• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4091 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۲۹ ارديبهشت

بررسي نقش ترجمه در رشد انديشه ايراني در گفت‌وگو با منوچهر صانعي‌دره‌بيدي

رشد ترجمه، مرهون امنيت اجتماعي است

هر كجا توسعه هست، پاي ترجمه هم درميان است

عطيه مناجاتي

از گذشته تا به امروز بشر سعي كرده از طريق ارتباط، نيازهاي جسمي و روحي خود را مرتفع كند و تا زماني كه خواستار علم، سياست، هنر و فرهنگ است اين نياز نيز وجود دارد. در اين بين زبان نقش كليدي در انتقال مفاهيم مورد نياز داشته و دارد. منوچهر صانعي‌دره‌بيدي، پژوهشگر، استاد فلسفه و مترجم آثاري نظير «دين در محدوده عقل تنها» ايمانوئل كانت، «فلسفه دكارت»، «مقدمه بر علوم انساني» ويلهلم ديلتاي و «فرهنگ فلسفي» جميل صليبا بر اين باور است تا زماني كه پيشرفت در صنعت، علم و هنر مشهود است وجود ابزاري به نام ترجمه نيز ضروري است. با او درباره ترجمه، نقش و اهميت در انتقال و رشد فرهنگ و انديشه ايران گفت‌وگو كرديم كه در ادامه مي‌آيد.

 

با توجه به سابقه طولاني خود در ترجمه آثاري از برخي بزرگان فلسفه غرب نظرتان درباره صنعت ترجمه در ايران در چه دوراني ظهور پيدا كرد و اساسا چه نقشي در رشد فرهنگ انديشه ايراني داشته است؟

براي بررسي اين مبحث بايد گريزي به ورود ترجمه به ايران داشته باشيم. اولين دوره از ترجمه در ايران مربوط به عصر ساساني است. به اين صورت كه در دربار انوشيروان مباحث فلسفي مطرح شده و اين مباحث به فارسي برگردانده مي‌شد. آثاري نظير كليله و دمنه كه از هند به ايران آمده محصول آن دوره است. اما بعد از دوره ساساني آثار عربي وارد ايران شد و در دربار مامون عباسي موسسه‌اي به نام «بيت‌الحكمت» راه‌اندازي شد و مترجمان آثار خود را از يوناني به عربي ترجمه مي‌كردند. اين ترجمه‌ها دومين مرحله يا دوره ترجمه از فرهنگ غربي به ايران (البته به زبان عربي) به شمار مي‌آيد. به اين ترتيب بعد از اعراب ديگر ترجمه نداريم و پس از آن آرام‌آرام در دوره قاجاريه و پهلوي و البته در دوره جمهوري اسلامي اوضاع ترجمه بهتر شد.

اما موضوع حايز اهميت نقش موثر ترجمه در انتقال فرهنگ ميان جوامع است. هرجا فناوري و علوم مختلف در جهان رشد مي‌يابد همپاي اين رشد ترجمه نيز توسعه پيدا مي‌كند چرا كه عموم مردم به زبان‌هاي مختلف تسلط ندارند و مترجمان سردمداران ارتباط ميان فرهنگ‌هاي مختلف به‌شمار مي‌آيند. كما اينكه اگر ترجمه آثار يوناني به عربي نبود ما نمي‌توانستيم به انديشه بزرگان غيرايراني دسترسي پيدا كنيم. به اين خاطر در بسياري از موارد مشابه اينچنيني رشد فرهنگ انديشه ايراني (البته فرهنگ ايراني از سابقه درخشاني برخوردار است) يا بهتر است بگوييم تبادل ميان فرهنگ و انديشه‌هاي جهاني مرهون ترجمه است.

در ميان صحبت‌هاي‌تان به سابقه فرهنگ ايراني اشاره كرديد، ‌از اين حيث در مجموع آن چيزي كه امروز در فرهنگ انديشه جامعه ايراني شاهد هستيم آيا بيشتر تحت‌تاثير آثار متفكران ايراني است يا تحت تاثير متفكران غير ايراني؟

آن چيزي كه ما به عنوان فرهنگ ايراني مي‌شناسيم و اصالت ايراني دارد مرهون كتاب‌هايي نظير اوستا، شاهنامه فردوسي، خداينامه و بسياري از كتاب‌هاي از اين دست است كه نشان از تمدن و فرهنگ غني ايراني دارد زيرا كشور ايران از قدمت تاريخي زيادي برخوردار است. به طوري كه اين قدمت از كشور‌هايي نظير هند، مصر و چين هم بيشتر است. تا آنجا كه تفكر توحيدي- يعني اعتقاد به خداي واحد- در كشور ايران شكل گرفت و اين تفكر از ايران به ديگر كشورها ورود پيدا كرد و آنچه مشهود است باستان‌شناسان در كشور ايران نشاني از بت‌پرستي پيدا نكرده‌اند يعني ايراني‌ها از ابتدا موحد بوده‌اند. در حالي كه 7-6 هزار سال پيش كه انديشه توحيد در ايران شكل گرفت اين انديشه نه در اقوام هندي وجود داشت و نه در كشور مصر. در اين بين لازم است كه بگوييم فرهنگ ايراني تحت تاثير اقوام هندي و اروپايي تكامل يافت اما همان‌طور كه اشاره شد صنعت ترجمه در دوره ساساني پديدار شد كه قدمتش كمتر از دو قرن است و از اين طريق ايراني‌ها با بعضي از منابع هندي كه هم‌نژاد خودشان بود آشنا شدند. حتي در اين بين نظري هم وجود دارد كه افلاطون تاليفاتش را از ايراني‌ها گرفته است. البته اين يك نظريه است و نمي‌توان زياد به آن استناد كرد اما به هر روي اين نظريه وجود دارد. همچنين در دوره ساساني آثار افلاطون را به زبان پهلوي ترجمه مي‌كردند بنابراين نمي‌توان گفت فرهنگ و تفكر ايراني از ديگر فرهنگ‌ها نشات گرفته است همچنين از طريق ترجمه، فلسفه يوناني گسترش پيدا كرد و در دوره معاصر هم به زبان‌هاي انگليسي، فرانسه و آلماني ترجمه شده و مي‌شود.

افت و خيزهاي ترجمه در كشور ما را چطور مي‌توان صورت‌بندي كرد و منشا قوت و ضعف آن را در دوره‌هاي مختلف چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

اگر نهضت ترجمه مانند ديگر فعاليت‌هاي فرهنگي همگام با فعاليت‌هاي اجتماعي و حتي پيشرفت فناوري حركت كند يعني اينكه زماني شرايط فرهنگي فراهم باشد و رشد هنر، اقتصاد، علم و صنعت داشته باشيم ترجمه هم كنار اين موارد رشد پيدا مي‌كند.

اما بر‌عكس زماني كه اين رشد بنا به هر دليلي متوقف يا كند شود رشد علم و هنر نيز متوقف شده و در پي اين توقف ترجمه نيز افول پيدا مي‌كند. در ايران هم به خاطر حملات پي‌در‌پي اقوام مختلف اين رشد متوقف شد. اما وقتي كه قانون مشروطه شكل گرفت و نظم سياسي داير شد شرايط براي توسعه اقتصادي و پيشرفت علم، ‌فناوري و هنر هم شكل گرفت و در كنار اين رشد ترجمه هم توسعه يافت. به عبارت ساده‌تر خيزش ترجمه يا به عبارتي رشد ترجمه ارتباط مستقيم دارد با امنيت اجتماعي كه متاسفانه ايراني‌ها نزديك به يك قرن از امنيت اجتماعي برخوردار نبودند و نبود اين امنيت سبب شد نه تنها از رشد علم و هنر باز بمانيم بلكه در انتقال فرهنگ و انديشه از طريق ترجمه آن‌گونه كه شايسته است موفق عمل نكنيم.

نهضت ترجمه در ايران را مي‌توان به چند دوره تقسيم كرد و در چه دوره‌اي انديشه موثري در فرهنگ ايراني ورود پيدا كرد يا سبب رشد انديشه فرهنگ ايراني شد؟

همان‌طور كه مي‌دانيد نهضت ترجمه شامل سه دوره ساساني، عباسي و معاصر مي‌شود. دوره معاصر از اواسط قاجاريه شروع شد و هر چقدر پيش رفتيم تكامل بيشتري صورت گرفت اما بهترين دوره درمعاصر همين زمان حال محسوب مي‌شود.

از دوره ساساني و مامون عباسي آثار مثبتي از ترجمه به‌جا‌مانده، آثاري كه ابن‌سينا و فارابي ترجمه كرده‌اند. اما در دوره معاصر تا به امروز اگر چه به لحاظ كميت ناقص بوده‌ايم اما خيلي از آثار درجه اول مدنيت غربي نظير علوم نظري، طبيعي، فيزيك، اختر‌شناسي، رياضيات، فلسفه، جامعه‌شناسي و روانشناسي را كه قبل‌تر از اين بايد ترجمه مي‌شد، ترجمه شده است. اين موضوع به خاطر كم‌لطفي حكومت‌ها بوده است چراكه اصلا ذهن‌شان به رشد فرهنگ خطور نمي‌كرد. اما چيزي كه در عصر معاصر و دوره مدرن فعاليت‌هاي فرهنگي شاهد هستيم كاملا برعكس است زيرا خود دولت‌ها مشوق اين امر هستند و سعي مي‌كنند از طرق مختلف به رشد اين فرآيند كمك كنند. به اين طريق دولت افراد متخصص در اين زمينه را بايد استخدام كند و زمينه را براي مترجمان فراهم كند.

جا دارد بگويم بنده زماني كه كتاب اصول فلسفه «دكارت» را ترجمه كردم در مقدمه‌اش قيد كردم اين كتاب بايد حداقل ۲۰۰ سال پيش به فارسي ترجمه مي‌شد. ترجمه‌هايي كه در حال حاضر مشهود است غالبا با علاقه شخصي برخي مترجمان است كه انجام مي‌شود. بنابراين دولت بايد بيشتر از اينها براي رونق ترجمه و تشويق مترجمان وقت و انرژي بگذارد.

خلاصه امر بايد بگويم بيشترين تاثير ترجمه را در صدر اسلام و برخي خلفاي عباسي (كه آثار يوناني به عربي ترجمه مي‌شد، شاهد هستيم. به طوري كه مي‌توان ادعا داشت تقريبا آثار يوناني-عربي شده اذهان ايراني را متاثر كرده است و بزرگاني نظير فارابي و ابن سينا از ترجمه‌هاي يوناني و عربي استفاده مي‌كردند. گفتني است، قبل از ابن‌سينا يعني تقريبا اواخر قرن دوم و سوم هجري متكلمان وقت با اين انديشه‌هاي زمان خود آشنا بودند. انديشه كلامي نيز اقتباس از همين ترجمه‌ها است تا آنجا كه سبب رونق تفكر فلسفي شده است.

در بين اين سه دوره كه نام برديد، دوره طلايي ترجمه را كدام مي‌دانيد؟

از بين اين سه دوره مي‌توان به دوره ساساني كه بسياري از مترجمان را براي ترجمه آثار ديگر كشورها استخدام مي‌كردند، اشاره كرد به طوري كه حتي اين ادعا از آن دوران به جا مانده كه هم‌وزن كتاب ترجمه‌شده به مترجم طلا مي‌دادند. يعني به اين حد ترجمه مورد توجه و اهميت سردمداران حكومت آن زمان بود. البته اين ادعا تنها حرفي است كه نمي‌توان زياد به آن استناد كرد. اما آنچه مسلم است حمايت حاكمان وقت از مترجمان و اهميت دادن به ترجمه بود. طوري كه به صورت اخص اين دوره به رشد فرهنگ انديشه ايراني كمك شاياني كرده است.

نقش ترجمه در انتقال انديشه ايراني به فرهنگ غرب چيست؟

غربي‌ها در قرون وسطي آرام آرام با مشرق زمين و زبان ايراني نظير پهلوي، عربي و هندي آشنا شدند و شروع كردند به ترجمه آثار علمي، هنري و ادبي كه در اين سه زبان وجود داشت. به عنوان مثال ابن‌سينا و زكريا در خصوص علم پزشكي و خيام در خصوص ادبيات و علم رياضي تاثير مثبتي بر آثار غربي گذاشتند و وجود آثار بزرگاني از اين دست سبب درخشش ايراني‌ها و آثار ايران شده است به طوري كه بزرگان ايراني را به خود ايراني‌ها بيشتر از آن چيزي كه ايراني‌ها مي‌شناختند، شناساند.


آن چيزي كه ما به عنوان فرهنگ ايراني مي‌شناسيم و اصالت ايراني دارد مرهون كتاب‌هايي نظير اوستا، شاهنامه فردوسي، خداينامه و بسياري از كتاب‌هاي از اين دست است كه نشان از تمدن و فرهنگ غني ايراني دارد.

هرجا فناوري و علوم مختلف در جهان رشد مي‌يابد همپاي اين رشد ترجمه نيز توسعه پيدا مي‌كند.

اعتقاد به خداي واحد در كشور ايران شكل گرفت و اين تفكر از ايران به ديگر كشورها ورود پيدا كرد و آنچه مشهود است باستان‌شناسان در كشور ايران نشاني از بت‌پرستي پيدا نكرده‌اند يعني ايراني‌ها از ابتدا موحد بوده‌اند. در حالي كه 7-6 هزار سال پيش كه انديشه توحيد در ايران شكل گرفت اين انديشه نه در اقوام هندي وجود داشت و نه در كشور مصر.

نهضت ترجمه شامل سه دوره ساساني، عباسي و معاصر مي‌شود. دوره معاصر از اواسط قاجاريه شروع شد و هر چقدر پيش رفتيم تكامل بيشتري صورت گرفت اما بهترين دوره در معاصر همين زمان حال محسوب مي‌شود.

اگر نهضت ترجمه مانند ديگر فعاليت‌هاي فرهنگي همگام با فعاليت‌هاي اجتماعي و حتي پيشرفت فناوري حركت كند يعني اينكه زماني شرايط فرهنگي فراهم باشد و رشد هنر، اقتصاد، علم و صنعت داشته باشيم ترجمه هم كنار اين موارد رشد پيدا مي‌كند.

غربي‌ها در قرون وسطي آرام آرام با مشرق زمين و زبان ايراني نظير پهلوي، عربي و هندي آشنا شدند و شروع كردند به ترجمه آثار علمي، هنري و ادبي كه در اين سه زبان وجود داشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون