نبود مديريت مقصد در حوزه گردشگري
اشكان بروج
سردشت قرار است به عنوان مقصد جديد گردشگري معرفي شود. اما اين موضوع ميتواند با چالشهاي فراواني همراه باشد. يكي از بزرگترين معضلاتي كه در اين سالها در حوزه گردشگري با آن روبهرو هستيم اين است كه يك مقصد گردشگري در مقطعي به صورت پررنگ معرفي ميشود و بعد از آنكه با استقبال مردم روبهرو شد، به حال خود رها ميشود. رسانهها، طبيعت گردان، گردشگران حرفهاي و آژانسهاي مسافرتي در دامن زدن به اين مشكل نقش پررنگي دارند. گردشگران بدون اينكه آموزشي ديده باشند به اين مناطق ميروند و سفرهاي بيبرنامه به اين مقاصد شكل ميگيرد كه علاوه بر اينكه تنها سود اقتصادي موقت براي اين منطقه دارد، باعث تخريب اجتماع و فرهنگ و محيطزيست در اين مقاصد ميشود. به همين علت هم بعد از مدتي جوامع محلي عليه گردشگري اقدام ميكنند و نميخواهند گردشگر به محل زندگيشان برود. اين اتفاق در بسياري روستاها و مناطقي كه شاهد هجوم گردشگر بودهاند، افتاده است.
بنابراين ما قبل از اينكه بخواهيم منطقهاي را به عنوان مقصد گردشگري معرفي كنيم، بايد اقداماتي را انجام دهيم و زمينه را براي ورود گردشگران فراهم كنيم. معمولا تصور بر اين است كه در درجه اول بايد زيرساخت منطقه فراهم شود. اما به اين نكته توجه نميشود كه دو نوع زير ساخت براي تبديل يك منطقه به عنوان مقصد گردشگري مورد نياز است. يكي زير ساخت سختافزاري، مثل اقامتگاه، راه، مسير دسترسي به منطقه، وسيله نقليه، رستوران، كافه و... اما زيرساختي كه بسيار اهميت دارد اما معمولا مورد غفلت قرار ميگيرد، بخش نرمافزاري است. يعني نيروي انساني، آموزش و يادگيري شيوههاي مواجهه و خدمترساني به گردشگران توسط جامعه محلي. در اين موارد معمولا اقدامي صورت نميگيرد. تمام تمركز در فاز اول تنها به ساخت هتل و جاده و رستوران است كه البته در اين موارد عموما بدون هيچ برنامهاي اقداماتي صورت ميگيرد و بعد كار را رها ميكنند.
معضلي كه در اين زمينه وجود دارد، نداشتن مديريت مقصد در ايران است. علت هم اين است كه معمولا از كساني كه در اين حوزه تخصص دارند دعوت به همكاري نميشود و سازمانهاي دولتي با اين تصور كه كارشناس كليه امور هستند و تمام اقدامات مربوط به گردشگري را بايد به تنهايي انجام دهند، مشكلات بسياري در مقاصد گردشگري به وجود ميآورند كه بخشي از آن در حال حاضر قابل مشاهده است و بخشي از آن هم در آينده نمود پيدا خواهد كرد.
با توجه به تجربيات گذشته ميتوان گفت اتفاقي كه براي سردشت خواهد افتاد اين است كه در ابتدا از جاذبههاي اين منطقه صحبت خواهد شد و مردم استقبال زيادي از اين منطقه ميكنند، اين در صورتي است كه اين منطقه هنوز اقامتگاه ندارد و جوامع محلي هنوز براي پذيرش گردشگران آمادگي رواني كافي را پيدا نكردهاند. شايد گفته شود كه مردم اين منطقه مهماننوازند، اما بايد به اين نكته هم توجه كنيم كه بحث سنت مهمان نوازي و صنعت مهمان نوازي دو مقوله مجزا هستند. ما به صورت سنتي مهماننوازان خوبي هستيم، اما در صنعت ميهماننوازي عموما نمره منفي ميگيريم. رستورانها و هتلهاي درجه يك كه مرتبط با صنعت مهماننوازي ما هستند در زمينه ارايه خدمات مشكلات بسيار جدي دارند.
در مورد توسعه گردشگري در سردشت وقتي هنوز جوامع محلي آماده نيستند، هنوز اقامتگاه بومگردي به شكل جدي در آن فعال نيستند. بعضي مناطق مينگذاري شده هنوز پاكسازي نشدهاند و اين يكي از چالشيترين بحثها در حوزه گردشگري است و در واقع امنيت گردشگر در اين منطقه بهطور كامل تامين نيست. نخستين اقدامي كه بايد در اين منطقه انجام شود، برنامهريزي صحيح و مديريت مقصد واقدام بعدي توانمندسازي نيروي انساني و توسعه زيرساختهاي فني است.
يكي از اقداماتي كه معمولا در حوزه توانمندسازي جوامع محلي انجام نميشود، بررسي ظرفيت تحمل منطقه است. در اين مرحله در ابتدا 10 گردشگر وارد مقصد مورد نظر ميشوند، اگر مردم بومي رضايت داشتند، اين تعداد به 15 نفر افزايش پيدا ميكند. در صورت رضايت بوميها باز هم اين تعداد افزايش خواهد داشت تا جايي كه جوامع بومي از حضور گردشگران رضايت داشته باشند ميتوان گفت مقصد ظرفيت تحمل گردشگر را دارد. وقتي مردم بومي نسبت به حضور گردشگران مقاومت نشان ميدهند، نشان ميدهد منطقه ظرفيت پذيرش گردشگر را ندارد. نقاط زيادي در ايران هستند كه ظرفيتها و جاذبههاي بسياري دارند اما جوامع محلي علاقهاي به حضور گردشگران در آنها ندارند.
در مجموع بايد گفت توسعه پايدار گردشگري شامل سه شاخص كلي: شاخص اقتصادي، اجتماعي- فرهنگي و زيستمحيطي ميشود. البته بعضي شاخص چهارمي هم مطرح ميكنند با عنوان شاخص نهادي و سياسي. شاخص اقتصادي ميگويد بايد به شكلي پول به جامعه بومي تزريق شود كه بتواند آثار منفي زيستمحيطي و اجتماعي_ فرهنگي آن را جبران كند. به اين معني كه سودي كه نصيب جامعه محلي ميشود، بتواند اين آسيبها را جبران كند. در تمام اين موارد بايد اثرات منفي را به حداقل رساند (چون نميشود بهطور كامل آن را از بين برد) و اثرات مثبت را افزايش داد. ضمن اينكه بايد به اين مسائل دقت شود كه سنت منطقه حفظ شود، دوگانگي در فرهنگ بين مردم محلي و گردشگران تبديل به چالش نشود و اگر گردشگر فرهنگي را وارد منطقه ميكند كنترل شده باشد. در مورد آسيبهاي محيطزيستي در تمام دنيا اين موضوع يكي از مشكلات حوزه گردشگري است و عموما فعالان اين صنعت اين را عنوان ميكنند كه اقدام مثبتي در اين زمينه انجام نشده است. هر جا پاي گردشگر و طبيعتگرد رسيده، محيطزيست بهشدت آسيب ديده است. بايد در برنامهريزيهايي كه براي مقصد انجام ميشود تمام اين موارد در نظر گرفته شود. شاخص نهادي و سياسي توسعه پايدار به اين مورد ميپردازد كه جامعه محلي بايد حق انتخاب و تصميمگيري داشته باشد. در مورد سردشت به نظر ميرسد گردشگري بايد در تفكر شوراي شهر و روستا نهادينه شود و اين نهاد ارتباطاتي با نهادهاي بالاتر داشته باشد تا بتواند تفكر نظاممند گردشگري را در سياست توسعهاي منطقه در نظر بگيرد.
اين اتفاق مطلوبي است كه كولبران تبديل به راهنمايان گردشگري منطقه شوند، اما اين تمام ماجرا نيست. گردشگري يك چرخه و يك سيستم است. صرف وجود يك يا دو مورد نميتوان گفت گردشگري ميتواند موجب رونق اقتصادي يك منطقه شود. عوامل متعددي در تاثيرگذاري درست يك پديده نقش دارند. ضمن اينكه گردشگري نسخه پيچيده شده براي همه مشكلات نيست. شايد در نقاط بسياري اين نسخه حلال مشكلات باشد، اما نياز به نگاه تخصصي دارد تا به نتيجه مطلوب برسد.
كارشناس و مدرس گردشگري