ژنتيك هوش بوي
نژادپرستي نميدهد
«آنچه مردم در مورد هوش ميدانند در بهترين حالت دچار انحراف شده است و در بدترين حالت اشتباهي بيش نيست.» سردبير مجله «Intelligence» كه در شماره ويژهاي به آموزش هوش ميپرداخت، اين گفته را عنوان كرد. در همين شماره گفته شده بود آموزشهاي ناچيزي درباره هوش وجود دارد؛ دستكم در برنامههاي درسي دانشجوهاي دوره ليسانس روانشناسي نيمي از بهترين دانشگاههاي امريكا. به نظر ميرسد اين موضوع در محيطهاي دانشگاهي منقرض شده است چراكه از وراي آن طنينهاي نخبهگرايي- و حتي بدتر- نژادپرستانه بيرون ميآيد كه دانشجويان و روساي دانشگاه را ناراحت ميكند.
شيوع ايدههاي غلط در مورد هوش و انگيزههاي افرادي كه آن را مورد مطالعه قرار دادهاند، سهمي مجزا در اين انحراف دارند. اين امر مخصوصا زماني درست است كه صحبت از ژنتيك هوش به ميان ميآيد؛ سال گذشته در نسخه آنلاين نشريه «Nature Genetics»، تحليلي مفصل در اين باره چاپ شد. اين تحقيق مطالعات همخواني سراسر ژنوم را در كنار يكديگر قرار داده كه در آنها حدود 80 هزار كودك و بزرگسال مورد ارزيابي قرار گرفتند. در اين مطالعات از ميزانهاي متفاوت «هوش عمومي» مانند نمرات آزمون ضريب هوشي و تعداد پاسخهاي صحيحي كه به پازلها داده ميشد، استفاده شد. اين تحليل مفصل 18 ناحيه ژنوميك را كه با هوش در ارتباط هستند و ژنهاي داوطلبي كه تعداد بسياري از آنها در مغز حضور دارند، شناسايي كرد. اين تحقيق نشان داد اين مطالعات ميتوانند تا 4.8 درصد تنوع در هوش را در اين گروهها توضيح دهند.
اين آخرين تحقيق از مجموعه مطالعاتي است كه براي كشف جزييات چگونگي تاثير ژنتيك بر توانايي شناختي صورت گرفت. به كلمه «چگونگي» توجه كنيد. به اين دليل كه برخلاف ادعاهاي مغاير- كه برخي معقول و برخي جاهلانه است- در ميان ژنتيكشناسها اين موضوع كه تفاوتهاي ژنتيكي تغييرپذيريهاي قابلتوجهي را در هوش افراد تضمين ميكند، پايهگذاري شده و غيرقابل مناقشه است. فقط به نظر ميرسد تعداد اين تفاوتها بسيار زياد است و تاثير كمي از خود برجاي ميگذارند. به معناي حقيقي كلمه، هوش پليژنيكِ كلاسيك خصوصيت انسان به شمار ميرود؛ درست مانند ويژگيهاي شناختي و فيزيكي ديگر؛ از اختلالات رواني گرفته تا قد.
پس علت اين بحث و مناقشهها چيست؟ چرا دانشجويان رشته روانشناسي از پرداخت شهريه درسي كه مطمئنا درباره يكي از محوريترين و تاثيرگذارترين خصوصيتهاي انساني است، سر باز ميزنند؟ شايد براي حوزهاي در علم غيرمعمول است كه بزرگترين موانع براي تحقيق و درك وسيعتر از آن مربوط به زمان حال نيست بلكه مربوط به گذشته است. ظاهرا سه دليل ميتوان براي اين وضع برشمرد: اولين و آسانترين دليل، ترس نابجا از جبرگرايي بيولوژيك است؛ برخي نگران هستند اگر چنين است كه ژنهاي مشخصي در هوش تاثيرگذارند بنابراين افرادي كه داراي اين ژنها نيستند، به موفقيت دست نمييابند. اما موضوع بدين شكل نيست؛ محيط هم نقش بسزايي دارد. وجود اين ژنهاي هوش به اين معني نيست كه تحصيلات براي آنهايي كه اين ژنها را ندارند، هدر ميرود. ژنتيكشناسها اين مغالطه را مدتها پيش رد كردهاند. دومين دليل، ترس از وجود مانعي به نام مخاطرات زمان است. علم و آزمون هوش ابتدا زماني به عرصه ظهور رسيد كه كساني كه نگران مهاجرت در قرن بيستم بودند، اين نگراني را به سياستهايي بدل كردند تا از ذخاير ژنتيكي ملتهاي ايالات متحده، بريتانيا و ديگر كشورها مراقبت كنند. تحقيق در مورد هوش به روش دمدستي بهنژادها و تبعيض عليه آنهايي كه با عنوان «كمعقل» دستهبندي ميشدند تبديل شد و نماد بيگانههراسي شد. در مورد سوم پاي نژادپرستي وسط ميآيد. علم هوش بدون شك برآمده از تعصبهاي خشك و تهي است. سنجشهاي تاريخي از حجم جمجمه و مغز براي پيشبرد ادعاهاي برتري نژادي سفيدپوستها صورت ميگرفت. اخيرا شكاف ميان ميانگين نمرات ضريب هوشي سياهپوستان و سفيدپوستان امريكا به اشتباه به تفاوتهاي ژنتيكي ميان نژادها ربط داده شده است.
برخي منتقدان از تحقيق بر ژنتيك هوش هراس دارند چراكه بدين وسيله آتش كهنه گذشته شعلهورتر و در آينده براي مقاصد مبهم از آنها استفاده ميشود. يقينا نگرشهاي نامطلوب كه شهرتي نامناسب را نصيب علم هوش كرده، باقي خواهد ماند و تحقيقات مبهم و مشكوك ادامه خواهند داشت. اما علم هوش نبايد توسط گذشتهاش عقب بكشد. همانطور كه مطالعات نشان ميدهد، اختلافهاي ژنتيكي ميان افراد و تاثير آن بر خصوصيات آنها، پيچيدهتر و دقيقتر از آن چيزي است كه دانشمندان در ابتداي قرن حاضر فهميدهاند. هر چه محققان بيشتر به كشف خصوصياتي مانند هوش بپردازند و نشان دهند چطور پايهاي ژنتيكي براي تبعيض وجود ندارد، بيش از پيش خود را از خطاهاي گذشته دور كردهاند. دانش مردم از هوش بايد به روز شود.
Nature