تاريخ به كام بيهويتها
علي كربلايي
بيهويت را به معناي رايجش در نظر نگيريد. بيهويت بودن هميشه هم چيز بدي نيست. به خصوص زماني كه درباره يك «تيم فوتبال» صحبت ميكنيم. وقتي قرار است از هويت صحبت كنيم، يعني نگاه تاريخي به موضوع هم مورد توجه است. قرار است متوجه شويم كه نداشتن تاريخ قابل افتخار برخلاف توقع چقدر خوب است. ببينيم اينكه انگيزه قدرتمند شدن چقدر ميتواند بر حفظ يك گذشته با شكوه تقدم داشته باشد. با يك مثال شروع كنيم. كرواسي اگر حتي در مرحله پليآف جام جهاني از دور رقابتها كنار ميرفت و به مرحله گروهي جام نميرسيد هنگام برگشت از اوكراين با گوجه و تخم مرغ از آنها استقبال نميكردند و روي اتوبوسشان املت درست نميكردند. سوئد اگر از ايتاليا شكستخورده برميگشت مردم با گلولههاي برف از آنها استقبال نميكردند. اما برزيل در يكچهارم نهايي هم شكست بخورد يك سرخوردگي ملي به وجود ميآيد. بازيكنان چند هفتهاي تا آبها از آسياب بيفتد بايد حتي مراقب جانشان هم باشند. اين يكي از نمودهاي بارز تفاوت ميان تيمهاي داراي پشتوانهاي پر از افتخار است با تيمهايي كه تاريخشان مردم را متوقع نكرده. هويت در فوتبال آميختهاي است از قهرمانيها، سالهاي خوش و اسطورهها. ايتاليا اگر روزي چند ميليون مهاجم و هافبك هجومي تراز اول هم داشته باشد، باز هم ميگردد اول چند مدافع و هافبك دفاعي پيدا كند، بعد اگر بر حسب اتفاق جايي باقي ماند، از بين مهاجمان و هافبكهاي هجومي كسي را انتخاب ميكند. انگار در DNA آنها اين موضوع ثبت شده است و از نسلي به نسل بعد منتقل ميشود. اما نگاهي به بيست سال اخير فوتبال جهان نشان ميدهد تيمهايي كه تاريخ جذابي ندارند و سبك از مدتها پيش مشخصي نداشتند در حال درو كردن افتخارات هستند. يونان، جزيرهاي ناشناخته در جغرافياي فوتبال، ناگهان فاتح يورو ميشود. اسپانيا مثل يك گاو وحشي در خيابان رم داده شده، به مدت شش سال فوتبال جهان را زير پا گذاشت. يونان و اسپانيا هر يك به شكلي بازي كردند كه قبلا نميكردند. در نتيجه به عناويني رسيدند كه قبلا نميرسيدند. جامعهشناسهاي ورزش، فوتبال را به شكل يك انسان تصور ميكنند. ميگويند از نوع فوتبال بازي كردن تيم ملي يك كشور ميتوانند بفهمند آنها چطور زندگي ميكنند. حتي در مورد غذا و فرهنگ آن هم ميگويند همين كه ببينيم مردم يك كشور چه ميخورند و چطور ميخورند، ميتوانيم بفهميم چطور زندگي ميكنند. جامعهشناسان ورزش، فوتبال را يك بخشي از فرهنگ يك جامعه ميدانند. زماني كه انسانها به چيزهاي خيلي خاصي ميرسند، تنها تعداد اندكي از آنها در ادامه باز هم پيشرفت ميكنند و تبديل به انسانهاي خيلي موفقي ميشوند. داشتن كولهباري از موفقيتهاي تحسين برانگيز، انگيزه موفقيتهاي جديد را تا حدودي در اكثر آدمها ميگيرد و اينجاست كه آدمهاي تازه به ميدان آمده، فرصت پيدا ميكنند گوي سبقت را از قبليها بربايند. بلژيك، يكي از مدعيان اصلي قهرماني در اين جام، در نهايت با كسب عنوان سومي «تاريخسازي» كرد و بهترين نتيجه تمام دوران فوتبالش را گرفت. آرژانتين با مسي در يك هشتم نهايي حذف شد و اين نتيجه مقابل تيمي كه فيناليست شده، از نگاه مردم اين كشور مفتضحانه است. سوئديها هر مرحله كه جلو ميرفتند قدم در سرزميني ناشناخته ميگذاشتند. فرانسه در 20 سال اخير بيش از تيمهايي مثل برزيل، آلمان و ايتاليا به فينال رسيده. تيم ملي كرواسي، نماينده جنگزدههاي بالكان است كه فوتبال برايشان همان كشاندن جنگ از جبهههاي نبرد به مستطيل سبز ترجمه شده. تاريخ كمتر از 30 ساله فوتبال در كرواسي، از تاريخ بزرگنمايي شده فوتبال يوگسلاوي هم درخشانتر شده و به چيزي رسيدهاند كه هرگز پيش از اين تجربهاش نكرده بودند. بين چهار تيم برتر جام جهاني روسيه، هيچ يك از غولهاي سنتي فوتبال ديده نميشوند. ايتاليا حتي به جمع 32تيم نهايي هم نرسيد. آلمان همان ابتدا كنار رفت و برزيليها هم زود به خانه برگشتند. ايران و مراكش را مرور كنيد كه چه بلايي سر اسمهاي بزرگي مثل اسپانيا و پرتغال آوردند. كره جنوبي كه آلمان را برد، نيجريهاي كه تا واپسين لحظات آرژانتين را به خانه فرستاده بود. بلژيكي كه برزيل را حذف كرد. زيبايي درخشش تيمهايي كه براي ما هويت مشخصي نداشتند، از دلبريهاي اين تورنمنت بود.