هزاران در
حسن لطفي
اينكه ايده جمعآوري درهاي بطري اولينبار توسط چه كسي و كجا عملياتي شده، برايم مهم است، اما نه به اندازه حس خوبي كه اين اقدام نوع دوستانه به آدم ميدهد. حس خوبي كه در شرايط وفور حرفهاي نااميدكننده، نميشود و نميتوانم گويي، دلچسبتر هم ميشود. براي آنكه بيشتر بدانيد، بايد بگويم عدهاي نيك انديش با نيت نوع دوستانهاي، آستين همت بالا زدهاند و با درآمد حاصل از بازيافت درهاي بطري، در حال فراهم كردن هزينه خريد تجهيزات پزشكي براي اقشار آسيب پذيرهستند. راستش را بخواهيد بار اولي كه اين خبر را شنيدم با خودم گفتم «چه معني دارد آدم وقتش را صرف كار بيهودهاي كند.» البته اين را همان اول نگفتم، وقتي گفتم كه يكي از دست اندركاران اين پروژه اعتراف كرد براي خريد يك ويلچر بايد 100 هزار در بطري جمعآوري كنند. بله ! اشتباه ننوشتهام. 100 هزار درِ بطري! اما راستش را بخواهيد بعدها از اينكه تعجب كرده و به آدم مايوس و نه گوي درونم فرصت ميدانداري داده بودم، شرمنده شدم. چرا كه فهميدم به جاي حركت جمعي به حركت فردي فكر كرده بودم. جمعآوري 100 هزار درِ بطري براي يك نفر زياد است. اما كافي است جمعي آستين همت بالا بزنند و هر جا درِ بطري ديدند دولا شوند و آن را بردارند.كاري كه در عمل انجام شده بود. اولش فقط يك نفر اين كار را ميكرده (خانمي داراي همسر و دختري خردسال)، بعد تعدادشان به انگشتان يكدست رسيده. پيگيري و تلاش جمعي اين نفرات باعث ورود افراد زيادي شده است. حالا جمع قابل توجهي از مردم يك شهر پي جمع كردن درِ بطري هستند. همه جور آدم هم تويشان هست. از خانمهاي اهل جلسه و روضه گرفته كه زمان روضه خواني توي دستشان پلاستيكهاي پر درِ بطري را ميتوان ديد تا مهربانويي آرايشگر كه مشتريانش ميدانند وقت آمدن به آرايشگاه او اگر نايلوني پر درِ بطري داشته باشند سر كيف ميآيد. البته فقط زنها وارد اين حركت نشدهاند. مردهايي از صنوف مختلف هم در اين درِ بطري جمع كردن سهم دارند. يكي نفرشان مغازهاش را انبار جمعآوري در بطريها كرده است. ديگري كافهاش را به عنوان مركزِ تحويل گرفتن درِ بطريها اعلام كرده و... همه اينها خبر از يك اتفاق خوب ميدهد. فرقي هم نميكند ته روز، هفته، ماه، سال چند هزار درِبطري جمع ميشود. همين كه عدهاي حواسشان به ديگران جلب شده و دارند تمرين التيام دردهاي ديگران ميكنند ارزش هزاران هزار درِ بطري بازيافت شده دارد.