نقشه راه ترسيم نميكنم
ميخواهم بدانم انديشههاي شما در فيلمسازي تحت تاثير دفتري كه كار ميكنيد قرار نميگيرد؟
من و آقاي رضوي تقريبا هفت سال است كه باهم كار ميكنيم. بهغيراز سريال «گلشيفته» تقريبا كاري نبوده كه با ايشان همكاري نكرده باشم «بهغيراز بازيگري». آقاي محمود رضوي تهيهكننده فهيم و باشعوري هستند چه به لحاظ محتوايي و چه به لحاظ اجرايي تلاش ميكنند تا بهترين توليدات را ارايه دهند. معمولا سر موضوعات باهم به توافق ميرسيم. به اين صورت كه يا سوژهاي مدنظر ايشان بوده يا دغدغه من در غير اين صورت اگر بدانيم كه موضوع مطرحشده دغدغه دو طرفمان نيست سراغش نميرويم. معمولا تعاملمان دوطرفه است.
در فيلم داركوب وقتي داستان شروع ميشود لوكيشنهاي فيلم «مترو و فروشگاه شهروند» بلافاصله اين نكته را به ذهن ميرساند كه آقاي رضوي بهواسطه همكاري با شهرداري داشتند ما با اثري سفارشي همراه باشيم. خصوصا اينكه بخش اعظم داستان در اين دو لوكيشن روايت ميشود.
خير. اين گونه نبود. ما از روز اول كه فيلمنامه را مينوشتيم ميدانستيم كه قرار است داستان فيلم در شهر اتفاق بيفتد. به همين جهت دنبال لوكيشن كمتر ديدهشده بوديم. لوكيشن در فيلمنامه از ابتدا قرار داشت. از جهت ديگر قصه فيلم ما قصه فيلم داركوب؛ لايه زيرين جامعه را روايت ميكند. ما دنبال فضاي زيرزميني بوديم يا همينطور درياچه چيتگر ازجمله لوكيشنهاي كمتر ديدهشده است. ما با فروشگاههاي مختلفي رايزني كرديم.
چرا لباسفروشي يا بوتيك را به عنوان لوكيشن انتخاب نكرديد؟
ما دنبال فضايي بوديم كه مراوده با خانوادهها زياد باشد. روزبه در فروشگاه با خانوادهها زياد در ارتباط است و حضور مهسا برايش خطرساز است. روزبه نميتوانست در محيط ايزوله قرار بگيرد.