ايران دوستي پاموك و فرصت ما
محمود آموزگار
برنده نوبل ادبيات دقيقا در روزي وارد تهران شد كه دونالد ترامپ آن تصميم احمقانه را گرفت و جهان خبرها براي ما ايرانيها پراز اتفاقهاي ناخوشايند بود. اورهان پاموك با ورودش به ايران يك پيام مهم به ما داد؛ ايران را دوست دارد و در اين روزهاي پرالتهاب همراه ايرانيهاست. پاموك پيشتر هم به ايران سفر كرده بود. سال 82 و قبل از گرفتن نوبل ادبيات به ايران آمد؛ سفري كه بعدها ردپايش را در كتاب «زني با موهاي قرمز» گذاشت. او در همان سفر و در همين سفر دوم، بارها و بارها به ايران دوستي خود اعتراف كرده و در مصاحبههاي مختلف از علاقهاش به فرهنگ ايران و ايرانيان گفته است. واقعيت اين است كه در نسبت ما ايرانيها با ادبيات تركيه هم، اين نويسنده تاثير بسزايي داشته. ادبيات تركيه براي ما ايرانيها به دوره قبل از پاموك و بعد از پاموك تقسيم ميشود. تا پيش از رسيدن كتابهاي پاموك به ايران، نسل كتابخوان قديمي، كه من هم از اهالي همان نسل هستم، ادبيات تركيه را با ناظم حكمت، عزيز نسين و كمال پاشا ميشناختند. اما حضور پاموك در ادبيات تركيه، راه را براي بقيه نويسندههاي اين ديار هم هموار كرد و اينطور شد كه حالا ميبينيم كه پاي نويسندگان ترك زبان ديگر هم به ادبيات جهان باز شده است. دقيقا در همان سالي كه پاموك نوبل ادبيات را برد، دولت تركيه متوجه شد كه ميتواند از ظرفيت ادبياتي خود براي درآمدزايي استفاده كند و سازماني براي ترجمه آثار تركي به زبانهاي مختلف دنيا تاسيس شد؛ سازماني كه تا امروز 2هزار اثر از ادبيات تركيه را به زبانهاي مختلف ترجمه كرده و نقش مهم پاموك در اين ميان را نميشود ناديده گرفت. همانطور كه نميشود از تاثير ادبيات و فرهنگ ايراني در آثار پاموك چشم پوشيد و در كتابهاي «استانبول»، «نام من سرخ» و «زني با موهاي سرخ» اين ردپاها را نديد. سفر دوم پاموك به ايران يك فرصت طلايي بود و با پيام مهم دوستداشتن ايران؛ فرصتي كه ايكاش قدرش را بيشتر ميدانستيم.