طراز روحانيت اصيل
محمدعلي ابطحي
در طول تاريخ شيعه هميشه روحانيوني بودهاند كه مردم آنها را جزيي از خانواده خود ميدانستهاند. آنها در هر سني كه بودهاند، نقش پدر بزرگ دوستداشتني و مهربان و...
بيآزاري را داشتهاند كه اعضاي خانواده هروقت مشكلي پيدا ميكردند يا آرامشي ميطلبيدهاند به سراغ آنها ميرفتند؛ پدر مقدس و محترم جامعه. بعد از انقلاب اسلامي اگر چه روحانيون، هم فراوان شدند و هم در معرض ديد قرار گرفتند اما چون بخش عمده آنها با قدرت حاكميتيشان مورد شناخت جامعه بودند، كمتر در جايگاه پدرانه و عضويت خانواده مورد توجه قرار گرفتند. مرحوم حجتالاسلام والمسلمين سيدمهدي طباطبايي يكي از نوادري بود كه هركس ميشناختش روحانيت با معناي اصلياش را در او ميديد. همين كه مهمترين عنوانش معلمي اخلاق ديني بود، بزرگترين دليل بود كه روحاني مانده بود. حتي اگر اين همه آفت سياسي و اجتماعي و ديني و ريا و دروغ و تهمت هم در جامعه رواج نداشت، باز هم اخلاق بايد محور دينداران ميبود. چه رسد به جامعه امروزي كه بياخلاقي، هم در سطح مردم و هم در سطح حاكميت غوغا ميكند. كسي كه در اين دنيا اخلاق را مدرسه خود قرار ميدهد، يعني نياز معنوي و روحي جامعهاش را درك كرده است. بايد، نبايدهايش به پاسخ مهربانانه به نيازهاي معنوي جامعهاش تبديل ميشود. طباطبايي به عنوان يك روحاني سنتي، در عين حال يك عنصر سياسي بود و مثل خيلي از روحانيون سنتي انزوا و دوري از جامعه مرامش نبود. سياسي بود؛ سياسي دوران سختيها و انقلابي دوران تنهايي و غربت انقلابيگري. اما سياست را با معيارهاي اخلاقي و ديني ميخواست. حرصها و سوز دلهايي كه براي آفتهاي جامعه سياستزده ميخورد، به خاطر اين بود كه سياستش دين نبود، بلكه به ديني اعتقاد داشت كه سياستش بايد تابعي از اخلاق و دين ميبود. سيدمهدي طباطبايي توانست شأن روحاني خودش را بالاتر از جناحبنديها قرار دهد. به همه نصيحت ميكرد. وقتي حق مبناي نظراتش باشد، افراد و جناحها مسير حق را به او نشان نميدادند. اين او بود كه همه را با مباني حق و اخلاقش نوازش ميداد. افراطيگري را با اخلاقي بودن قابل جمع نميديد. نصيحتهايش را تا ميتوانست خصوصي با افراد و جناحها درميان ميگذاشت. گاهي هم دادش در ميآمد. اما مخاطب نصيحت و دلسوزياش يك جناح نبودند. نهيبش به ذات افراطيگري بود. از اصلاحطلبان تا پايداري چيها و حكومت و مردم. خودش را طلبكار كسي نميدانست. ادبيات طلبكارانه هم به كار نميبرد. اين ادبيات پدرانه را مردم دوست دارند. به زي طلبگي پايبند ماند. در همانجا كه قبل انقلاب زندگي ميكرد و درهمان مسجد كه سالها اقامه نماز ميكرد تا لحظه مرگش باقي ماند. دكتر شريعتي ميگفت قبيلهاي را در آفريقا يافته بودهاند كه بسيار پايبند به دين بودند. علت را جستوجو كردند. فهميدند مُبلغ ديني و روحاني به آن قبيله راه نيافته است. واقعيت اين است كه در خيلي جاها به نام دين و با عملكردهاي غلط بخش عمدهاي از روحانيون، جامعه گريزان از دين شده است. سيدمهدي طباطبايي از آنهايي بود كه اگر مكتبش الگوي روحانيت باشد، مردم از دين گريزان نميشوند.همه اينها دليل بر آن است كه بيش از هميشه جامعه به روحانيوني اينچنيني نياز دارد و به همين دليل مرگش چنين تاثر عميق را برانگيخت و جمعيت كم نظيرمردمي را به تشييع جناز هاش كشاند. هنوزلذت نشستن پاي منبرش را از نوجواني در مشهد در مسجد پدرم در ذائقه معنويام حس ميكنم. به خانواده بزرگ و اصيل طباطبايي تسليت ميگويم. روحش شاد.