سلبريتيتاجر، تاجر سلبريتي
نيوشا طبيبي
در يادداشت پيشين از كاسباني گفتم كه به عرصه فرهنگ و هنر قدم گذاشتهاند و با همان خصلت تاجرمآبي، به تجارت هنر ميپردازند و از اين رهگذر گاه به حربه تزوير و حقه بازي قطعه هنري را به فروش ميرسانند يا با بازيهايي كه مردم معمولي عادي مثل من و شما هيچ از آن سر در نميآوريم، پولهاي كثيف و بدون منبع خود را تميز
ميكنند.
تصور بفرماييد، پولي كه از راه نامشروعي كسب شده، براي خريد يك قطعه تابلو در فلان حراج معروف خرج ميشود. اولا پول مذكور كه در حالت عادي حجم زيادي دارد تبديل به قطعهاي كوچك و قابل حمل ميشود كه به راحتي ميتوان آن را از چارچوب جدا و لوله كرد و در چمدان گذاشت، ثانيا نه مالياتي به آن تعلق ميگيرد و نه كسي ميپرسد از كجا
آوردهاي.
بسياري از فيلمهايي كه در سينماي امروز ايران ساخته ميشوند و سرمايهگذار، دغدغه اكران آن و بازگشت پول را ندارد از همين نوع هستند. چه بسيار فيلمهايي كه در طول سال ساخته ميشوند و عقل سليم ميگويد كه محال است حتي ثلث هزينه را بازگردانند، ولي همه از سرمايهگذار تا كارگردان فيلم راضي و خوشحال هستند.
در مقابل تاجران فرهنگي و هنري، اهل فرهنگ و هنر تاجرپيشه هم كم نداريم. البته كه صفت «فرهنگي و هنري» براي آنان فقط تعارف است و نشاندهنده خط و ربط كاريشان وگرنه نه سررشتهاي از هنر دارند و نه علاقهاي به فرهنگ. اين جماعت كه نام سلبريتي هم بر آنها گذاشته شده است، معمولا سروشكلي غيرمتعارف از خود ميسازند تا تافته جدابافته باشند. شمي قوي براي تشخيص موقعيت دارند و شناگراني قابل در سيلاب حوادث به شمار ميروند. گاه بر موج انتخابات سوار ميشوند و سياسيتر از همه ميشوند و بنا بر تغيير موقعيت ميگويند «ما «هنرمند» هستيم و از سياست سر در نميآوريم.» اگر دو، سه ماه بعد شرايط باز هم تغيير كرد، هشتگ #منـپشيمانم راه مياندازند و بر ايراد گرفتن و بدبيني و نااميدي دامن ميزنند تا محبوب خلايق شوند و متفكر و پيشرو و آزاديخواه
جلوه كنند.
سلبريتيهاي مذكور خود را يك سر و گردن بالاتر از مردم عادي ميبينند، اگرچه به ظاهر خود را متواضع مينمايانند. ملاك قضاوتشان بر افراد نوع لباس و برند و قيمت آن است.
اساسا برند و سلبريتي، به يكديگر وابستگي شديدي دارند. هويت سلبريتيها از برند به دست ميآيد و برندها بخشي از فروش خود را مديون سلبريتيها هستند. اشخاص مذكور از رفتن بين مردم عادي كراهت دارد، فقط به اماكن «خاص» رفت و آمد و با طيف مشخصي معاشرت ميكنند. اين اشخاص از فرهنگ ملي سخت متنفر هستند و حتي فارسي صحبت كردن آنها به صورت غريب و با لهجه ويژهاي است.
آنها در كاسبي و تشخيص سود خويش در پيچيدهترين شرايط، از كاسبان فرهنگي چند گام جلوتر هستند و چهبسا كه موفق ميشوند، كلاه آنها را بردارند! همين اواخر سلبريتيهاي مذكور يا همان هنرمند نمايان تاجرپيشه، نمونهاي روشن از نحوه عملكرد و نگاه خويش به دست دادند. مبالغي به عنوان كمك جمع كردند و وقتي رسانهها و افكار عمومي از آنها در مورد چگونگي هزينه شدن كمكها سوال كردند با توپ و تشر به ميدان آمدند و پاسخي
ندادند.
هنرمندنمايان تاجرپيشه، از رنجهاي وطن، براي خود شهرت و پول ميسازند. مِهري به ميهن ندارند و اگر وطن به سختي افتد، مهاجرت ميكنند. از سر اتفاق اين دسته هنري هم ندارند و روزگاري بر سر حادثهاي، به كار هنري اشتغال پيدا كردهاند يا چشم رنگي داشتهاند يا سر و صورتي خوش يا چنان كه گفتهاند «نعمت روي زمين قسمت پررويان است/ خون دل ميخورد آنكه حيايي دارد»
بيش از اين در توصيف اين اشخاص كه هزار شكر البته در اقليت مطلق و انگشتشمار هستند، مصدع نشوم. فقط يك نكته ديگر به عرض برسانم كه اين سلبريتيهاي محترم از سر توجه ما مردم عادي و عوام به شهرت و فرصت گردنكشي ميرسند.