«طلاي سياه» هم از آن قصههايي است كه در كشور ما سرنوشت پيچيدهاي پيدا كرده است. در حالي كه در بسياري از شهرهاي بزرگ جهان، تقريبا تمام زبالهها بازيافت ميشود، امروز در قلب كشورمان، هنوز حجم بالايي از زباله 9 هزار تني شهروندان دفن ميشود؛ چيزي حدود 70 درصد. به همين سادگي ! همين باعث شده تا در ايران نه تنها بازيافت زباله به شكل قانوني سودآوري نداشته باشد كه حتي سالانه فقط در تهران چيزي حدود 500 ميليارد تومان بودجه شهرداري صرف جمعآوري و رفت و روب كلانشهر تهران شود. يعني چيزي حدود 3 درصد كل بودجه شهرداري تهران. اين درحالي است كه زباله در خيلي از كشورها، امروز به محلي براي كسب درآمد براي شهرها و اداره آنها شده است. اما در ايران... . در پايتخت ايران مجتمع بازيافت آراد كوه سرآمد صنعت بازيافت است ولي با اين حال اين مجموعه نيز به دليل محدوديتهاي امكانات و تجهيزات، تنها بخش اندكي از حجم زبالهها را ميتواند بازيافت كند. گرچه اين تكچراغ كمسو نيز در اين برهوت، نعمت است. همين بهانهاي شده براي گفتوگو با «رضا عبدلي»، مديرعامل سازمان مديريت پسماند در خصوص شيوه بازيافت و هر آنچه در اين مسير براي زبالههاي ما و شما اتفاق ميافتاد. گزارشي از آخرين وضعيت و سرنوشت زبالههاي كثيف اما ارزشمند پايتخت.
آقاي مهندس، در مورد مقدار زبالههاي تهران و وضعيت بازيافت آنها، آمار متفاوتي وجود دارد. بخشي از اخبار، آمار زبالههاي پايتخت را حدود 7 هزار تن در روز ميدانند و گروهي ديگر مقدار آن را بسيار بيشتر از اينها ميدانند. واقعا روزانه تهرانيها چقدر زباله توليد ميكنند؟
من برخلاف شما، فكر نميكنم اين آمار چندان هم متفاوت باشد. براساس جديدترين آمار ما، تهرانيها در روز چيزي بيش از 9 هزار تن زباله توليد ميكنند كه ميشود حدود 9 ميليون كيلوگرم. اين زبالهها ابتدا در مخازن سطح شهر جمعآوري شده و توسط تريلرهاي مخصوصي كه داريم، به 10 ايستگاه مياني ما منتقل ميشوند. درنهايت نيز اين زبالهها براي بازيافت به مجموعه بازيافت آرادكوه برده ميشوند.
و درآنجا نيز بازيافت ميشوند. درست است؟
بله. اما اين هم فرآيند خاص خودش را دارد. بعد از ورود زباله به آراد كوه بخشي از پسماندهاي خشك ارزشمند آنها جدا ميشود. دركنار آن پسماندهاي آلي و «تر» نيز تبديل به كمپوست ميشود و مقداري از آن هم باقي ميماند كه به بخش ريجستينگ فرستاده ميشود تا در نيروگاه ما تبديل به برق شود.
و سهم هر كدام از اينها چقدر است؟
از اين مقدار چيزي حدود 7 هزار تن زباله شهري است و حدود هزار و 300 تن نيز پسماند خشك داريم كه تقريبا 3 درصد آن زبالههاي قابل بازيافت و به اصطلاح پاك است. بخشي از آن نيز زبالههاي چهارديواري و زبالههاي رفت و روب و سرشاخهها ونظاير آن هستند كه حدودا 700 تن ميشود.
يعني تمام باقي مانده زبالهها براي توليد برق برده ميشود؟
نه. درحال حاضر فقط روزانه چيزي حدود 200 تن زباله به اين بخش فرستاده ميشود.
من باز هم متوجه نشدم، يعني تمام 9 هزار تن زباله تهرانيها تفكيك يا بازيافت ميشود؟
نه. درحال حاضر چيزي حدود 3هزار تن از اين زبالهها نيز در مركز دفن آرادكوه دفن ميشود.
خب اين زياد نيست؟ اينكه يك سوم زبالههاي پايتخت، در دل خاك «دفن» ميشوند، زياد نيست؟ آنهم در حاليكه بسياري از شهرهاي بزرگ جهان، امروز تقريبا تمام زبالههايشان را بازيافت ميكنند.
به هرحال آمار زباله توليد شده در تهران هم كم نيست. همين كه 70 درصد از زبالههاي تهران بازيافت و تبديل به محصولات ارزشمند يا كود ميشود، خودش كار بزرگي است. ضمن اينكه بايد توجه داشته باشيم كه اصولا شيوه جمعآوري و بازيافت زباله آنها با ما كاملا متفاوت است. آنها تاكيدشان روي تفكيك زباله در مبدا است و اكثر زبالههايشان را در همان مبدا يعني درب منازل يا برجها و... تفكيك ميكنند. همين باعث شده تا آمار تفكيك زبالههاي ما 5 درصد باشد و آمار آنها بيش از 15 درصد. يعني 3 برابر ما. اين به معناي آن است كه آنها 3 برابر كمتر از ما هزينه ميكنند. به هر حال ما بزرگترين مركز بازيافت خاورميانه را داريم كه به حق خوب هم كار ميكند. ما الان چيزي حدود 35 - 30 درصد زباله خشك داريم كه اگر در همان مبدا تفكيك شود، نه تنها از حجم زبالهها كاسته ميشود كه از هزينهاي كه بابت حمل و نقل و تفكيك آنها دراينجا ميشود نيز كاسته ميشود.
حالا كه صحبت از هزينهها شد بگذاريد وضعيت زبالههاي تهران را از اين منظر هم بررسي كنيم. يادم هست آقاي حافظي، عضو سابق شوراي شهر تهران در گفتوگويي اعلام كرده بود كه سالانه حدود 500 ميليارد تومان صرف جمعآوري زباله و رفت و روب تهران ميشود. اين آمار چقدر درست است؟
بگذاريد جوابتان را اينگونه بدهم؛ در تهران روزانه چيزي حدود يك ميليارد و پانصد ميليون تومان براي جمعآوري و تميز كردن و روفت و روب شهر هزينه ميشود. يعني چيزي در حدود همان 500 ميليارد در سالي كه شما گفتيد.
و با چه تعداد نيرو؟
كلا در مجموعه خدمات شهري بيش از 18 هزار نفر به صورت مستقيم و غيرمستقيم مشغول فعاليت هستند .
يكي ديگر از چالشهاي موضوع دفع زباله، موضوع سرنوشت زبالههاي بيمارستاني است. برخيها ميگويند اين زبالهها نيز مانند باقي مانده زبالهها، دفن ميشود، درست است؟
بله. اما نه به صورتي كه شما تصور ميكنيد. ما در تهران روزانه چيزي حدود 100 تن زباله بهداشتي و بيمارستاني داريم كه بعد از آنكه توسط بيمارستانها بيخطر ميشوند، به آراد كوه آورده ميشوند تا در سلولهاي دفن زباله بهداشتي كاملا بيخطرشوند و شيرابه آنها گرفته شود و درنهايت زباله خشك خروجي آنكه خطري براي محيط زيست و سلامت شهروندان ندارد، دفن ميشود. يعني اينطوري نيست كه زبالهها را از بيمارستانها جمع كنند و در اينجا آنها را دفن كنند.
پس بايد درآمد خوبي از بازيافت داشته باشيد؟
نه. بيشتر درآمد ما ازبازيافت و فروش برق است كه خودش در مقابل هزينههايي كه ميشود، رقم چندان زيادي نيست. برخي از كارشناسان و مديران شهري براين باورند كه بايد عوارض پسماند افزايش يابد تا هم بتواند هزينههاي چرخه جمعآوري و بازيافت زباله را جبران كند و هم هر شهروندي كه زباله بيشتري داشت، بايد هزينه بيشتري هم بپردازد.
ولي اشارهاي داشتيد به اينكه حجم بالايي از زبالههاي جمعآوري شده تبديل به كود و كمپوست ميشود. مگر از محل فروش آنها درآمدي نداريد؟
نه. واقعيت اين است كه اين كودها چندان كه بايد و شايد فروش زيادي ندارد. درواقع بيشتر آن انبار ميشود.
خب نميشود حجم بيشتري از زبالهها را به برق تبديل كرد؟
ببينيد، هر نيروگاهي ظرفيت مشخصي دارد. ظرفيت ما هم توليد حداكثر 3 مگاوات برق در ساعت است كه مقداري از آن در خود مجموعه مصرف ميشود و چيزي حدود 3/2 مگاوات آن به شبكه برق سراسري وارد ميشود.
و اين برق را ميفروشيد؟
بله. اينجا كنتوري نصب شده كه برقي كه ما توليد ميكنيم و به شبكه وارد ميشود، محاسبه شده و هزينه آن از سوي وزارت نيرو پرداخت ميشود.
اگر واقعا اين نيروگاه اينقدر مفيد است چرا ظرفيت توليد آن را بالا نميبريد يا نيروگاههاي ديگري ساخته نميشود تا حجم بيشتري از زبالهها تبديل به برق شود؟
اتفاقا به دنبال آن هستيم. به عنوان مثال درصدد احداث 2 سامانه زباله سوز ديگر هم هستيم كه با راهاندازي آنها بيش از 3200 تن از زبالههاي تهران به برق تبديل ميشود. اميدواريم فرآيند اداري و مناقصات آن به زودي انجام شود تا در آيندهاي نزديك شاهد تحقق اين هدف باشيم.
مساله بعدي، موضوع جمعآوري زبالههاست. الان شاهد زبالهگردهايي هستيم كه در داخل مخازن زباله ميگردند و زبالههاي به دردبخور را پيدا كرده و جمع ميكنند. گفته ميشود اينها نيز جزو چرخه شما هستند.
به هيچوجه. پيمانكاران ما كاملا مشخص هستند و سرمخازن، دنبال زباله نميگردند.
پس اينها زبالهها را براي كجا جمع ميكنند؟ مگر به شما نميفروشند؟
نه. ببينيد، بخش عمده اين زبالهگردهاي سيار براي گروهي كار ميكنند كه در منطقه عبدلآباد و خلازيل انبارهايي دارند و زبالهها را آنجا ميبرند و بعد از تفكيك، آنها را به بخش خصوصي مثل توليدكنندگان پلاستيك و... ميفروشند. يعني آنها هيچ ارتباطي به ما ندارند. ولي به هر حال كار پرسود و جذابي است. چند روز قبل شنيدم كه بطريهاي نوشابه كيلويي 7 هزار تومان بفروش ميرسد. خب اين رقم، رقم كمي است؟
غير از پلاستيك و چند قلم ديگر، زبالههاي ديگري را نيز تفكيك ميكنيد؟
مي خواهيم به شهروندان آموزش دهيم تا پسماندهاي الكتريكي و الكترونيكي خود را نيز جدا كنند تا بتوانيم آنها را بازيافت كنيم.
خودتان؟
نه. يكي از شركتهاي خصوصي براي خريد اين پسماندها اعلام آمادگي كرده است.
نامش را گذاشتهاند «طلاي كثيف» ولي تاكنون كمتر از آن طلا استخراج كردهاند. چرخه توليد زباله و پسماند اقتصادي غيررسمي را رقم زده است و از آنجا كه هيچ محدوديتي براي توليد زباله در ميان مردم وجود ندارد روز به روز حجم توليد زباله در ايران به ويژه در تهران افزايش مييابد. روزنامه اعتماد تلاشي را آغاز كرده است تا در جريان آن بتوان نقاط موثر در مديريت بهينه پسماند را شناسايي كرد و قوت بخشيد. در شماره ۳۰ خرداد در گزارشي تخمين زديم كه دستكم روزي ۷۲۰ ميليون تومان زباله ارزشمند و قابل بازيافت از كف خيابانهاي پايتخت جمعآوري ميشود. اما اين شهرداري نيست كه چنين چرخهاي را مديريت ميكند بلكه يك سيستم غيررسمي بسيار فعال درحال تفكيك و بازيافت زبالههاي ارزشمند شهروندان است. پرسش اين است كه آيا شهرداري تهران نميتواند با مديريت بهتر وضعيت پسماند و درآمدزايي از آن را بهبود بخشد. روزنامه «اعتماد» علاوه بر گفتوگوي امروز سلسله مطالبي را براي شفافتر شدن معضلات اين بخش در دست انتشار دارد.