زنگ خطري براي ماكرون
از هر خاستگاه اجتماعي ميتوانند دست به اعتراض و اعتصاب بزنند پس شاهد اتفاقات اينچنيني هستيم، موضوعي كه در امريكا و انگليس كمتر ميتوان شاهد آن بود و تنها كشوري كه با فرانسه در اين زمينه تشابه دارد آلمان است. بنابراين آقاي ماكرون نتوانست آنگونه كه ميخواهد اصلاحات اقتصادي خود را اجرا كند. در حال حاضر اعتراضها و اعتصابها به اين دليل است كه ماكرون قصد دارد مالياتهاي سرمايهداران را كاهش دهد تا سرمايهداران بتوانند پول بيشتري را به بازار تزريق كند و از اين طريق اشتغال افزايش پيدا كند. از همينرو ممكن است فشارهايي به طبقه كارگر وارد شود.
در فرانسه وقتي كه دانشجويان دست به اعتراض ميزنند كارگرها نيز از آنها حمايت ميكنند و اين اتفاق به شكل برعكس نيز رخ ميدهد. در حال حاضر شاهد هستيم با وجود اينكه پايه اعتراضها كارگري است اما دانشجويان و دانشآموزان زيادي به خيابانها رفتند تا عليه اين اقدامات اعتراض كنند. در حال حاضر نيز شاهد آن هستيم كه آقاي ماكرون بهشدت تحت فشار است. فرانسه به عنوان دومين اقتصاد بزرگ اروپا و داراي يكي از پرنفوذترين كشورهاي اتحاديه با بيشترين مشكلات اقتصادي روبهرو است. يكي از چالشهاي اصلي فرانسه بيكاري است كه تبديل به بزرگترين چالش امانوئل ماكرون شده است. اين اعتراضها از چند ماه پيش آغاز شده و همچنان ادامه دارد و مشخص نيست استراتژي رييسجمهور براي آرام كردن اوضاع و پايان دادن به اعتراضها چيست. همزمان نميتوان پاياني ساده بر اين اعتراضها در نظر گرفت. پيشبينيها حاكي از اين است كه ماكرون نميتواند در انجام اصلاحات موفق باشد و همين موضوع ميتواند شانس او براي پيروزي مجدد در انتخابات را به چالش بكشد و مجموعه شرايطي كه اكنون بر فرانسه حاكم است به نفع راستهاي افراطي كشور تمام خواهد شد. اين گروه در فرانسه بهشدت خطرناك هستند و آقاي ماكرون دچار اشتباهي شد كه برگشتپذير نيست و به زيان او تمام خواهد شد. مجموعه اين خيزشها نيز به نفع خانم مارين لوپن، رهبر راستهاي افراطي تمام ميشود. خانم لوپن در انتخابات سال 2012 تنها 5 درصد آرا را به خود اختصاص داد و در انتخابات2017 با 35 درصد آرا توانست زنگ خطر قدرت گرفتن راستهاي افراطي را نهتنها در فرانسه بلكه در سراسر اروپا به صدا در بياورد و پيروزي اين گروه ميتواند هيتلر يا موسوليني ديگري را در اروپا بازتوليد كند.
نبايد فراموش كرد كه مقام و منصب براي فرانسويها اهميت ندارد. ژنرال دوگول فردي كه فرانسه آزاد را تشكيل داد با همه محبوبيتي كه در اين كشور داشت زماني كه قصد داشت دوره رياستجمهوري را به شكلي موقت 10 ساله كند با اعتراضهاي مردم در خيابانها روبهرو شد. مردم فرانسه بهشدت روي حق و حقوق خود حساس هستند و به دليل اينكه نوع تفكر و رويكرد آنها در قانون اساسي كشور تحت تاثير انديشههاي روسو قرار دارد بنابراين اگر كوچكترين خدشهاي به حوزه حقوقي جامعه وارد شود فورا دست به اعتصاب ميزنند و چنين اتفاقي براي فرانسه عجيب نيست و هر روزي ميتواند اتفاق بيفتد. ولي بايد يادآوري كنيم كه پس از يك سال از محبوبيت بالايي كه آقاي ماكرون با آن به كاخ اليزه رفت ديگر خبري نيست و هر روز نيز اين روند محبوبيت وي سير نزولي پيدا ميكند. دليل اصلي سفر آقاي ماكرون به روسيه نيز تلاش براي كاستن از تحريمهاي اتحاديه اروپا عليه روسيه بود تا به اين وسيله اندكي از فشارهاي اقتصادي كاسته شده و فرانسه كه با مشكلات اقتصادي بسيار دست و پنجه نرم ميكند تا حدي نفس بكشد.
البته نبايد فراموش كرد كه در اين بين ممكن است آقاي ماكرون به پيروزيهايي دست پيدا كند و اعتصابها و اعتراضها نيز اندكي فروكش كند ولي در نهايت پيامي كه از اين اعتراضها و اعتصابها به جامعه منتقل ميشود بسيار مهم است. سوال اين است كه اگر پيروزي يا موفقيتي نصيب ماكرون شود آيا دايمي خواهد بود و آيا ميتواند وجهه آقاي ماكرون را يكبار ديگر بازسازي كند چرا كه اگر اتفاقي به نفع آقاي ماكرون رخ ندهد، پيام خوبي به مردم در آينده منتقل نميكند و ماكرون نميتواند به ادامه رياستجمهوري خود در دور دوم فكر كند و در چنين شرايطي هرچقدر عملكرد ماكرون براي مردم دلسردكننده باشد، پيغامي دلگرمكننده به جناح راست افراطي فرانسه به رهبري خانم لوپن است. در حال حاضر آقاي ماكرون نتوانسته طبقه پايين جامعه فرانسه را به خود جذب كند و اكثرا پايگاه محبوبيت او در طبقه ميانه و بالاي جامعه است. نارضايتيهايي كه در سنديكاهاي كارگري فرانسه به وجود آمده، چالش جدي براي ماكرون به حساب ميآيد. در حال حاضر اين واقعيت در فرانسه وجود دارد كه اگر امانوئل ماكرون با شكست مواجه شود عملا آلترناتيو ديگري براي او جز حزب راست افراطي و خانم لوپن باقي نميماند چرا كه ساير احزاب سنتي فرانسه نيز در حال حاضر محبوبيت گذشته را ندارند.