• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4139 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۳۰ تير

ناهمواري‌هاي ايران

فاروق مظلومي

كار با شنبه شروع شده بود و هيچ شادابي مثل نشاط كار دلخواه نبود. نگران بودم زمان قطع برق با زمان كلاس جغرافياي گردشگري ايران تداخل داشته باشد. اما وقتي به آسانسور موسسه رسيدم چراغ روشنش نور اميد را در دلم روشن كرد. از ترس قطع برق سوار آسانسور نشدم. پله‌ها را عين بُ... نه ببخشيد عين قوچ يا شايد آهو يا هر چهارپاي محترم‌تر بالا رفتم. پنج دقيقه بعد نقشه ايران به مدد ويديو پروژكتور روي صفحه بود. اين گربه دوست داشتني ما. به فراگيران عزيز دوره راهنمايي تورهاي داخلي گفتم كه شكل ايران قبل از بذل و بخشش‌ها خصوصا از طرف قاجار تقريبا مستطيل بود ولي چون ما ايراني‌ها گربه دوست داريم و گربه ايراني هم معروف است ترجيح داديم شكل كشورمان شبيه گربه باشد.

كسي از اين شوخي نخنديد. حق داشتند هيچكس به سبب از دست دادن وطنش نمي‌خندد و هيچ معلمي هم با تماميت ارضي كشورش شوخي نمي‌كند. نگاه‌هاي مغموم 30 نفر عين رگبار يك تفنگ خودكار به سمتم شليك مي‌شد. بد شروع كردم ولي خوب ادامه دادم و گفتم جنگ هشت ساله تنها جنگي بود كه ما هيچ قسمت از كشورمان را نباختيم. ناهمواري‌هاي صورت‌ها كمي هموارتر شد.

روي تابلو نوشتم: ناهمواري‌هاي ايران. اوضاع امسال درياچه اروميه بهتر از سال گذشته است و همين رنگ سرخ درياچه نشان‌دهنده شروع زندگي هر چند كوتاه در اين پهنه آبي است. گل از گل كلاس شكفت. به ارتفاعات شمال ايران كه رسيدم از قله‌هاي آذربايجان، سبلان بلند و سهند عظيم بالا رفتيم و بربري تهران را با پنير ليقوان كه پاي كوه سهند عمل مي‌آيد، خورديم. حالا ديگر در منطقه ساحلي خزر گشت مي‌زديم. از باران بي‌قرار انزلي و قرار ناهار در بازار رشت سرخوش بوديم. از موضوع زباله‌هاي جنگل‌هاي شمال ايران سريع گذشتم؛ مي‌خواستم اشتباه اولم را جبران كنم كه يك نفر پرسيد واقعا مازندران مشكل كم‌آبي دارد؟ به شوخي گفتم نمي‌دانم. كلاس جغرافياست نه اقليم‌شناسي. بعد با اميدواري گفتم همه دنيا با مشكلات تغييرات اقليم دست به گريبان است ولي ما كمي بيشتر چون يك پنجم كشورمان بيابان است البته بياباني زيبا. به درخت زيباي گز كه انگبين شيريني گز را توليد مي‌كند، اشاره كردم و تاغزارهاي كوير. خوشحال در كوير تفرج مي‌كردم كه يك نفر پرسيد. آقا راست هست كه مي‌گويند قاچاقچي‌هاي چوب، تاغ‌ها رو غارت مي‌كنند تا زغال قليان‌سراها را درست كنند؟ جوابش آري بود چون تاغزارهاي سبزوار را ديده بودم. اما گفتم من هم شنيده‌ام؛ اميدوارم اين‌طور نباشد. كمي سكوت كردم. ياد كركسي افتادم كه دو سال قبل درست در مقابل چشمانم در كوير مرنجاب از گرسنگي فرود آمد. تاغ نبود تا موش‌ها ريشه‌هاي اضافي‌اش را بخورند و موش نبود تا كركس‌ها بخورند. سريع خودم را جمع و جور كردم و از اتفاعات البرز و دماوند سرفراز پايين آمدم. با خودم گفتم هر چه باشد زاگرس حرف و حديثش كمتر است. پا به پاي سنجاب‌ها در جنگل‌هاي بلوط زاگرس مي‌دويديم. ياد آقاي افشار افتادم كه تنها و بدون عنايت دولت براي بلوط‌هاي زاگرس پدري مي‌كند. با دوستانش هر سال چند هزار تخم و نهال بلوط مي‌كارند و بلوط‌هاي بيمار را مداوا مي‌كنند. مرد جواني كه ته كلاس بود گفت آقا ما پارسال رفتيم لرستان و بعد جنگل‌هاي بلوط. خيلي از جاها درست تو خود جنگل ويلاسازي شده بود ميگفتن مالِ... ... نگذاشتم حرفش تمام شود گفتم مال هر كس يا كساني باشد جنايت است. اصلا دلم نمي‌خواست زاگرس را با جنايت ترك كنم. سينه‌ام را دادم جلو جوري كه انگار زاگرس مال من است و گفتم زاگرس به تنهايي چهل و پنج درصد آب كشور را تامين مي‌كند. چرا فكر نكردم شايد كسي بپرسد پس چرا خوزستان درست زير زاگرس بي‌آب است؟ و پرسيد. گفتم به دليل آنكه خيلي اشتباه كرده‌ايم و مي‌كنيم. دلم نيامد بگويم يك ميليون مته چاه عميق و نيمه عميق را انداخته‌ايم به جان زمين و جانش را مكيده‌ايم.

خيلي وقت است كه ديگر نمي‌توانم مثل گذشته كلاس را اداره كنم حالا مي‌ترسيدم از انتهاي جنوبي زاگرس بروم به هامون. مطمئن بودم عكس‌هاي روزگار خشكي هامون را ديده‌اند. ديده‌اند كه ديگر درياچه نيست. از هامون گذر كردم به سيستان و بلوچستان كه رسيدم نفس راحتي كشيدم. برق رفته بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون