سايهسار پوسيده
شيركو بيكس
ترجمه: محمدرئوف مرادي
من از خيمههاي كهن
به در آمدهام
اينجا تخيل مرا پير ميكند
من ديگر در اين سايه سار پوسيده
گيسوي پير خويش را نخواهم بافت.
موسم رفتن است
موسم راه بردن به روياي ديگري است
من در جايي تازه و
جهاني تازه
ترانه خواهم سرود
و در سايه سار سپيدهدمي ديگر
طلوع خواهم كرد
از نو زاده خواهم شد
و از نو خواهم سرود...
سايه خواهر بر روي ديوار
يانيس ريتسوس
ترجمه: فريدون فرياد
به ما بگو
ژوليو
چگونه ظهر
در ميان ساقههاي گندم و شقايق ميخسبد
چگونه آرامش شباهنگام از كوه به زير ميآيد
چگونه ساقه گياهي
دور كمر سپيده دم حلقه ميبندد
دستهاي مادر وقتي دستمال سفرهها را
پس از شام تا ميكند، چگونه است
چگونه است سايه خواهر بر روي ديوار
وقتي كه به چراغ نزديك ميشود
تا سوزن را نخ كند
و خاموش وار، اندوه خانه مان را وصله زند؟
به ما بگو، ژوليو، چگونه است؟
فراموش كرديم، ژوليو، همهچيز را فراموش كرديم و همهچيز را با هم يافتيم
چند واژه فاني
لوليتا لهشاناكو
ترجمه: محسن عمادي
تو و من
و دو فنجان خالي قهوه
و چند واژه فاني
در تار عنكبوتي
به تقلاي نجات
بيست ناخن بر ميز
چون پوستههاي ريخته
از جيب پاره كودكي
بر آسفالت خيابان
بيرون
هواي صبح
بقايايش را ميجود
چشمهامان
خيره بر فنجان خالي
بر اشكال افلاك بعيد
مغروق در رسوب…
سايهاي تنش را كش و قوس ميدهد بر ديوار
پف ميكند شعله شمع را
شعلهاي كه نور مياندازد
بر دو مچ لاغر
بر مچها
بر پانسمان بد.