نه به جامعه مدني؟!
سعيد شريعتي
يكي از مهمترين ابزارهاي تفكرات تماميتخواه سياسي از ميان بردن هر نوع تفاهم، انسجــام و بــــاور جمعي در ميان اجزاي جامعه است.
بر اساس اين سه ستون (چنانچه از اصل چريتي دانلد ديويدسون فيلسوف و نظريهپرداز اجتماعي معاصر برميآيد) است كه بناي جامعهمدني و نهادهاي اجتماعي قوام مييابد. اجتماع اتميزه تبديل به جامعه مولكولي ميشود. عناصر اجتماع دست به دست يكديگر ميدهند و تركيبهاي رشديابنده جامعه را شكل ميدهند. جامعه مدني يا همان جامعه مولكولي اصليترين مانع گسترش تماميتخواهي و اقتدارگرايي است و همان مهمترين تكيهگاه و پشتوانه قدرتمند شدن هر چه بيشتر شهروندان در برابر حكومتگران است. از اينمنظر ميتوان دريافت چرا تماميتخواهان در هر لباس و شكلي در بادي امر به تخريب و ويراني و براندازي نهادهاي اجتماعي و اجزاي جامعهمدني ميپردازند. «پوشش»، «نفوذ»، «تباني براي فساد»، «شبكه عنكبوتي» و... انواع و اقسام واژگاني است كه تماميتخواهان و مخالفان نهادينه و نهادمندشدن مشاركت اجتماعي و سياسي شهروندان در اداره امور جامعه براي منكوب كردن و اعتبارزدايي از سازمانهاي مردمي و اجتماعي به كار ميبرند. يكي از مهمترين زمينههاي شكلگيري مشاركت جمعي و نهادمند شهروندان موضوع «امداد و توانمندسازي اجتماعي» است. امداد اجتماعي سازمانيافته جمع خيرين است. يك سر اين خير به «توانيابان» ميرسد و سر ديگر اين خير به خود «توانبخشان». اما خيري كه از ناحيه اين نوع فعاليتها به «توانبخشان» ميرسد همان خيري است كه در تقويت و شكلگيري جامعه مدني بهطور كلان است. طبيعي است كه از نگاه توسعه يافته و مردسالار بايد از اصل و بنيان هر نهاد اجتماعي و مردمي كه در زمينه «امداد اجتماعي» كوشش و فعاليت ميكند دفاع كرد و به اصلاح و تقويت و بهبود آن انديشيد. به عنوان نمونه «كميته امداد امام خميني» يكي از مهمترين نهادهاي مردمي و اجتماعي و نخستين نهاد غير دولتي شكليافته پس از انقلاب اسلامي است. فارغ از نوع و شيوه مديريت اين سازمان در طول عمر حدود ۴۰ ساله آن بايد از اصل اين نهاد حمايت كرد و به اصلاح و تقويت و البته تكثير سازمانهاي مشابه آن انديشيد. تفكري كه براندازانه به اصل اين نهاد «نه» ميگويد، قطعا از مشرب تماميتخواهي و اقتدارگرايي سيراب ميشود و به جامعهاي اتميزه ميانديشد.