشتراك مي‌گذارم: «إِنّ الّذِين يكْفُرُون بِآياتِ‌الله ويقْتُلُون النّبِيِّين بِغيْرِ حقٍّ و يقْتُلُون الّذِين يأْمُرُون بِالْقِسْطِ مِن النّاسِ فبشِّرْهُمْ بِعذابٍ ألِيمٍ» (آل‌عمران/21) آري تنها كلمه‌اي كه در سخنان گوينده محترم درست بود واژه «قسط» است و باقي آن هم بافته ذهن ايشان! اساسا اين آيه درست در تقابل با ادعاي جناب قادري قرار دارد! چنانكه تصريح مي‌كند كساني كه - نه فقط به خداوند كفر ورزيدند و به گفته آقاي قادري خداناباورند - بلكه حتي به آيات خداوند (آيات قرآن يا معجزات ساير انبيا) كفر مي‌ورزند نيز در رديف كساني قرار مي‌گيرند كه پيامبران را به ناحق كشته‌اند و نيز كساني كه امر‌كنندگان به عدل را به قتل رسانده‌اند و در نهايت براي همه آنها عذابي دردناك وجود خواهد داشت. چنانكه در ترجمه فارسي اين آيه آمده است: «[اي پيامبر] كساني كه به آيات خدا كفر مي‌‏ورزند و پيامبران را به ناحق مي ‏كشند و دادگستران را به قتل مي ‌رسانند آنان را از عذابي دردناك خبر ده». (ترجمه محمدمهدي فولادوند)

همانطور كه مشاهده مي‌شود اساسا آيه مورد اشاره آقاي قادري حتي كوچك‌ترين امكاني براي آن برداشت نه سطحي، بلكه به غايت معوج را هم نمي‌دهد! چه برسد به اينكه ايشان مدعي بود نص صريح آيه چنين است و آنچه گفته بود را به عنوان آيه 21 سوره آل‌عمران مي‌خواست به خورد مخاطب خود بدهد.

 

آيات قبل و بعد آيه مورد نظر

ممكن است گفته شود شايد ايشان شماره آيه را اشتباه كرده و يك آيه پس يا پيش از آيه 21 آنچه مورد نظر ايشان است را بيان كرده باشد. لذا آيات پيش و پس از آيه مذكور را اينجا مورد اشاره قرار مي‌دهم: «فإِنْ حاجُّوك فقُلْ أسْلمْتُ وجْهِي لِلّهِ ومنِ اتّبعنِ وقُلْ لِلّذِين أُوتُوا الْكِتاب والْأُمِّيِّين أأسْلمْتُمْ فإِنْ أسْلمُوا فقدِ اهْتدوْا وإِنْ تولّوْا فإِنّما عليْك الْبلاغُ واللّهُ بصِيرٌ بِالْعِبادِ؛ پس اگر با تو به محاجه برخاستند بگو من خود را تسليم خدا نموده‏‌ام و هر كه مرا پيروي كرده [نيز خود را تسليم خدا نموده است] و به كساني كه اهل كتابند و به مشركان بگو آيا اسلام آورده‏‌ايد پس اگر اسلام آوردند قطعا هدايت‏ يافته‏‌اند و اگر روي برتافتند فقط رساندن پيام بر عهده توست و خداوند به [امور] بندگان بيناست.» (آل‌عمران/20)

در اين آيه هم چنانكه مشاهده شد سخني از نجات، رستگاري يا به تعبير ايشان «به بهشت رفتن خداناباوران عادل» نيست، بلكه به عكس مي‌گويد نه خداناباوران بلكه حتي اهل كتاب (يهوديان و مسيحيان) هم تنها و تنها - واژه «فإن» متضمن دو تاكيد پشت هم است و به معناي اين است كه فقط و فقط - درصورتي كه اسلام آورده باشند قطعا هدايت يافته‌اند .

يعني ما در سوره آل‌عمران شاهد آن هستيم كه ابتدا در آيه 20 تكليف غيرمسلمانان - اعم از مشركان و اهل كتاب روشن مي‌شود - و بعد مي‌رسيم به همان آيه‌اي كه آقاي قادري ادعا مي‌كرد در آن گفته شده خداناباوران در صورتي كه عادل باشند به بهشت مي‌روند!! و چنانكه گذشت اساسا هيچ گزاره‌اي كه امكان برداشتي نزديك به ادعاي فوق را هم بدهد در آن وجود ندارد و بلكه به عكس آيه مورد اشاره تصريح مي‌كند كساني كه به آيات خدا كفر مي‌‏ورزند و پيامبران را به ناحق مي ‏كشند و دادگستران را به قتل مي‌‏رسانند دچار عذابي دردناك خواهند شد.

اما آيه پس از آن از حيث دوري از ادعاي آقاي قادري به مراتب جالب‌تر است. در آيه 22 مي‌فرمايد: اينها - كساني كه نسبت به آيات خدا [و حتي نه لزوما خودِ خداوند] كفر مي‌ورزند و ... - تمام اعمال‌شان - چه در دنيا و چه در آخرت - نابود مي‌شود و به هيچ كارشان نخواهد آمد: «أُولئِك الّذِين حبِطتْ أعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا و الْآخِرهِ وما لهُمْ مِنْ ناصِرِين؛ آنان كساني‏‌اند كه در [اين] دنيا و [در سراى] آخرت اعمال‌شان به هدر رفته و براي آنان هيچ ياوري نيست.» (آل‌عمران، 21، ترجمه محمدمهدي فولادوند)

يعني حتي اگر آنها عدالت هم ورزيده باشند يا حتي بالاتر از آن اهل احسان باشند باز به هيچ درد ايشان در آخرت نخواهد خورد! چراكه همه اعمال آنها نابود شده و به هدر رفته است: «حبِطتْ أعْمالُهُمْ».

بنابراين در قرآن‌هاي موجوي كه نزد عموم مسلمانان - از هر مليت و مذهبي - معتبر است چنين آيه‌اي وجود ندارد؛ نه آيه 21 سوره آل‌عمران چنين مضموني در آن به كار رفته است و نه آيات قبل و بعد از آن و نه در تمام سوره آل‌عمران چنين آيه‌اي وجود دارد و نه حتي در كل قرآن اساسا مي‌توان سخني ولو نزديك به اين مضمون را يافت. لذا همين جا از ايشان دعوت مي‌كنم نسخه مورد نظرشان را به نسخه‌شناسان و قرآن‌پژوهان ارايه دهند شايد فصل جديدي در قرآن‌شناسي معاصر رقم بخورد!

 

ايمان و عمل صالح؛ شرط نجات

اقتضاي بحث علمي در اين مجال چندان وجود ندارد تا آيات متعددي را بتوان فهرست كرد كه در جاي جاي قرآن - به خلاف مدعاي آقاي دكتر قادري - دلالت دارد. همين قدر اشاره كنم كه شايد يكي از مهم‌ترين مشهورات قرآن اين باشد كه راه رستگاري و نجات از نظر اين مصحف شريف تنها و تنها در گروي ايمان و عمل صالح است. در آيات و سوره‌هاي متعددي اين مضمون تكرار و تاكيد شده است كه از آن جمله و فقط براي نمونه مي‌توان به آيه نهم سوره يونس اشاره كرد: «إِنّ الّذِين آمنُوا وعمِلُوا الصّالِحاتِ يهْدِيهِمْ ربُّهُمْ بِإِيمانِهِمْ تجْرِي مِنْ تحْتِهِمُ الْأنْهارُ فِي جنّاتِ النّعِيمِ؛ كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده‏‌اند پروردگارشان به پاس ايمان‌شان آنان را هدايت مي‌‏كند به باغ‌هاي [پر ناز و] نعمت كه از زير [پاي] آنان نهرها روان خواهد بود [در خواهند آمد].» (يونس/9)

قرينه اين مضمون هم در قرآن هست. منظور از قرينه اين است كه نجات شامل چه كساني نمي‌شود كه شايد يكي از مهم‌ترين آنها و ايضا مشهورترين‌شان آيات سوره عصر باشد. آنجا كه مي‌فرمايد: كساني كه اهل ايمان و عمل صالح نيستند قطعا زيانكار خواهند بود: «إِنّ الْإِنْسان لفِي خُسْرٍ. إِلّا الّذِين آمنُوا وعمِلُوا الصّالِحاتِ وتواصوْا بِالْحقِّ وتواصوْا بِالصّبْرِ». (عصر/2و3)

آري قرآن تاكيد مي‌كند جز كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام مي‌دهند اهل نجات نخواهند بود چه برسد به اينكه در بهشت خداوند جاي بگيرند! ضمن اينكه ترتيب آن هم بسيار معنادار است كه در همه جا اول سخن از ايمان رفته و بعد به عمل صالح - كه مي‌تواند شامل عدالت، قسط و ... شود - پرداخته شده است.

 

مفهوم خداناباوران

از اينكه بگذريم جالب است آقاي قادري از لفظ «خداناباوران» استفاده مي‌كند و نه حتي مشركان يا دهريون يا كافران و ... عجيب بودن اين اصطلاح به جديد بودن آن است كه در نسبت دادن آن به قرآن مورد توجه قرار نمي‌گيرد! خداناباوران يا «آتئيست‌ها» اساسا مفهومي نسبتا جديد است و به ويژه در ميان مسلمانان استفاده از آن بسيار متاخر است. اما او - با يك لحن مستحكم و اعتماد به نفسي كه حقيقتا نمي‌توان درك كرد بر چه چيزي مبتني است - رسما ادعا مي‌كند قرآن رستگاري آتئيست‌ها (خداناباوران) را مشروط بر اينكه در زندگي دنيوي‌شان عدالت را رعايت كنند، تضمين كرده است!!

البته كه عدالت و رعايت قسط از فضيلت‌هاي بسيار پسنديده‌اي است كه براي مومنان اجر دنيوي و اخروي خواهد داشت و غيرمومنان نيز از مواهب دنيوي آن متنعم خواهند شد.

در احاديث هم به كرات به اين فضيلت تاكيد شده است و حتي در نهج‌البلاغه آمده كه اميرالمومنين خطاب به كوفيان در مورد نابساماني اوضاع‌شان فرموده بودند: آنها (شاميان) در ميان خودشان عدالت را رعايت مي‌كنند و شما نمي‌كنيد!

حتي قرآن هم امر به عدالت مي‌كند كه از آن جمله است: «ان‌الله يأْمُرُ بِالْعدْلِ و الْإِحْسانِ؛ همانا خدا (خلق را) فرمان به عدل و احسان مي‌دهد.» (نحل/90)

اما اينها هيچ كدام به اين معنا نيست كه «خداناباوران اهل عدل و قسط» يا هر فضيلت اخلاقي ديگر نجات يابند و به بهشت روند؛ اين اساسا با منطق قرآن كريم و سياق آيات آن در تعارض كامل قرار دارد.

 

خطاي سيستماتيك و نه تصادفي

صاحب اين قلم نيك مي‌داند كه ممكن است هر استاد، متفكر، روشنفكر، گوينده يا نويسنده‌اي خطا كند و چيزي را جابه‌جا بيان كند يا به اشتباه نكته‌اي را به جايي كه ربطي ندارد، ارتباط دهد و چه كسي است كه از اين جنس خطايا مصون باشد؟ همه اينها از جنس خطاي تصادفي است كه همه ما و بلكه عموم آدميان - علي قدر مراتبهم - به آن مبتلاييم. اما گاه در موردي خطاي صورت گرفته اساسا از جنس خطاهاي تصادفي نيست. به عبارت ديگر مساله اين نيست كه آقاي قادري سخني را از قرآن نقل مي‌كند كه اساسا در قرآن نيست. مساله اين است كه كسي كه كوچك‌ترين آشنايي با قرآن داشته باشد حتي به ذهنش هم خطور نمي‌كند كه از نظر اين كتاب، خداناباوران نيز مشروط به شرايطي بتوانند در دايره اهل نجات گنجانده شوند چه رسد به اينكه در فردوس برين جاي بگيرند!!

اما اهميت اين مساله وقتي روشن‌تر مي‌شود كه توجه كنيم چنين خطاي سيستماتيكي - و نه تصادفي - پيامدهاي آن فراتر از مساله مورد بحث خواهد رفت. به اين معني كه اگر شخصيتي مانند آقاي دكتر قادري در مورد امري كه ظاهرا كوچك‌ترين آشنايي با آن ندارد - دست‌كم بر اساس خطاي ياد شده و دلايلي كه براي آن ذكر شد - با اين قطعيت سخن مي‌گويد چطور مي‌توان در حوزه تخصص دانشگاهي‌شان - علوم سياسي - اعتماد كرد؟ معمولا افرادي كه در فني از فنون تخصصي دارند در ساير فنون سخن به گزاف نمي‌گويند، چراكه نيك مي‌دانند اين كار مي‌تواند به شؤون تخصصي‌شان نيز آسيب جدي و حيثيتي غيرقابل جبراني وارد كند.

لذا به نظر مي‌رسد ساير اظهارنظرهاي جناب دكتر قادري در اين سال‌ها نيز چندان حساب شده‌تر، دقيق‌تر و متقن‌تر از آنچه از آيه 21 سوره آل‌عمران نقل كردند، نيست و در پايان به سخني از حكيم طوس بسنده مي‌كنم. سخني كه به ما گوشزد مي‌كند آدمي بايد دو ويژگي را در خود داشته باشد؛ يكي حق‌شناسي و ديگري حدشناسي! آري اصحاب قدرت را بايد به داشتن ادب قدرت تذكار داد و همزمان خود را نيز به ادب نقد و رعايت حق‌شناسي و حد‌شناسي ملزم و ملتزم دانست و پاي را از آن فراتر ننهاد؛ به ويژه در اموري كه صلاحيت علمي و كمترين استطاعت تخصصي در مورد آن را نداريم. چنانكه حكيم ابوالقاسم فردوسي رضوان‌الله تعالي عليه مي‌فرمايد: «به گيتي دو كس را ببايد سپاس / يكي حق‌شناس و دگر حدشناس».

 

« اعتماد» :نقد نویسنده این مطلب به‌آقای دکتر قادری اگر پاسخی از سوی ایشان داشته باشد این روزنامه آن را نیز منتشر خواهد کرد .


    حاتم قادري در اثناي گفت‌وگو با بيژن عبدالكريمي در نقد نظام حاكم خواست براي سخنان خود مستندات قرآني هم بيابد و بعد به آيه‌اي از قرآن استناد كرد كه اساسا در قرآن وجود ندارد. جالب بود كه ايشان با نوعي اعتماد به نفس و تبختر نازيبنده گفت: «نمي‌خواهم اينجا آيه‌اش را بخوانم»! گويي آن آيه -و شايد بسياري از آيات قرآن- را در حافظه دارد و بر آن مسلط است و حالا فقط بنا به دليل برخي ملاحظات احتمالا روشنفكرانه دوست ندارد متن عربي آن را - علي‌رغم اينكه ادعا مي‌كند آن را بلد است- بخواند! و لذا صرفا به اسم سوره و شماره آيه‌اي كه مورد نظرش بود، اكتفا مي‌كند. قادري در سخنان خود (در دقيقه شصت و سوم از برنامه مناظره مذكور) مدعي شد آيه 21 سوره آل‌عمران مي‌گويد: «كساني كه قسط را برقرار مي‌كنند هر چند خداناباور، اينها اجر دارند و اينها بهشتي هستند.» 
   آيه موردنظر آقاي قادري اين است: «إِنّ الّذِين يكْفُرُون بِآياتِ‌الله ويقْتُلُون النّبِيِّين بِغيْرِ حقٍّ ويقْتُلُون الّذِين يأْمُرُون بِالْقِسْطِ مِن النّاسِ فبشِّرْهُمْ بِعذابٍ ألِيمٍ.» (آل عمران/21) آري تنها كلمه درستي كه در سخنان گوينده محترم بود واژه «قسط» است و باقي آن هم بافته ذهن آشفته ايشان است. اساسا اين آيه درست در تقابل با ادعاي جناب قادري قرار دارد! چنان‌كه اين آيه تصريح مي‌كند كساني كه -نه فقط به خداوند كفر ورزيدند و به گفته آقاي قادري خداناباورند- بلكه حتي به آيات خداوند (آيات قرآن يا معجزات ساير انبيا) كفر مي‌ورزند نيز در رديف كساني قرار مي‌گيرند كه پيامبران را به ناحق كشته‌اند و نيز كساني كه امر‌كننده به عدل بودند را به قتل رسانده‌اند و درنهايت براي همه آنها عذابي دردناك وجود خواهد داشت. چنان‌كه در ترجمه فارسي اين آيه آمده است: «[اي پيامبر] كساني كه به آيات خدا كفر مي‌‏ورزند و پيامبران را به ناحق مي‌‏كشند و دادگستران را به قتل مي‌‏رسانند آنان را از عذابي دردناك خبر ده.» (ترجمه محمدمهدي فولادوند). 
    همان‌طور كه مشاهده مي‌شود اساسا آيه مورد اشاره آقاي قادري حتي كوچك‌ترين امكاني براي آن برداشت نه سطحي بلكه به غايت معوج را هم نمي‌دهد! چه برسد به اينكه ايشان مدعي بود نص صريح آيه چنين است و آنچه كه گفته بود را به عنوان آيه 21 سوره آل‌عمران مي‌خواست به خورد مخاطب خود بدهد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون