• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4098 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۶ خرداد

سه ديدار با مردي كه دوستش داشتند

مسعود نجفي

ناصر ملك‌مطيعي براي من عاشق سينما جزو اولين نام‌هايي بود كه شنيدم و با وجود اينكه همدوره بازمان اكران فيلم‌هايش نبودم اما كاملا مي‌شناختمش و برايم قابل‌احترام بود.

در سال‌هاي ابتدايي حضورم در ايسنا گفت‌وگوهاي تفصيلي را با پيشكسوتان سينما آغاز كردم كه ناصر ملك‌مطيعي هم در راس اين ليست قرار داشت كه بعد از پيگيري‌هاي زياد موفق به انجام آن شدم. سه ساعت گفت‌وگو با مردي پر از انرژي و همچنان سرشار از انگيزه براي كاركردن. نشستن مقابل مردي كه برايم دست‌نيافتني بود و تصور نمي‌كردم روزي خارج از قاب ببينمش. مصاحبه‌اي كه مثل بسياري ديگر در آرشيو ماند.

بعدازاينكه سال‌ها به دنبال شرايطي براي ساخت فيلم بودم عيادت عباس شباويز در بيمارستان ايده ساخت مستند «قيصر 40 سال بعد» را داد، فيلمي درباره قيصر كه جريان‌ساز بود و همه در آن درخشيدند حتي ناصر ملك‌مطيعي در نقش كوتاه و تاثيرگذارش. شروع كار را با مهماني در خانه شباويز با حضور عوامل اصلي قيصر تدارك ديدم عواملي كه حيات‌شان ديگر ويژگي اين فيلم بود.

روز مهماني همه آمدند جز پوري بنايي و ناصر ملك‌مطيعي كه براي نيامدن‌شان دلايل خود را داشتند. قرار شد آنها را جدا داشته باشيم. بعد از پيگيري‌هاي زياد و ديدارهاي متعددي كه در مسكن آب آ با ملك‌مطيعي داشتم درنهايت رضايت داد تا جملاتي را مقابل دوربين درباره قيصر بگويد. تصويري كه براي اولين‌بار بعد از انقلاب از او در فيلمي ثبت شد.

بعد از عرضه فيلم و استقبالي كه شد در گفت‌وگويي با مجله فيلم از اين حضور كوتاهش ابراز رضايت كرده بود. علاقه‌اي كه نشان از عشق او به سينما داشت و انگيزه‌اي كه همچنان جاري بود.

سال‌ها گذشت و بعد از شنيدن خبر بستري شدنش به بيمارستان رفتم، كاملا هوشيار بود و من را به اسم كوچك به ياد آورد. درحالي كه زير دستگاه اكسيژن بود همان ديالوگ‌هايش را در مستندم تكرار كرد: «اگه مشايخي چاقو رو از من نگرفته بود حساب برادران آب منگلو مي‌رسيدم و كار به اومدن بهروز از جنوب نمي‌كشيد...»

از اطرافيانش حالش را پرسيدم گفتند مشكلي ندارد و فردا مرخص مي‌شود فقط بايد در خانه شب‌ها با دستگاه اكسيژن سر كند.

حضور مردم در پشت درب ‌آي‌سي‌يو برايم جالب بود التماس‌هايي كه براي يك‌لحظه ديدنش مي‌كردند... دلگرمي‌هاي پوري بنايي براي روحيه دادن و ماسك اكسيژني روي صورت كه ملك‌مطيعي اصرار داشت باشد تا به بودنش عادت كند.

دو روز بعدازاين ملاقات خبر ناگوار رفتنش مخابره شد، رفتن مردي كه مردم‌دوستش داشتند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون