شهردار تهران بيتفاوتي شهروندان را با بازآفريني اميد جبران كند
شهربانو اماني
تهران شهري است پر از چالشها و مشكلات كوچك و بزرگي كه سالهاست شهروندان با آن دست به گريبان هستند. تا جايي كه ميشنوم اكثر همكاران و صاحبنظران شهري، از معضلات مالي و بحران مازاد كاركنان شهرداري به عنوان اصليترين چالشهاي پايتخت و معضلاتي كه شهردار جديد تهران بايد با آن دست و پنجه نرم كند، ياد ميكنند. درست است كه اين معضلات از مهمترين و اصليترين چالشهايي است كه سكاندار جديد پايتخت بايد با آنها روبرو شود و بتواند راهي براي عبور از اين بحرانها و به سلامت رسيدن كشتي پرتلاطم شهرداري به ساحلي امن، پيدا كند؛ اما بنده در اينجا ميخواهم علاوه براين دو مورد، به چند چالش مهم ديگر شهري نيز اشاره كنم كه در جاي خود ميتواند نقش مهمي در اداره شهر و حل مشكلات موجود داشته باشد. يكي از اين چالشها بيشك، بحراني به جا مانده از مديريت پيشين به نام بحران «بيتفاوتي» مردم تهران نسبت به سرنوشت شهرشان است؛ معضلي كه به نوعي، موجب بيهويتي تهران شده است. مسالهاي كه باعث شده تا نه تنها هزينه سنگيني براي اداره پايتخت صرف شود، كه آستانه تحمل شهروندان نيز بهشدت كاهش پيدا كند و پايين آيد. در چنين شرايطي يك موضوع ساده مانند خرابي و توقف مترو نيز ميتواند به بحراني در شهر بدل شود. در چنين شرايطي آقاي افشاني ميتواند از خود شهروندان به عنوان سرمايههاي بيپايان شهر و استفاده از راهكارهايي چون محله محوري، اين گرههاي شهري را باز كند و نقشي تسهيلگر در بهبود وضعيت شهر داشته باشد. به بياني، بايد در شرايط سخت و دشوار و براي تصميمگيريهاي مهم به مردم رجوع شود و مسوولان به شيوههاي مختلف از خود شهروندان در مورد خواستها و نيازهايشان سوال كنند. خوشبختانه هم نهادهاي اجتماعي و هم شعور بالاي اجتماعي مردم تهران و هم رنگين كماني از قوميتهاي مختلف در پايتخت و اديان گوناگون در تهران دركنار نسل جوان فعال و دانشآموخته، پتانسيلي است كه شهردار جديد تهران ميتواند براي نيل به اين هدف از آنها استفاده كند. به عنوان مثال شهرداري ميتواند با برگزاري هفتههاي فرهنگي از كارشناسان دعوت كند تا براي حل معضلات تهران و به خصوص بيهويتي آن و پايين آمدن آستانه تحمل مردم، به شور بنشينند. كافي است كه شورا و شهرداري و ساير نهادهاي مرتبط درهاي سازمانهاي خود را برروي مردم باز كنند و با بسترسازي مناسب براي حضور مردم و اكرام و احترام به آنها، از اين پتانسيل عظيم استفاده كنند. درواقع مذاكره و مفاهمه بين مردم، كارشناسان و مسوولان ميتواند مانند آبي باشد بر روي آتش مشكلات شهر تهران و به تعبير بنده، «بازآفريني اميد». از سويي خوشبختانه با انتخاب مجدد روحاني به عنوان رييسجمهور و راي مردم به اصلاحطلبان در شوراي شهر پنجم، فرصتي استثنايي براي تعامل بين دولت مركزي و دولت محلي (يعني شورا) ايجاد شده كه در طول تاريخ بلديه بيسابقه است. در چنين شرايطي اگر بتوانيم اين ضلع حاكميتي را به مردم و شهروندان به عنوان ذينفعان شهر، متصل كنيم، ميتوانيم به حل مشكلات شهرمان اميدوار باشيم. رويهاي كه در تمام دنيا نيز دنبال ميشود و چيز جديدي نيست. ضمن آنكه از ياد نبريم كه پستهاي تمام ما مسوولان، موقتي است و آنچه دايمي است حضور همين مردم در شهر و كاشانهشان است. به بياني آنها صاحبان اصلي شهر هستند و هر آنچه ما ميكنيم بايد در راستاي تسهيل زندگي آنها در اين كلانشهر بزرگ كشورمان باشد و لاغير... در غير اينصورت، بايد منتظر باز توليد انفعال و يأس در تهران به عنوان پايتخت باشيم. ولي در مقابل اگر به دنبال استفاده از پتانسيل مردم به عنوان اجزاي ثابت شهر باشيم، ميتوان اين چالشها را به فرصت تبديل كرد. به عنوان مثال با مشاركت شهروندان و اطمينان سرمايهگذاران ميتوان آمار 2 ميليون سفر روزانه با مترو را به راحتي به 5 ميليون تردد در روز رساند. البته به شرط آنكه منفعت طلبيهايي كه در بدنه شهرداري وجود دارد ريشه كن شود و پيمانكاراني كه مدتهاست نتوانستهاند به حق و حقوق خود برسند، با پرداخت ديونشان راضي شوند و شبكه سوءاستفاده از شهروشهروندان جاي خود را به مجموعه حسن استفاده آحاد مردم بدهد و شهرداري نيز به نهادي پاسخگو بدل شود. اميدواريم مسوولان دولت و مديران شهري، از اين فرصت استثنايي به وجود آمده بهرهمند شوند و با هدف خدمتگزاري بيادعا به شهروندان، بتوانند نقشي تاريخي را براي تبديل تهران به يكي از بهترين شهرهاي كشور براي زندگي ايفا كنند. شهري كه درخور شأن نام تهران به عنوان مركز كشوراسلاميمان و مطابق قدر و منزلت مردم و شهروندان شريف آن باشد.
عضو شوراي اسلامي شهرتهران