يادي از هوشنگ آزاديور در گفتو گو با داود دانشور
نسلي كه ميخواست حرف تازه بزند
بابك احمدي|انتشار خبر درگذشت هوشنگ آزاديور، مستندساز، شاعر و مترجم شناخته شده كشور براي هر علاقهمند به فرهنگ ضايعهاي افسوس برانگيز است. هرچند در سالهاي اخير به دليل دست و پنجه نرم كردن با بيماري بيش از پيش گوشهگير و خانهنشين شد، اما رسم مالوف هم اين است كه بهترينهاي ما درست وقتي تجربه و اندوخته ساليان سال كار فرهنگي را پشت سر دارند آرام آرام در سايه بيتوجهيها مهر سكوت بر لب ميزنند. حالا اگر با هنرمند محجوب و سر به آسمان شعر وكلمه ساييدهاي مثل آزاديور مواجه باشيم كه اين سكوت بيشتر نيز ميشود.
گرچه از امضاكنندگان بيانيه «شعر حجم» به عنوان يكي از جديترين جنبشهاي شعري و ادبي معاصر بود اما نامش براي اهل تئاتر بيش از هر چيز با ترجمه عنوان مجموعه سه جلدي «تاريخ تئاتر جهان» نوشته اسكار براكت گره خورده است. كتابي كه براي سالها منبع و مرجع بسياري از دانشجويان و پژوهشگران تئاتري بود و از همين رو چهارسال قبل به مجموعه تئاتر شهر دعوت شد تا در مراسم پاياني هفدهمين جشنواره بينالمللي تئاتر دانشگاهي ايران قدر ببيند. آنهم از سوي جواناني كه حداقل دو نسل با آزاديور فاصله داشتند و اين يعني زحمات بيمنتش به ثمر نشسته است. جايي كه سودابه فضايلي نويسندهس، مترجم، پژوهشگر و از دوستان قديمي آزاديور در توصيف سالهاي ابتدايي شروع فعاليت اين مترجم بيان كرد: «نسل ما بچههاي جنگ جهاني دوم سعي داشت حرف جديدي بزند. واقعيت اين است كه اگر با ما همراهي ميشد، شايد الان هنر جاي ديگري ايستاده بود اما همراهي نكردند. پرويز اسلامپور در پاريس فوت كرد و چند روز زمان برد تا پيدايش كردند. بيژن الهي از دست نافهمان دق كرد و در خيابان افتاد و مرد. نعلبنديان به گناه ناكرده مرد و هيچكس نبود تا حتي چشمهايش را ببندد! زندهرودي و پيلآرام نقاشان ما بودند. سينماگران عصر ما آدمهايي مانند رهنما و اصلاني بودند كه كسي نشناختشان. هنوز هم نافيلمسازان، فيلم ميسازند و اصلاني به ندرت فيلم ميسازد.»آزاديور از معدود بازماندگان نسل درخشان دهههاي 40 و 50 هنر ايران بود كه ميدانست كجا و چگونه گام بردارد تا اثرگذار باشد. در سالهاي جواني با كارگاه نمايش و آربي اُوانسيان همكاري كرد اما بيشتر از چند مورد معدود نمايشي روي صحنه نبرد و شايد با ترجمه و انتشار «تاريخ تئاتر جهان» در سال 1366 قدمي ماندگارتر برداشت. داود دانشور، مدرس دانشگاه، مترجم و كارگردان تئاتر در اين باره به «اعتماد» ميگويد: «گرچه در سالهاي اخير اتفاقهايي در زمينه ترجمه كتابهاي مرتبط با تاريخ تئاتر صورت گرفته اما بايد بگويم كتابي كه آقاي آزاديور ترجمه كرد جامعترين كتاب از اين دست به حساب ميآيدكه ترجمه روان و خوبي دارد و تا امروز بارها تجديد چاپ شده است. ما به همچنين مرجع كاملي درباره تئاتر نياز داشتيم. اين كار به لحاظ تاريخي اهميت زيادي دارد و به بررسي رخ دادهاي تاريخي تئاتر در عرصه بينالملل ميپردازد.»او ادامه ميدهد: «انتشارات سمت چند سال قبل كتاب «تاريخ تئاتر مصور» را منتشر كرد ولي در مقام مقايسه بسيار سادهتر از كتابي است كه آقاي آزاديور ترجمه كرد. كيفيت اين كتاب بسيار بالا بود و بارها تجديد چاپ و ناياب شدنش نشان ميدهد مورد استقبال بوده است. متاسفانه جامعه تئاتري متشكلي هم نداريم كه بهطور منسجم اهل تحليل و تحقيق و پژوهش باشد و افراد را شكار كند و به بحث و بررسي بگذارد. اين جامعه، جامعه بيوفايي است و تا وقتي افراد زنده هستند كاري برايشان صورت نميگيرد و هيچ توجهي به فعاليتهاي افراد نميشود. زمان ميگذرد تا خبر درگذشت ميشنويم.»
آزاديور حتي روزي كه به بهانه بزرگداشتش ترتيب داده شده بود، نشان داد نهتنها در رابطه با انتخاب كتاب براي ترجمه كه در زمينه وضعيت جاري و روز تئاتر هم نگاه دقيق به پيرامونش داشته است. او در همان چند جمله اول بيان كرد: «واقعا حرفي براي گفتن ندارم و اگر هم چيزي بگويم، بديهي است. اما چيزي هميشه در دلم بوده و اين سوال را دارم كه آيا اصلا تئاتر لازم داريم يا نداريم؟ اگر داريم چرا بساطي پهن نميكنيم؟ چون حتي آن فردي هم كه كنار خيابان زنجير پاره ميكند، بساطي دارد! ما تئاتر داريم، تماشاگر و بازيگر داريم كه جايي براي تمرين ندارند. اخيرا كنسرت سمفونيك بزرگ پاريس را ديدم كه حدود 300 نوازنده داشت، پيش خودم حساب كردم كه اين نوازندهها چقدر دستمزد ميگيرند و از خودم پرسيدم كه آيا كل بودجه وزارت فرهنگ و ارشاد ما به اندازه اين گروه اركستر هست يا نه؟ اينجاست كه ميپرسم آيا نياز به تئاتر داريم يا نه، اگر داريم كه بايد پول خرجش كنيم، همه جاي دنيا تئاتر با حمايت دولتي سرپا ايستاده است، حتي تئاترهاي خصوصي هم مورد حمايت دولت هستند اما تئاتر ما كه به كل دولتي است، چرا آنقدر گداست؟»
همين چند جمله كافي بود تا صداي تشويق حاضران در سالن اصلي مجموعه تئاترشهر گوشها را پر كند، اما آزاديور به رسم يك شاعر آزاده كلام ابتدايياش را يك گام به پيش برد و ادامه داد: «ما نويسندگاني داريم كه آزادي گفتن ندارند. در تمام دنيا نويسندگان تئاتر متفكران جامعه هستند اما نويسندههاي ما خودشان را دستكم ميگيرند، شايد براي آنكه اگر يك قدم تند بردارند، به مشكل برميخورند.»هوشنگ آزاديور هنرمندي جامعالاطراف بود كه در حوزههاي گوناگون از شعر و ادبيات گرفته تا سينما و تئاتر و در اغلب جريانهاي مهم ادبي و هنري معاصر، حضوري موثر و فعال داشته است. معرفي جريان «شعر ديگر» به همراهي شاعراني نظير بيژن الهي، فيروز ناجي، بهرام اردبيلي و... و حضور در تبيين و تشريح بيانيه «شعر حجم» در سال ۱۳۴۸، تنها گوشهاي از نقشآفريني اثرگذار هوشنگ آزاديور در شعر معاصر ايران است.
يادداشت ناشر دفتر شعر «هر قلبي كه ميتپد...» درباره آزاديور به خوبي بازتابدهنده كيفيت فعاليت اين هنرمند است: «از او ترجمه متون نمايشي و اجراي نمايشهايي همچون «شب افسونشده» اثر اسلاومير مروژك و «شب جنايتكاران» نوشته خوزه تريانا، در زمينه هنرهاي نمايشي به يادگار مانده است. ترجمه «تاريخ جامع سينماي جهان» تسلط آزاديور را بر زبان و تبحرش را در امر ترجمه بهروشني عيان ميكند، چه اينكه هنوز هيچ برگرداني از «رومئو و ژوليت» شكسپير به فارسي، همپايه و همارزِ بازسرايي آزاديور از اين نمايشنامه ارايه نشده است.»داود دانشور نيز در انتها اظهار اميدواري ميكند كه راه و مسير صحيح اين هنرمند به واسطه مطالعه آثارش از سوي نسل جوان ادامه يابد تا با تجديد چاپ آثارش از نام او به نيكي و هنرمندي ياد كنند.
مراسم تشييع پيكر هوشنگ آزاديور از ساعت 9 و 30 دقيقه صبح چهارشنبه، دوازدهم ارديبهشت ماه از مقابل ساختمان شماره 2 خانه سينما به آدرس تهران، خيابان وصال، نرسيده به چهارراه طالقاني و نيز مراسم ختم ساعت 16 تا 17 و 30 دقيقه روز جمعه، چهاردهم ارديبهشتماه در مسجد جامع شهرك غرب تهران برگزار ميشود.