توپ زباله را در زمين مردم نيندازيم
محمد درويش
در تمام دنيا زباله ثروتي است كه از آن به عنوان «طلاي كثيف» ياد ميكنند. در همين رابطه قوانيني وضع ميشود تا شهروندان انگيزه پيدا كنند تا در درجه اول زباله كمتري توليد كنند و در درجه بعد اين زباله را از مبدا تفكيك كنند و در نهايت بتوانند از اهدا و تعويض زبالههاي خود نفع اقتصادي ببرند. متاسفانه هيچ كدام از اين موارد در ايران وجود ندارد و هيچ انگيزهاي براي شهروندان تعريف نشده تا تمايل پيدا كنند كه زباله كمتري توليد كنند يا آنها را در منزل تفكيك كنند و در درجه بعد به اين دريافت برسند كه اگر زبالههاي خود را مديريت كنند ميتوانند از طريق آن انتفاع اقتصادي ببرند. انداختن توپ در زمين مردم در حالي كه زيرساختهاي لازم براي ايجاد محركها و انگيزه از طرف دولت و حكومت و شهرداريها فراهم نشده است، كار اشتباهي است. ابتدا بايد زيرساختهاي لازم براي اين موضوع فراهم شود تا بعد بتوانيم از تشكلهاي مردم نهاد محيطزيست و كنشگران مدني و رسانهها بخواهيم كه مردم را تشويق كنند كه سبك زندگي خود را اصلاح كنند. با شرايط فعلي فرض كنيد كه يك شهروند بخواهد تمام زبالههاي توليد شده در منزل خود را تفكيك كند، وقتي آگاه است كه در نهايت تمام اينها يكجا جمعآوري ميشود و در كهريزك تخليه ميشود، انگيزهاي براي انجام اين كار ندارد. چگونه است كه زبالههاي يك شهر 25 ميليون نفري مثل توكيو هر دو هفته يك بار جمعآوري ميشود، اما در تهران اگر سه بار در روز هم زبالهها جمعآوري شود، باز مشكل وجود خواهد داشت. يك دليل اين امر اين است كه شهروندان توكيو در ازاي توليد زباله بيشتر بايد ماليات بيشتري پرداخت كنند. شهرداري در اين مورد متهم نخست است، چرا كه با وجود اينكه يكي از ثروتمندترين شهرداريهاي دنياست، و چرخش مالي حدود 50 هزار ميليارد تومان دارد، فقط توانسته 5 درصد از كل زبالههاي تهران را از مبدا تفكيك كند. اين نشان بارز از مديريت ناكارآمد در اين سازمان است و طلاي كثيف در تهران عملا در حال نابودي است و از سرمايه ملي ما حذف ميشود. پرسش اصلي اين است كه در 50 سال گذشته چرا مشكل زباله تهران حل نشده است؟ ما كه چرخ را از ابتدا اختراع نكردهايم، در تمام شهرهاي دنيا الگوهاي موفقي وجود دارد، ميتوانستيم از همين تجربهها استفاده كنيم. در 4 سالي كه مسووليت دفتر مشاركتهاي مردمي سازمان محيط زيست را داشتم، به اين يقين رسيدهام كه اگر قوانين و بستر مناسب مديريتي فراهم شود، مردم به خوبي همراهي خواهند كرد. در مورد زباله و بطريهاي يك بار مصرف نوشيدنيها هم همينطور است. اگر ميخواهيم از انبوه اين بطريهاي يكبارمصرف رها شويم، راه بسيار سادهاي دارد، اگر يك ليتر آب را به هزار تومان ميفروشيم، ميتوانيم يكهزار و 500 تومان دريافت كنيم و 500 تومان مابقي را زماني كه فرد بطري خالي شده را برميگرداند به او بازگردانيم. به اين ترتيب ميتوانيم حجم بزرگي از زبالههاي سطح شهر را مديريت كنيم. اينكه چرا اين اتفاق نميافتد شگفتآور است.
كارشناس محيط زيست