قالب«قطعه» در ادبيات كلاسيك فارسي، جايگاه ويژهاي دارد. اين قالب كه گسترهاي از نگاههاي گوناگون همچون مدحو ثنا، هجوونقيضه و موضوعات اخلاقي و اجتماعي و حكايت را در برميگيرد قالب شعري است كه تنها مصراعهاي زوج آن با هم همقافيهاند.
يكي ديگر از ويژگيهاي قطعه برخلاف ديگر قالبها، مفهوم وحدت موضوع است؛ به اين معنا كه اگر شاعر بخواهد پيرامون يك رويداد و حادثه شعري بسرايد، آسانترين راه استفاده از قالب
قطعه است.
قطعه حداقل دو بيت دارد و حداكثري براي آن وجود ندارد. جانبخشي به اشياي بيجان هم يكي ديگر از ويژگيهاي
اين قالباست.
سعدي
دوست مشمار آنكه در نعمت زند
لاف ياري و برادرخواندگي
دوست آن باشد كه گيرد دست دوست
در پريشان حالي و درماندگي
انوري
اي خواجه!رسيده است بلنديت به جايي
كز اهل سماوات به گوشت برسد صوت
گر عمرتو چون قد تو باشد به درازي
تو زنده بماني و بميرد ملك الموت
گر بلايي ازآسمان آيد
گرچه بر ديگري قضا باشد
به زمين نارسيده ميپرسد:
خانه انوري كجا باشد؟
نشنيدهاي كه زير چناري كدوبني
بررست و بردميد بر او بر، به روز بيست
پرسيدازچنار كه توچند روزهاي؟
گفتا چنار سال مرا بيشتر ز سي است
خنديد پس بدو كه من از تو به بيست روز
برتر شدم بگوي كه اين كاهليت چيست؟
او را چنارگفت كه امروزاي كدو
باتو مراهنوز نه هنگام داوري است
فردا كه بر من و تو وزد باد مهرگان
آنگه شود پديد كه نامرد و مرد كيست!
جلالالدين همايي
تندخو آتشي بود كه به قهر
چون برافروخت، خشك وتر سوزد
گرچه سوزد تورا به خشم، ولي
خويش را از تو بيشتر سوزد
پروين اعتصامي
خليد خار درشتي به پاي طفلي خرد
بهم برآمد و از پويه باز ماند و گريست
بگفت مادرش اين رنج اولين قدم است
ز خار حادثه، تيه وجود خالي نيست
هنوز نيك و بد زندگي به دفتر عمر
نخواندهاي و بچشم تو راه و چاه، يكياست
زپاي، چون تو در افتادهاند بس طفلان
نيوفتاده درين سنگلاخ عبرت كيست
نديده زحمت رفتار، ره نياموزي
خطا نكرده، صواب و خطا چه داني چيست
دلي كه سخت زهر غم تپيد، شاد نماند
كسيكه زود دل آزرده گشت دير نزيست
زعهد كودكي، آماده بزرگي شو
حجاب ضعف چو از هم گسست، عزم قوياست
چو زخم كارگرآمد، چه سر، چه سينه، چه پاي
چو سال عمر تبه شد، چه يك، چه صد، چه دويست
هزاركوه گرت سد ره شوند، برو
هزار ره گرت از پا در افكنند، بايست