1. چشمهاي كوچكي كه آسمان را ميبيند، قشنگتر از چشمهاي درشتي است كه به ويترينهاي رنگارنگ خيره شده است.
2. امروز كسي فكر نميكند كلمات و پيامها ميتواند آنها را تهديد كند. به قول مولوي: فكر بد روح را ميخراشد. ذهن انسان معاصر از اين زخمها و جراحتها رنج ميبرد، اما او كمتر به ريشههاي آن توجه ميكند. كلمات مانند خنجري بر روح او فرود آمده و او را مجروح و دردمند ساختهاند.
نزول كلمات بيشمار از آسمان اين دنيا بر ذهن بشر موضوع قابل تاملي است. بارش كلمات سهمگين آغاز شده و سيل مهيبي در جريان است. در هيچ دورهاي كلمات با چنين هجمه و چنين شتابي در ذهن بشر جريان نداشته است. اين رود خروشانِ وحشي ما را كجا ميبرد؟ ما كجا هستيم؟ در ميان اين سيل خروشان يا در كنار ساحل؟
مولوي در مثنوي ميگويد: قوه خيال آنقدر قدرت دارد كه ميتواند ما را لگدكوب كند. ما هميشه فوايد قوه تخيل را شنيدهايم، اما همين قوه خيال از نظر او ميتواند ما را دفن كند. قوه خيال ميتواند ما را خاموش كند و ميتواند ما را روشن كند. به تعبير مثنوي گاهي جان انسان لگدكوب قوه خيال ميشود.
قوه خيال مانند آب است. آب ميتواند گياه را خشك كند. اگر به گياه خيلي آب بدهيم، ريشهها نميتوانند نفس بكشند و خفه ميشوند و درخت خشك ميشود. گاهي آنقدر پيام در ذهن فرو ميريزد كه انسان در زير آنها دفن ميشود و فرصت تفكر و تنفس از او گرفته ميشود. به همين جهت امروزه بحث رژيم مصرف رسانهاي به صورت جدي مطرح است. از نظر مولوي پيامها ميتوانند جان انسان و روح او را لگدكوب كنند. ميتوانند ما را از عشق محروم كنند.
3. هزاره كلمات: در هيچ تاريخي انسان اينقدر با كلمات سر و كار نداشته. در هيچ زماني بشر اينقدر ميل و اشتها به توليد و مصرف كلمات نداشته. هزاره سوم هزاره كلمات است، هزاره هجوم كلمات. سيل عظيم كلمات در ذهن ما جاري شده و شايد ما را هم با خود برده باشد. كارخانجات عظيم توليد كلمه شبانهروز در فعاليتند و ذهن ما بدون هيچ برنامهاي آنها را دريافت ميكند. ماهواره، اينترنت، پيامهاي كوتاه و... همه دارند كلماتي را به سوي ما ارسال ميكنند. براي مثال، بر اساس تحقيق انجمن پزشكي امريكا، كودكان در سال شاهد 14000 صحنه غيراخلاقي و 200000 صحنه خشونتآميز در تلويزيون هستند.
4. يك مايل چند فوت است: مصرف پيامهاي زياد هم مانع تفكر و خلاقيت ميشود. روزي از اينشتين پرسيدند: يك مايل چند فوت ميشود؟ او گفت: نميدانم. چرا بايد مغزم را با انبوهي از اطلاعات پر كنم، در حالي كه ميتوانم در عرض چند دقيقه آنها را به دست بياورم؟
آدمهاي چاق نميتوانند خوب بدوند، خوب بازي كنند و خوب كارهاي روزمره خود را انجام دهند. غذا در بدن آنها به صورت چربي رسوب ميكند. ذهن هم همين طور است. وقتي پيامها بدون برنامه و فلهاي وارد ذهن شوند، در ذهن رسوب ميكنند و مانع فعاليت آن ميشوند. ذهن نياز به فضا و فرصت كافي دارد. نياز به تمركز دارد. هجوم پيامهاي بيشمار مانع اينهاست. افرادي كه ذهن خود را در معرض هر پيامي قرار ميدهند، نميتوانند خوب فكر كنند و نميتوانند براي مشكلات خود به نتايج منطقي برسند. اطلاعات در ذهن آنان مانند چربي رسوب ميكند.
5. هر چه از آسمان بيايد آسماني نيست! در سال 2000 ميلادي كميته رفع تبعيض عليه زنان كه نهادي وابسته به سازمان ملل است، به برخي كشورها انتقاد ميكند كه چرا هديه روز مادر و اصلا روز مادر هنوز در اين كشورها وجود دارد و حذف نشده، چرا كه نقش مادر كليشهاي و سنتي است !
اين كلمات وقتي در قالب ادبيات و هنر بيان ميشوند، ميتوانند انسانهاي زيادي را مجروح كنند. در رمان صد سال تنهايي وقتي خوزه آركادئو به پتروكرسپي ميگويد: من و ربكا عروسي ميكنيم، رنگ از چهره پتروكرسپي ميپرد و ميگويد: او خواهر شماست! خوزه آركادئو جواب ميدهد: برايم فرقي نميكند. پتروكرسپي عرق پيشانياش را خشك ميكند و ميگويد: علاوه بر اينكه خلاف طبيعت است، برخلاف قانون هم هست. خوزه آركادئو ميگويد: گور پدر طبيعت.
خدا ميداند اين عبارت« گور پدر طبيعت» چقدر به انسان آسيب زده است. بيتوجهي به طبيعت، انسان را دچار انزوا و تنهايي ميكند، يك تنهايي تلخ و رنجآور. صد سال تنهايي محصول بيتوجهي و تحقير طبيعت است. پيامهايي كه طبيعي نيستند، به تدريج انسان را تنها و منزوي ميكنند. ماركز در اين رمان به خوبي تنهايي انسان را نشان ميدهد، اما كاش در مورد ريشههاي اين تنهايي بيشتر سخن ميگفت. طبيعت ريشه در وجود ما دارد. هر قدر از طبيعت فاصله بگيريم، از خودمان بيشتر دور ميشويم و آن وقت تنهايي و از خود بيگانگي را بيشتر احساس ميكنيم. امام سجاد عليهالسلام در نيايش بيستويكم صحيفه سجاديه از خطاهايي ياد ميكنند كه موجب تنهايي ميشود.
تنهايي اتفاقي نيست.