روز و روزگار معلمي
در اعتراضات صنفي معلمان كشته شده يادي نميشود هم كاري ندارم؛ يا اينكه با وجود روز جهاني معلم، 5 اكتبر، كه مصادف با روزهاي آغاز سال تحصيلي هم هست و مورد توجه قرار نميگيرد. ترجيح ميدهم به روزگار معلمي در كشورمان بپردازم و اينكه حال و روز معلمي چگونه است. ترديدي نيست كه معلمي در كشور ما حال و روز خوشي ندارد و اين ناخوشي در ابعاد مختلف آشكار است و از حال و روز نهاد تعليم و تربيت در كشور و دستگاه آموزش و پرورش ميتوان به ناخوشي حال معلم و بدي روزگار معلمي هم پي برد اما براي خلاصه كردن و انسجام دادن موضوع، من روزگار معلم و معلمي را در سه محور مورد اشاره قرار ميدهم.
1) معيشت معلم: محسوسترين و ملموسترين بعد حرفه معلمي و بخش آشكار كوه يخ مشكلات و مسائل معلمان مربوط به بعد اقتصادي حرفه معلمي و وضعيت حقوقي و رفاهي معلمان است كه در اعداد و ارقام و گزارشها وجود دارد. اينكه ميانگين دريافتي معلمان از ميانگين دريافتي كاركنان دولت پايينتر است و بيش از 80 درصد معلمان زير خط فقر قرار دارند بر كسي پوشيده نيست. ضعف معيشتي معلمان در متغيرهاي انگيزشي از نظر مديريت منابع انساني جزو متغيرهاي بهداشتي است به اين معنا كه تا مشكل معيشت معلم رفع نشود سخن گفتن از ارتقاي نقش و جايگاه معلم بيمورد است چون اين متغير بهداشتي در مجموعه متغيرهاي انگيزشي به اين معنا است كه با تامين آن تازه معلم به نقطه صفر انگيزشي ميرسد و بعد از آن ميشود در مورد ارتقاي كاركرد حرفه معلمي و ابعاد كيفيت بخشي به آن سخن گفت.
2) معرفت و مهارت معلم: معلمي دو الزام اساسي دارد؛ يكي دانش و اطلاعات و ديگري مهارت كه ميشود از آن به هنر معلمي هم تعبير كرد كه متاسفانه ميشود به جرات گفت روز به روز از اين منظر معلمان ما افت كردهاند و حرفه معلمي از اين جهت دچار آسيب جدي شده است چرا كه نخست فرآيند گزينش و جذب معلم و سپس فرآيند تربيت و ترغيب معلم دچار اشكالات اساسي است به همين دليل است كه وقتي از معلم و معلمي سخن به ميان ميآيد معلمان قديميتر بيشتر مورد تمجيد و تحسين قرار ميگيرند و اكثر افراد اذعان دارند كه در گذشته معلمان از لحاظ معرفتي و مهارتي و هنري جايگاه و شرايط بهتري داشتند.
3) منزلت معلم: به جهت ماهيت كار معلمي، ترديدي وجود ندارد كه معلم اگر خودش احساس منزلت نكند و براي حرفه معلمي ارزش و اعتبار ماهيتي و اجتماعي قايل نشود، نميتواند نقش تربيتي خود را به درستي ايفا كند به عبارتي وقتي معلمي با احساس حقارت نه منزلت با دانشآموز مواجه ميشود ديگر تواني براي ايفاي نقش معلمي به معناي واقعي را نخواهد داشت و نه تنها معلم خود بايد اين احساس منزلت را داشته باشد بلكه دانشآموزان و والدين و ساير افراد جامعه نيز چنين منزلتي را براي او متصور و قايل شوند. در حالي كه به دلايل اقتصادي و معيشتي و دلايل گزينشي و تربيتي و اداري و ساختاري و جايگاه عنصر معلم در حال حاضر، از نظر منزلتي معلم و حرفه معلمي بهشدت آسيب ديده است. به طور كلي وقتي در جامعهاي معلمان در اين سه بعد اساسي در شرايط مناسبي قرار نداشته باشند بايد گفت روزگار معلمي حالش خوب نيست و وقتي روزگار معلمي در كشوري حالش خوب نباشد بايد گفت اميدي به آينده نميتوان داشت چرا كه آينده را بايد در آيينه كودكان و نوجواناني ديد كه در مدارس و در ارتباط با معلمان ذهن و روانشان شكل ميگيرد. اميد ميرود مناسبتها بهانهاي شود تا تاملي بر مسائل و مشكلات معلمان و حرفه معلمي صورت گيرد و گامهايي براي رفع آن برداشته شود و در اين راستا نقش صاحب نظران حوزه تعليم و تربيت و نقش انديشمندان و فعالان مدني و تشكيلاتي و رسانهاي، چند برابر است تا ضمن هشدار به بد بودن روزگار معلمان و معلمي راه و چارهاي هم ارايه شود و نگذارند بيش از اين فرداي اين مرز و بوم و سرنوشت نسل فردا قرباني ناكارآمدي نظام آموزشي و نهاد تعليم و تربيت شود كه خود معلمان نيز يكي از قربانيان اين اوضاع و احوالند.