داورياردكاني درنشست «مواجهه سنتگرايان با مسائل فرهنگ معاصر»
سنتگرايي و مسائل آن
نشست «مواجهه سنتگرايان با مسائل فرهنگ معاصر» صبح روز سهشنبه 25 ارديبهشتماه در سالن انديشه پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي برگزار شد. رضا داوري اردكاني، محمد گميني، مالك شجاعي از سخنرانان اين نشست بودند كه گزيدهاي از سخنان آنها را ميتوانيد در زير بخوانيد.
درباره مفهوم «سنتگرايي»
داورياردكاني در اين نشست گفت: در ابتدا خوب است بدانيم چيزي كه از آن تحت عنوان سنتگرايي تعبير ميكنيم از كجا و كي به وجود آمده است. لفظ سنتگرايي در زمان رنسانس به وجود آمده است، اما پسوند «گرايي» را اولينبار آقاي هوشيار استفاده كرد و دكتر آريانپور آن را گسترش داد. البته بنده اصلا اين لفظ را دوست ندارم و با آن تا به حال كنار نيامدهام؛ اگر چه امروزه از آن بسيار در كنار هر كلمهاي استفاده ميشود. اين تعبير باعث شده تا ما سنت و مدرنيته را بد فهم كنيم. وي در ادامه افزود: سنتگرايي در اروپا به وجود آمده و از آنِ مسلمانان اروپاست. آنها به چيزي توجه داشتند كه در تاريخ تفكر ما مهم بوده ولي ما به آن كمتر توجه كردهايم. نكته مهم اينكه سنتگرايي در زمان مدرن به وجود آمده پس عنصر سازنده سنتگرايان اين است كه آنها درباره مدرنيته نظر دارند و بر سر اين بحث ميكنند كه تجدد با امر قدسي چه كار كرده است و امر قدسي در عالم جديد چه جايگاهي دارد. آيا در عالم جديد افق قدسي پوشيده نشده است و اگر پوشيده شده براي آن چه بايد كرد؟رييس فرهنگستان علوم همچنين اضافه كرد: سنتگرايان وقتي درباره سنت حرف ميزنند، منظورشان آداب و رسوم نيست، بلكه آن را به حكمت خالده تاويل ميكنند؛ به بيان ديگر سنتگرايان به نوعي به معني سنت كمك ميكنند. سنت در آثار دكتر نصر ميشود فلسفه اسلامي و در آثار گنون ميشود عرفان. سنتگرايان كاري كه ميكنند اين است كه از ظاهر به باطن سير ميكنند و اين سير را نميتوان ناديده گرفت. به همين دليل هم بايد براي سنت عمق بيشتري قائل شويم. سنت، عادت، فكر، علم و... نيست، بلكه ندايي است كه در اندرون ما شنيده شده و ما را راه ميبرد. وي در ادامه افزود: متاخران سنتگرايي كه نامدارترين آنها دكتر نصر است ما را توجه دادهاند كه به سهروردي، ابن سينا و قصههاي عرفاني كه بزرگان نوشتهاند، نگاه كنيم. كتاب «الجمع بين رايالحكيمين» كتاب عجيبي است كه نه ميتوان آن را رد كرد و نه قبول. سنتگرايان با كليت مدرنيته مشكل دارند ولي با علم مشكلي ندارند. مثلا خود دكتر نصر در دانشگاه فيزيك خواندهاند و درباره علومي چون زيستشناسي و فيزيك و... هم نظر دادهاند. نزاع سنتگرايان، نزاع با اهل علم و بيولوژي نيست، بلكه در پي اين سوالند كه مدرنيته با دين چه كار دارد و اتفاقا اين سوالي است كه براي من هم ۶۰ سال است كه مطرح است. داورياردكاني در پايان تاكيد كرد: دين با فيزيولوژي و پزشكي مخالفتي ندارد، بلكه مساله سنتگرايان به ماهيت مدرنيته مربوط ميشود. مثلا اينكه آيا مدرنيته مجالي به جلوه و تجلي امر قدسي ميدهد يا خير. خلاصه اينكه سنتگرايي هرچه بوده از زمان رنه گنون كه معرف آن به ما دكتر نصر بوده در ما اثرگذاشته است.
سنتگرايان ضدعلم هستند
محمد گميني، پژوهشگر تاريخ از جمله سخنرانان اين نشست بود كه در آغاز آن به ايراد سخن پرداخت. وي در ابتداي سخنان خود با بيان انتقاداتي در مورد سيدحسين نصر در ميان سنتگرايان، گفت: به عقيده من پروفسور نصر و ساير سنتگرايان توهم اين توطئه را دارند كه همه دانشمندان مدرن ميخواهند انسانها را ملحد كنند.
گميني با بيان اينكه درباره آثار دكتر نصر، نقدهاي زياد و متفاوتي وجود دارد، گفت: يكي از آنها نقد ديويد كينگ به كتاب علم در اسلام اوست كه احمد آرام هم آن را ترجمه كرده است. ديويد كينگ در اين مقاله نشان داده كه در نوشتههاي دكتر نصر چقدر اشتباهات تكنيكي تاريخ علم وجود دارد. پرويز هودبوي هم در سال ۱۹۹۱ كتاب اسلام و علم را نوشت و در آن مخالفتهايي با آرا و نظرات پروفسور نصر ارايه داد. هودبوي در اين مقاله ميگويد به گفته دكتر نصر درست است كه علم اسلامي مبتني بر اسلام است و از عقل و تجربه كمتر استفاده ميشود اما بنده با كليت نظر او مخالف هستم.
چهارساحت علوم در تجربه مدرنيته
مالك شجاعي آخرين سخنران اين نشست بود كه سخنان خود را با فقدان علوم انساني در آثار سنتگرايان آغاز كرد و گفت: محوريت سخنان بنده درباره اين است كه چرا علوم انساني در آثار سنتگرايان به ويژه دكتر نصر غايب است. به بيان ديگر چرا فلسفه علوم انساني در ميراث سنتگرايان در حاشيه است. براي پاسخ به اين سوال به چند فرض محتمل اشاره ميكنم. فرض اول اينكه مبدا نظريهپردازي و مباحث دكتر نصر علوم طبيعي بوده بنابراين بيشترين همت ايشان در بحث تاريخ علم بوده و اصلا در حوزه علوم انساني وارد نشده است. فرض دوم اينكه اساسا علوم انساني (جديد) ناظر به تجربه تجدد است و هر سه پارادايم فلسفه علوم انساني يعني پوزيتيويستي، هرمنوتيكي و انتقادي كه ناظر به تجربه جديد هستند را دارد. به بيان ديگر علوم انساني جديد براساس الگوي علم جديد ساخته ميشود. اين در حالي است كه پروفسور نصر معتقد است غرب و تجدد مجموعهاي از گزارههاست كه مبتني بر يك مباني است و به محض اينكه مباني را نقد كنيم كل بنا فرو ميريزد. اين در حالي است كه تجدد و توسعه فقط مجموعهاي از گزارهها نيست بلكه از چهار ساحت تجربه زيسته، مفهوميسازي تجربه زيسته يا ساحت معرفتشناسي علم، نهاد علم و حيث گفتماني تشكيل شده است. وي در ادامه افزود: متاسفانه مواجهه سنتگرايان امروز ما به ساحت گزارهاي علوم در تجربه مدرنيته محدود شده كه خود منتهي به توهم توطئهاي كه آقاي گميني هم اشاره كردند، شده است. مهر