شرط غيرعملي براي بازسازي سوريه
صباح زنگنه
سوريه پيش از آغاز بحران هفت ساله جاري كشوري بود كه به لحاظ كشاورزي و صنعتي در ميان كشورهاي عربي منطقه جايگاه برجستهاي داشت. سرزمين سوريه با توجه به اشرافي كه بر درياي مديترانه دارد و عبور رودخانه فرات از مركز اين كشور امكانات زيادي براي سرمايهگذاري خارجي، حمل و نقل و ترانزيت فراهم ميكند. طي يك دهه گذشته با پيشبيني اكتشاف احتمالي منابع عظيم گاز در خاك سوريه و همچنين ذخاير نفتي متوسط اين كشور، زمينهها و مزيتهاي بسيار زيادي براي جذب سرمايهگذاريهاي خارجي در سرزمين سوريه وجود دارد. امروز، بعد از 7 سال بحران، جنگ و تخريب زيرساختهاي سوريه، هر نوع بازسازي اين كشور نيازمند سرمايهگذاري خارجي است و پيششرط سرمايهگذاري خارجي ايجاد استقرار، ثبات و امنيت در خاك سوريه است. در طول 7 سال گذشته نظام و كشور از طراحيهاي دشمنان و نقشههاي مخالفان در امان ماند و توانست وحدت كشور را حفظ بكند، هر چند كه در حال حاضر حضور نيروهاي امريكايي در شرق كشور، نيروهاي تركيه در شمال غربي، تهديد و تجاوزهاي مستمر اسراييل در جنوب غربي سوريه و تسلط داعش و ديگر گروههاي تروريستي بر بخشهايي از خاك سوريه، تهديدي عليه وحدت و تماميت ارزي اين كشور محسوب ميشود و استمرار چنين وضعيتي بعد از گذشت 7 سال باز هم بازسازي سوريه را به تاخير مياندازد. امروز قرار است كه اجلاس «بروكسل 2» با هدف جمعآوري كمكهاي بينالمللي براي بازسازي سوريه به رياست اتحاديه اروپا و سازمان ملل متحد برگزار شود. اما مطرح شدن پيششرط كنارهگيري دولت بشار اسد توسط برخي دولتهاي غربي براي كمك به بازسازي سوريه، با اصل بازسازي قطعا در تعارض است. كنار رفتن اسد، هيچ كمكي به استقرار، ثبات و امنيت در سوريه نميكند. اروپاييها بايد به اين درك برسند كه اگر اسد كنار برود 3 تا 4 ميليون آواره تازه سوري روي دست اروپاييها باقي خواهد ماند و شرايط سخت خاورميانه، بيثباتتر و سختتر خواهد شد. پيششرط براي كمك به بازسازي سوريه جنگزده، شرطي غيرعملي و غيرعقلايي است.
به اعتقاد من هدف اروپاييها از مطرح كردن چنين پيششرطهايي اين است كه اروپا بتواند نقش بارزتري در تعيين وضعيت سياسي آينده سوريه داشتهباشد.
همزمان، نتيجه طبيعي حضور ايران و روسيه در سوريه اين است كه بتوانند در پروژههاي بازسازي اين كشور نقش پررنگتري داشته باشند. روسيه احتمالا بتواند بخشي از مبالغ لازم براي سرمايهگذاري در سوريه را تامين كند. اگر برآوردهاي سازمان ملل متحد و بانك جهاني در مورد نياز سوريه به 200 ميليارد دلار سرمايهگذاري براي بازسازي را مبنا قرار دهيم، شايد مسكو بتواند تا حدود يكچهارم اين هزينه را تامين كند.
از سوي ديگر احتمالا چين هم علاقهمند است كه در بازسازي سوريه سرمايهگذاري كند، اما بدون وجود چشمانداز روشن سياسي براي آينده سوريه و قراردادهاي محكم، براي حضور در سوريه ترديد خواهد داشت. با اين حال اگر وضعيت در دمشق به ثبات بيشتري برسد، چين هم شايد يكچهارم ديگر از 200 ميليارد دلار لازم را تامين بكند. برزيل، اقتصاد نوظهور ديگري است كه به حضور در بازسازي سوريه علاقه نشان داده است و با توجه به توان سرمايهگذاري اين كشور رقمي شايد معادل يكدهم اين برآورد را تامين كند. جمهوري اسلامي ايران، به نظر نميرسد كه ظرفيت كافي براي تامين هزينهها مبلغ قابل توجهي براي سرمايهگذاري پيشنهاد بدهد و به نظر ميرسد كه دهها ميليارد دلار سرمايهگذاري بيشتر از سوي ديگر كشورهاي جهان براي آينده سوريه لازم است.
بزرگترين مشكل كشورهاي اروپايي اين است كه هنوز نقش استقرار، ثبات و بازسازي سوريه را بر امنيت خودشان به خوبي لمس نكردهاند و به خوبي براي آنها تبيين نشده است. بايد شرايط گفتوگويي ايجاد شود كه نشان بدهد ثبات سوريه تا چه اندازه ميتواند، بر امنيت آنها موثر باشد. اگر اروپا در اين مورد قانع شود، حضور اروپا ميتواند بخش مهمي از كسري سرمايهگذاري براي بازسازي سوريه را تامين كند. در صورت ورود جدي اروپا به صحنه بازسازي و سرمايهگذاري در سوريه اين فرصت و امكان براي ايران وجود دارد كه ايران بتواند به عنوان واسطه شركتهاي اروپايي براي اجراي پروژههاي بازسازي سوريه عمل كند. به اضافه اينكه ايران به هر تقدير به دليل مشاركتش در حفظ سوريه از گزند تجزيه و فروپاشي، اولويت اصلي اين كشور براي واگذاري پروژهها در حوزههاي انرژي، فسفات و بازسازي زيرساختها خواهد بود.
بخش ديگري از كشورهايي كه ميتوانند در بازسازي سوريه نقش بازي كنند، همسايگان سوريه، به خصوص تركيه، لبنان و اردن هستند كه بر اثر بحران سوريه با موج آوارگان و پناهندگان مواجه شدهاند. در اين ميان تركيه از موضوع سوريه در دو جهت بهرهبرداري كرده است. از يك طرف تركيه تلاش كرد با پذيرش جمعيت وسيعي از آوارگان سوري در مرزهاي خود، از آنها به عنوان عاملي انساني براي ايجاد مناطق امن و حائل در اطراف مرزهاي خود با سوريه استفاده كند و از سوي ديگر تركيه مبالغ هنگفتي از اتحاديه اروپا و به خصوص از آلمان تحت عنوان هزينههاي نگهداري مهاجران در خاك خود دريافت كرد.
سطح مبالغي كه از سوي اروپاييها براي نگه داشتن آوارگان سوري در خاك تركيه به اين كشور پرداخت شد، بهحدي زياد است كه به جز توان چانهزني ديپلماتيك، عامل و توجيه ديگري براي آن نميتوان پيدا كرد. به گمان من اگر همين مبالغ از سوي اروپاييها درون خاك سوريه سرمايهگذاري ميشد، خيلي زودتر ميشد جلوي درگيريها و مشكلات در سوريه را گرفت. اردن در جنوب سوريه، ميتواند بخشي از وظايف بازسازي را برعهده بگيرد و پشتيباني و لجستيك عمليات بازسازي را در جنوب اين كشور بر عهده بگيرد و لبنانيها نيز ميتوانند از امكانات مالي و ارتباطهاي بانكي براي كمك به بازسازي سوريه استفاده كند و شرايط را براي بازگشت پناهندگان در خاك اين كشور مهيا كند.
آخرين متغير در معادله بازسازي سوريه، امريكا است كه تصور نميكنم اصولا قصدي براي مشاركت در بازسازي اين كشور داشته باشد. رييسجمهور امريكا، دونالد ترامپ، يك فرد كاسبكار و تاجر است كه ادعا ميكند كشورش بيش از 7 تريليون دلار براي جنگ در خاورميانه هزينه كرده است و تلاش خواهد كرد كه تمام اين پول را چه از جيب كشورهاي منطقه، چه از طريق فروش تجهيزات و سلاح به كشورهاي منطقه و چه تسلط بر منابع انرژي منطقه بازپسبگيرد. واقعيت اين است كه ترامپ نهتنها به دنبال كمك به بازسازي سوريه نيست، بلكه تلاش ميكند بيشترين منفعت را از كشورهاي منطقه براي خود به ارمغان بياورد. نبايد فراموش كرد كه قدرتمندترين هواداران رييسجمهور امريكا، سرمايهداران بخش اسلحهسازي اين كشور هستند كه بيشترين منفعتها را از استمرار جنگ در خاورميانه و ايجاد فضاي رعب و وحشت براي كشورهاي عربي ثروتمند منطقه از آن خود كردهاند. به اضافه اينكه امروز شاهديم كه نيروهاي نظامي امريكا در خاك سوريه، مناطق سرزميني در شرق فرات را تصرف كردهاند، مناطقي كه بيشترين منابع و ذخاير نفتي سوريه در آن قرار گرفته است. همين اقدام نشان ميدهد كه هدف نهايي امريكا از حضور نظامي در خاك سوريه در اختيار گرفتن منابع نفتي اين كشور و تضمين منفعت شركتهاي نفتي بزرگ امريكايي در آينده سوريه است.
نماينده پيشين جمهوري اسلامي ايران
در سازمان همكاريهاي اسلامي