درباره بازيكني كه تلفيقي از هنر و فوتبال است
جاذبهاي در حد برج ايفل در پاريس
علي كربلايي / از زمان پيوستن زلاتان ابراهيموويچ به پاريسنژرمن فرانسه، مبلغ دريافتي حق پخش لوشامپيونه حدود سه برابر شده است. ايبرا براي ليگ فرانسه بازي نميكند، اين ليگ فرانسه است كه براي او بازي ميكند. توجه و تمركز دوربينهاي تلويزيوني همواره بر شماره 10 پاريسيهاست. زلاتان ليگ فرانسه را يك بار ديگر به مردم دنيا نشان داد. از زمان فرمانروايي ليون و جونينيو بر فرانسه كه توام با موفقيتهاي اروپايي اين تيم و دبل كردن در حذف رئال مادريد از ليگ قهرمانان بود تا زمان پيوستن زلاتان به پاريسنژرمن، خبري از اين ليگ در صدر اخبار سايتهاي معتبر نبود. در مورد بازيكني صحبت ميكنيم كه اكنون در حال تبديل شدن به يك نماد، براي يكي از پرنمادترين شهرهاي جهان است. شهري كه تصوير بناهاي ديدني آن بر ديوار خانههاي مردم سراسر جهان نقش بسته است، اكنون يك نماد جديد پيدا كرده؛ زلاتان ابراهيموويچ. در چند هفته گذشته، كه از مجسمه مومي زلاتان ابراهيموويچ با استايل خاص و سراسر غرور او رو نمايي شد، يك جاذبه توريستي جديد به پاريس اضافه شد. بنا بر ادعاي سايت فيفا، در سالهاي آينده اين مجسمه ميتواند جانشيني براي برج ايفل باشد. ادعايي بزرگ كه كمي هم بوي اغراق ميدهد، اما وقتي به حركات نمادين زلاتان و بازخوردهاي آن نگاهي بيندازيد، متوجه نقش اجتماعي زلاتان در بين مردم جهان ميشويد. زلاتان از تاثير خود مطلع بود، او حتي از گلزني خودش هم مطمئن بود و اين كار را انجام داد. او يك كارت زرد را به جان خريد و در عوض براي كودكان گرسنه مقدار زيادي توجه به دست آورد. در ستايش او مصاحبهها انجام شد؛ اما خودش آن را كوچكترين كار براي هم نوعانش ميدانست. مردي كه نماد غرور در فوتبال بود، از ديد اهالي فوتبال ديگر مغرور نيست. كارهاي عجيب و غريب زلاتان در فوتبال كم نبوده، در اصل سبك فوتبال بازي كردن زلاتان خود يكي از عجايب اين روزهاي دنيا است. توپهايي كه روي سر مدافع حريف است را با كف پا تبديل به گل ميكند. نوعي از برتري جويي هميشه در وجود زلاتان بوده كه او را با وجود بد قلق بودنش، دوست داشتني ميكند. براي درك بهتر زلاتان ابراهيموويچ، كمي سابقه ورزشي و زندگي شخصي و اتفاقات پيرامون او را بازگو ميكنيم. ببينيم كه چه اتفاقي افتاد زلاتان، اين مرد سوئدي تبديل به يك چنين شخصيتي فراتر از يك فوتباليست شد.
در ادامه بخشهايي عجيب و جالب از زندگي زلاتان را به صورت بخش بخش مرور ميكنيم.
يك جامعهشناس ميگويد: اگر زلاتان در قرن 15 به دنيا ميآمد، ميتوانست سرمنشا تحولات بزرگي در تاريخ بشر باشد!
در محل زندگياش احساس نا امني ميكند. بچههاي ديگر محل او را تهديد ميكنند و كتك ميزنند. اما او فرار نميكند، خيلي سريع در يك كلاس تكواندو ثبت نام ميكند، بعد از چند ماه چيزي به غير از احترام نميبيند.
«فقط خدا نتيجه بازي را ميداند، البته شما الان داريد با او صحبت ميكنيد!» جملهاي جنجالي قبل از ديدار برگشت پلي آف جام جهاني، مسابقهاي كه تبديل به نبرد تك به تك زلاتان و كريس رونالدو شده بود. چشمهاي دو ملت خيره به اين دو نفر بود.
او آموختههاي كودكي خود در ورزشهاي رزمي را با فوتبال تركيب كرده و چه تركيبي! وقتي داريد گلهاي برتر او را نگاه ميكنيد انگار در حال تماشاي يك فيلم هاليوودي هستيد. يك فيلم تخيلي در مورد فوتبال، جلوههاي ويژه فيلم واقعا عالي كار شدهاند. قيچي برگردان از وسط زمين؟ گل كردن توپ در ارتفاع دو متري با كف پا؟ اينها از هيچ بازيكن ديگري بر نميآيد، فيلم نميبينيم. فقط موقعي زندگي ميكنيم كه زلاتان فوتبال بازي ميكند. يك نقل قول جالب ديگر از خود زلاتان: «براي اسكي به سوئد برگشتيم، يك اتومبيل برفي كرايه كردم. كمي به تحرك و هيجان بيشتر نياز داشتم. من هميشه براي كسب هيجان مثل ديوانهها رانندگي ميكنم. يك بار با پورشه توربو خودم 325 كيلومتر را در يك ساعت طي كردم. هيچوقت دلم نميخواهد درباره گذشتهام فكر كنم و هميشه فكر ميكنم هيجان مهم است. در كوهستان ميخواهم اين قضيه را تكرار كنم ولي آنجا چيزي جز سرماخوردگي شديد نصيبم نشد. هميشه دوست دارم آدرنالينم بالا باشد»
زلاتان تلفيقي از هنر و فوتبال است. سبكي خاص از هنر كه در غرور او تجلي يافته و با حركاتش در زمين فوتبال اجرا ميشود.
مجسمه زلاتان ابراهيموويچ، به عنوان يك اثر هنري از يك اثر هنري ساخته شده و بيراه نيست سايت فيفا پيشبيني كند كه اين اثر ميتواند يكي از جاذبههاي اصلي شهر پاريس باشد.