• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4070 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۲ ارديبهشت

مردي از ديار حافظ و سعدي

اسدالله امرايي

عبدالعلي دستغيب هم مثل همه آدم‌ها تاريخ تولدي دارد و در شهري به دنيا آمده و تجربه‌اي زيستي داشته است. اطلاعاتي كه در هر فرهنگنامه‌اي يافت مي‌شود و در دفتر مواليد و ثبت و احوال ضبط است. به اشاره مي‌گذرم. هزار و سيصد و ده به دنيا آمده، شيرازي است و انگار ذاتا شاعر به دنيا آمده. پدرش معلم بود. معلمي هم در آن روزگار سخت بود و دشوار و هيچ معلمي چند سال پي‌درپي يكجا بند نمي‌شد. دستغيب از كودكي به دنبال پدر از اين شهر به آن شهر مي‌كوچيد. در هفده سالگي وارد دانشسراي مقدماتي شد و پس از طي دوره دو ساله به عنوان دبير دبيرستان به تدريس مشغول شد. پس از كودتاي بيست و هشت مرداد به علت فعاليت‌هاي سياسي به زندان افتاد. از زندان‌هاي كازرون و شيراز نقل‌هاي مفصلي دارد و خودش مي‌گويد يك سال بود اما به اندازه عمري گذشت. مي‌گويد كتاب كه به دستم مي‌رسيد فرقي نمي‌كرد چه كتابي باشد هر حالي داشتم آرام مي‌شدم، حتي در عصباني‌ترين حال. اولين مطلب به قول خودش كه جدي نوشت و خيلي هم سر و صدا كرد، درباره تبعيدي‌هاي آذربايجان در استان فارس بود كه دسته دسته به شهرهايي مثل جهرم و برازجان تبعيد شده بودند. مطلب دستغيب جوان در روزنامه‌اي به سردبيري دكتر انور خامه‌اي منتشر شد. در سال 1337 مقاله‌اي درباره سيدمحمدعلي جمالزاده در مجله سخن منتشر كرد، جمالزاده از ژنو نامه‌اي برايش فرستاد و ضمن تشكر از اهميت نقد ادبي نوشت. دستغيب منتقد رو آورد به نقد آثار نويسندگان ايران. نقدها البته صورت نقد علمي اين‌ روزگار را نداشت و بيشتر ذوقي بود. دستغيب از پيشگامان نقد است و آثار بسياري از نويسندگان را در زمان حيات‌شان نقد كرده است. خود مي‌گويد اين كار خيلي بي‌ارج و قرب هم نبوده بارها مورد تفقد نويسندگان آثار قرار گرفته بود. از جمله صادق چوبك و بزرگ علوي، احمد محمود، احمد كسروي، محمود دولت‌آبادي و احمد شامل، نقد آثار جلال آل‌احمد و مهدي اخوان ثالث. دستغيب دستي هم در ترجمه داشت. از شامگاه بت‌ها تا دجال گرفته تا چرا مسيحي نيستم برتراند راسل و نمايشنامه‌هاي شكسپير به علاوه كلي ترجمه در زمينه نقد ادبي و معرفي منتقدين به نام غربي.

شناخت اوليه من از دستغيب در مقام خواننده آثارش بيشتر شناختي بود كه بين نويسنده و پديدآورنده اثر با مخاطبانش پيش مي‌آيد. اما به همت برخي از دوستانم نظير فرهاد عابديني شاعر، غلامحسين سالمي و دكتر دولتشاهي و سيروس نيرو اين شناخت با ديدارهاي هفتگي در منزل زنده‌ياد سيروس نيرو و حضور در جلسات شعرخواني انجمن غزل و گروه شعر معاصر كامل‌تر شد، در منزل آقاي نيرو. زنده‌ياد محمدعلي حميد رفيعي هم حضور مي‌يافت و گاهي از ترجمه‌هايي كه كرده بود و امكان انتشار نداشت مي‌خواند. كلمه در دستش موم بود و دايره واژگاني وسيعش به مدد مي‌‌آمد تا در رساندن مطلب كم نياورد. سلوك فردي آقاي دستغيب و نگاهش به جهان پيرامونش را در يك كلمه مي‌توان به سلوك همشهري‌اش حافظ تشبيه كرد از آنچه خوانده‌ايم و به ما رسيده‌ است. به قول خودش «حالو» چند سالي است كه رفته و مجاور شده در شيراز و دست ما كوتاه است از ديدارها و استفاده از محضرشان. روزگاري طرح تاريخ شفاهي را مطرح كردند در جلسه‌اي در خانه كتاب و گفتند بد نيست دست‌كم بخش‌هاي قابل روايت و قابل ثبت اين خاطراتي كه اهل قلم از هم دارند در غياب روزنامه منتشر شود. منظورشان از روزنامه دفتر خاطرات شخصي بود. طرح البته آغاز شد و اطلاعاتي هم گردآمد و منتشر شد. شايد اين هم بخشي از باقيات صالحات باشد كه از او به يادگار خواهد ماند. براي ايشان آرزوي سلامت دارم، بقا را خود به دست آورده‌اند.

نويسنده و مترجم

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون