منتظر آينده
حسن لطفي
قبل از شروع فيلمي از افغانستان (نامهاي به رييسجمهور ساخته رويا سعادت) شادمهر راستين كه دبير باشگاه جشنواره، عضو هيات انتخاب فيلمها، منتقد و فيلمنامهنويس است، حرفهايي ميزند كه انگار قرار است دليل اصلي انتخاب اين فيلم و ساير آثاركشور همسايه را توجيه كند و او از همجواري، اشتراك فرهنگي، شرايط سخت فيلمسازي و زندگي و... به عنوان اين دلايل ياد ميكند. البته تعداد كساني كه اينطور فكر ميكنند و درجشنواره جهاني فيلم به دنبال رد پايي از سينماي آينده دنيايند زياد نيست. اگر بود صف جلوي سالنهاي نمايشدهنده فيلمهاي ايراني و آثار كشورهايي با پيشينه سينمايي قديمتر، شلوغتر نبود. بگذريم از آنكه سابقه جشنواره نشان داده مخاطب ايراني فيلمهاي ايراني را ترجيح ميدهد. خصوصا وقتي فيلم اكران هم نشده باشد. مثل درِساژ كه وقت تماشايش توي صف طويلي ميايستم. فيلم درجه يكي نيست اما طوري هست كه از اينكه تا انتهاي فيلم نشستهام دلخور نباشم. مكث فيلمنامهنويسش روي شخصيت اصلي براي من جالب است. بازي دختر جوان فيلم خوب است. البته به خوبي بازي سارا بهرامي در فيلم داركوب نيست. فيلمي كه چند ساعت قبل از درِساژ براي دومين بار تماشايش كردم. دليلم براي تماشاي دوبارهاش بيشتر از كارگرداني و فيلمنامه فيلم، بازي سارا بهرامي بود. انگار ميخواستم ريزهكاريهاي بازياش را با دقت دنبال كنم. ريزه كاريهايي كه گاهي بيننده آشنا با بازي بهروز وثوقي در فيلم گوزنها را به ياد او مياندازد. البته با اين توضيح كه در هر دومورد خصوصيات شخصيت هم فرصت اين به رخ كشيدن تواناييها را به هر دو بازيگر داده است. نكته مهم اين دو فيلم (داركوب، درِساژ) و فيلمهايي از كشورهايي نظير افغانستان، گرجستان، قرقيزستان و فيلمهاي كوتاه برايم انتظاري است كه ايجاد ميكنند؛ انتظاري كه بينندهاي چون مرا منتظر رسيدن آينده ميكند. آيندهاي كه اميدوارم راضيكننده باشد.