• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4132 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۱ تير

اصغر مهاجري ،جامعه‌شناس در تحليل مراسم ختم وحيد مرادي

ساده نگاه نكنيد

حميدرضا خالدي

 

 

هفته گذشته حضور گسترده شهروندان در مراسم تشيع جنازه «وحيد مرادي» از سابقه‌داران پايتخت كه در زندان كشته شده بود، باعث حيرت شد. گرچه پيش از اين نيز تهران‌نشينان، سابقه حضور ميليوني شهروندان در مراسم‌هاي خاكسپاري هنرمندان و چهره‌هاي سلبريتي را داشتند اما حضور اين خيل عظيم جمعيت براي حضور در تشييع جنازه فردي خلافكار كه بارها نقض قانون كرده و سابقه بارها ضرب و جرح و حتي قتل را در كارنامه خود داشت، مساله عجيبي بود كه به سادگي نمي‌توان از آن گذشت. مساله‌اي كه خيلي‌ها آن را ناشي از تمايل و تغيير نگرش مردم به لوطي‌ها و لات‌هاي عهد نه چندان دور مي‌دانند و اينكه شهروندان دوباره به سمت داش‌مشتي‌ها و گنده‌لات‌ها تمايل پيدا كرده‌اند. همين مساله بهانه‌اي شده براي گفت‌وگويي با دكتر اصغر مهاجري، جامعه‌شناس و پژوهشگر اجتماعي با محوريت آسيب‌شناسي رفتار مردم در مراسم‌هاي چهره‌هاي منفي و خلافكار كشور.

 

آقاي دكتر، درهفته گذشته شاهد حضور بي‌سابقه مردم در مراسم تشييع جنازه وحيد مرادي، شرور مشهور تهران بوديم. به همان نسبت هم به در فضاي مجازي تصاوير مختلف و طرح‌ها و كليپ‌هاي فراواني از وي دست به دست مي‌شد و به بياني يك‌شبه لات‌ها درجامعه دوباره جان گرفتند. اين پديده‌اي است قابل تامل كه چند سالي در كشور ما مد شده است. نمونه‌هاي آن را مي‌توان در مراسم خاكسپاري «مرتضي پاشايي» و از اين دست هم جست‌وجو كرد. اما يك تفاوت اصلي بين اينها وجود دارد. اينكه افرادي مثل پاشايي به هر حال چهره‌هايي فرهنگي بودند ولي در عوض فردي مثل مرادي، اصولا چه از لحاظ قانوني و چه از لحاظ عرفي، فردي شرور و سابقه‌دار بوده است. واقعا چرا جامعه تا اين حد بايد به مراسم تشييع جنازه چنين فردي اقبال نشان دهد ولي در عوض در مراسم بسياري از چهره‌هاي فرهنگي و علمي، به تعداد انگشتان دو دست هم شركت نكنند؟

به نظرم نبايد اين‌گونه ساده به مساله نگاه كرد. چون اصولا هر پديده‌ اجتماعي ريشه در بطن جامعه دارد. در اين مورد هم وضعيت به همين منوال است. در جامعه ما شهروندان نمي‌توانند به صورت مستقيم با بخش حاكميتي و حكومتي صحبت كنند. لذا آن رفتار و گفتاري كه از آنها مي‌بينيد، لزوما بيانگر تفكر و خواسته آنها نيست. در واقع رفتارهاي شهروندان در اين جامعه به نوعي آلارم‌هايي هشدار‌دهنده از شكايت و گلايه مردم از شرايط كنوني براي مسوولان هستند. در زمان كنوني نيز مردم ما از وضعيت موجود ناراضي‌اند. حالا دلايل آن هر چه مي‌خواهد باشد. چه دلايل آن فرهنگي باشد، چه دلايل اجتماعي داشته باشد و چه شرايط اقتصادي موجب آن باشد.

يعني مي‌خواهيد بگوييد مردم در اين مراسم‌ها، فرصتي براي اعتراض خود پيدا مي‌كنند؟ ولي اين نمي‌تواند درست باشد چون مردم كه در اين مراسم‌ها، آشوب و تنشي به وجود نمي‌آورند.

شايد من درست مقصودم را بيان نكردم. حتما مي‌دانيد كه مردم ما، مردمي احساسي هستند. درحقيقت شهرونداني كه به وضعيت موجودشان اعتراض دارند، تلاش مي‌كنند تا با ابراز همدردي اعتراض خود را بيان كنند. براي همين هم هست كه به طرق مختلف تلاش گسترده‌اي را انجام مي‌دهند تا از دخترخانمي كه شايد در اقدامي خلاف عرف انجام داده و تصاوير رقص خود را كه در قانون ما غيرقانوني است را منتشر كرده، حمايت كنند. به همان شيوه معترضان با علاقه در مراسم تشييع جنازه فردي كه قانون شكن و شرور بوده، با اين تفكر كه وي تحقير شده به صورتي گسترده حاضر مي‌شوند. و هم عدم رضايت‌شان را ابراز مي‌كنند. درحقيقت اين همبستگي‌ها با تغييرات نظام ارزشي جامعه رابطه‌اي مستقيم دارد. در مورد چهره‌هاي علمي و فرهنگي هم همين طور است. نمونه آن تشييع جنازه مرحوم «ناصر ملك‌مطيعي» است. البته اين يك عامل نگران‌كننده است ولي تنها عامل نگران‌كننده نيست.

و ديگر چه عواملي در اين امر دخيل است؟

دومين عامل نگران‌كننده روانشناختي جامعه كه مسوولان بايد آن را بشنوند اين است كه مردم نسبت به گذشته خود احساس نوستالژيكي پيدا كرده‌اند. يعني با ديدن نمادهايي از گذشته رفتارهاي عاطفي از خود نشان مي‌دهند و مي‌گويند؛ «حيف شد» چه دوران خوبي بود و... اين حس نوستالژيكي اگر تبديل به امري توده‌اي شود نشانه خوبي نيست. حالا يك وقتي فردي به شخصه احساس نوستالژيك مي‌‌كند و به گذشته خود غبطه مي‌خورد كه اين، چندان مهم نيست. اشكال از جايي آغاز مي‌شود كه درصد بالايي از جامعه حالت نوستالژي به خود بگيرند. آن وقت است كه مسوولان بايد احساس خطر كنند.

منظورتان حدودا چند درصد جامعه است؟

ما در زبان‌شناسي معتقديم كه وقتي‌كه فراگيري يك پديده اجتماعي؛ مرز 25 درصد را رد كند، آن پديده اپيدمي و فراگير است. چرا؟ چون درست است كه براي رسيدن به مرز فراگيري 25 درصدي، زمان زيادي صرف شده باشد، ولي در مقابل، از آن به بعد رشد و توسعه و فراگيري اين پديده با سرعتي بسيار بيشتر از گذشته، پيش خواهد رفت. درست مثل موضوع بستن كمربند خودرو. اول فراگير شدن اين امر، به كندي پيش رفت ولي به يكباره سرعت گرفت و در مدت كمي همه آن را اجرا مي‌كردند. البته اين چيز جديدي نيست و براساس قوانين جامعه‌شناسي، فرسايش سرمايه اجتماعي و لاغر شدن قشر متوسط جامعه، بسيار نگران‌كننده است. چون هرچقدر كه قشرمتوسط را از دست بدهيم، به همان نسبت جامعه را از دست داده‌ايم. بانك مركزي چند وقت قبل اعلام كرد كه فاصله قشر متوسط از قشر فقير تنها 15 درصد است. يعني به هم خيلي نزديك شده‌اند. اين هشداري خطرناك براي مسوولان است.

چرا؟

چون اصولا در هر جامعه‌اي طبقه متوسط، پاسدار جامعه و نظام ارزش‌هاي آن است. به بياني قشر متوسط هستند كه سرنوشت يك جامعه را تعيين مي‌كنند. حالا اگر تحولات بنيادي در برخي نظام‌هاي ارزشي جامعه به خصوص در بين قشر متوسط رخ دهد؛ بايد منتظرفراگير شدن آن و تبعات و خطراتي كه خواهد داشت، باشيم. در مورد لوطي‌ها و لات‌ها نيز وضعيت به همين گونه است. الان حس نوستالژي در مورد لوطي‌ها، فراگير شده و به‌شدت اوج گرفته است. بنابراين برگزاري چنين مراسمي دور از انتظار نيست. البته در اين بحث نبايد از موضوع جامعه‌شناسي انقلاب نيز غافل بود.

جامعه‌شناسي انقلاب به اين مساله چه ارتباطي دارد؟!

ببينيد، اصولا ماحصل پيروزي هر انقلابي اصل برگشت‌پذيري آن است. يعني ارزش‌هاي رايج جامعه، بعد از مدتي دوباره به جامعه برمي‌گردند. مثلا در مورد انقلاب خود ما، بعد از سال 57، اكثر اسامي از شكل اسامي ملي و ايراني مثل كوروش و داريوش به اسامي مذهبي تبديل شدند اما دوباره بعد از چند سال اقبال مردم به نامگذاري فرزندان‌شان براساس اسامي ايراني و ملي بيشتر شد. يا مثال ديگر، مثال هويت «ثروتمند»ي است. در سال‌هاي اوليه انقلاب از ديد عموم، ثروتمندان افرادي منفور و فاسد بودند كه بايد از آنها دوري مي‌كردند و مايه ننگ خانواده‌ها تلقي مي‌شدند اما به تدريج اين مسير تغيير كرد و الان كار به جايي رسيده كه دوباره فرد ثروتمند باعث افتخار خانواده و نزديكان است. لوطي‌گري يا فيلم‌هاي فارسي هم از اين قاعده مستثني نيستند. كمااينكه امروز مردم به اين قشر تمايل زيادي پيدا كرده‌اند. البته اين رويه نيز، رويه‌اي طبيعي براي انقلاب‌هاست. يعني انقلاب‌ها نمي‌توانند با همان شرايط هيجاني اوليه به حيات خود ادامه دهند و در نهايت جوامع به همان هويت اصيل و قديمي خود برمي‌گردند.

گفتيد مسوولان بايد نگران باشند. در كداميك از اين سه مورد خطر بيشتر است؟

به نظرم اگر تحليل سوم ما، تحليل غالب باشد جاي نگراني چنداني وجود ندارد ولي اگر دو تحليل اول، در مورد رفتار مورد سوال شما غالب باشد، بايد مسوولان به‌شدت نگران باشند!

خب چطور بايد فهميد كه كداميك از اين سه تحليل دليل رفتارهاي كنوني مردم است؟

بايد دولت از طريق گروه‌هاي پژوهشي و دانشگاهي اين موضوع را بررسي كند و از روي نتايج آن تحليل كرد. و در اين راه وظيفه مسوولان نيز اين است كه به رفتارهاي اينچنيني مردم، به صورت «عميق» توجه داشته باشند و از كنار آن به سادگي نگذرند و دايم تلاش نكنند تا هر حركتي را به موضوعات سياسي مرتبط كنند. چرا كه اگر چنين نكنند، خروجي آن از شيوه‌هايي مثل آشوب‌هاي اخير خياباني سر باز مي‌كند.

يعني شما معتقديد كه منشأ اعتراض‌هاي خياباني مردم، در ابعاد اجتماعي و جامعه‌شناسي آنها نهفته است تا اينكه بخواهد جنبه سياسي داشته باشد؟

بله. دقيقا. البته مسير حركت‌ها و تحركات سياسي هم از جامعه مي‌گذرد. يعني سياست هم در كالبد همين جامعه شكل مي‌گيرد و ناشي از خواست‌هاي مردم و شهروندان است. بنابراين با تمام اين تفاصيل مي‌توان به صورت خلاصه گفت: مسوولان بايد حضور مردم در مراسم‌هايي مانند تشييع جنازه وحيد مرادي را جدي بگيرند و نه تنها به سادگي از كنار آنها بگذرند كه تيم‌هايي را براي بررسي ابعاد مختلف آن و ارايه راهكارهايي براي حل آنها، تشكيل دهند.

 


فرسايش سرمايه اجتماعي و لاغر شدن قشر متوسط جامعه، بسيار نگران‌كننده است. چون هرچقدر كه قشرمتوسط را از دست بدهيم، به همان نسبت جامعه را از دست داده‌ايم. بانك مركزي چند وقت قبل اعلام كرد كه فاصله قشر متوسط از قشر فقير تنها 15 درصد است. يعني به هم خيلي نزديك شده‌اند. اين هشداري خطرناك براي مسوولان است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون