«اگر كسي آمد تا تو را بكشد، برخيز و اول تو او را بكش»
تلمود بابلي، رساله ساندرين، بخش 72 آيه 1
جامعه اطلاعاتي اسراييل از رازهايش رشكبرانگيز نگهباني ميكند. اين پرده راز و ابهام را علاوه بر مجموعهاي از قوانين و پروتكلها، سانسورهاي شديد نظامي، ارعاب و بازجويي و تحت پيگرد قرار دادن روزنامهنگاران و منابع آنها محافظت ميكند كه البته در كنار آن بايد به همبستگي طبيعي و وفادارياي كه در ميان افراد جاسوس آژانس وجود دارد، اشاره كرد.
تمام نگاههايي كه تا به امروز به پشت صحنه انداخته شده فقط جزيي از اين مجموعه هستند.
در اين صورت اين سوال بهطور منطقي پيش ميآيد كه چگونه ميتوان كتابي درباره يكي از پر رمز و رازترين سازمانهاي روي كره زمين نوشت؟
تلاشها براي ترغيب نهادهاي دفاعي اسراييل براي همكاري با تحقيقات اين پروژه ره به جايي نبرد. همچنين درخواستهايي كه براي جامعه اطلاعاتي اسراييل فرستاده شد كه منطبق با قوانيني بود كه اجازه انتشار اسناد تاريخي كه 50 سال يا بيشتر از زمان آنها گذشته بود را ميداد با سكوت شديد مواجه شد. دادخواستي براي دادگاه عالي ارسال شد تا طبق قانون دستوري براي انتشار اين اسناد صادر كند اما در پيچ و خم دادگاه براي سالها خاك خورد و به نتيجهاي جز حكم خود قانون كه شرط انتشار اسرار از 50 سال را به 70 سال افزايش داد يعني طولانيتر از تاريخ خود دولت اسراييل، نرسيد.
نهاد دفاعي اساسا با بازوان بسته نمينشيند. از همان اوايل سال 2010، قبل از آنكه قرارداد اين كتاب امضا شود يك نشست ويژهاي در سزارييه، بخش عملياتي موساد برگزار شد تا درباره راههايي كه ميتواند تحقيقات من را مختل كند، بحث كنند. نامههايي براي تمام كاركنان پيشين موساد ارسال شد و به آنها عليه هر مصاحبهاي اخطار داده شد و با كاركنان پيشيني كه گمان برده ميشد مسالهدار هستند هم بهطور فردي مذاكراتي انجام شد. يك سال بعد، يعني در سال 2011، سرلشكر گابي اشكانزي، رييس دفتر كاركنان ايدياف از «شينبت» درخواست كرد كه اقدامات خشونتباري عليه نويسنده بردارد و مدعي شد كه من با در اختيار داشتن اسرار طبقهبندي شده و «با استفاده از اسرار محرمانه به منظور تخريب شخصيتي من (يعني اشكانزي)» مرتكب «جاسوسي تشديد شده» است. از آن زمان به بعد اقدامات متعددي توسط بدنههاي مختلف حكومت صورت گرفت تا مانع انتشار اين كتاب بشوند يا لااقل بخشهاي زيادي از آن منتشر نشود.
سانسورهاي نظامي، رسانههاي اسراييلي را وادار ميسازند تا هر زماني كه اقدامات محرمانهاي را كه منتسب به اطلاعات اسراييل ميشود بهخصوص ترورهاي هدفمند از واژگان «طبق نشريات خارجي» استفاده كنند. اين كار روشن ميسازد كه وجود نشريات جاي اعلان رسمي مسووليت اسراييل را نميگيرد. پس با اين حساب اين كتاب را بايد به معناي «انتشار خارجي» كه محتواي آن تاييد رسمي اسراييل را ندارد در نظر بگيريم.
هيچ كدام از هزاران مصاحبهاي -كه از رهبران سياسي و رييسان اطلاعات گرفته تا خود عوامل عملياتي را شامل ميشود –كه بر مبناي آن اين كتاب نوشته شده توسط نهادهاي دفاعي اسراييل تاييد نشده است. اكثر منابع با نامهاي خودشان آمده است. ديگر منابع كه ميترسيدند شناخته شوند با نامهاي مستعار يا اسم كوچكشان آورده شدهاند، علاوه بر اين من هم علاوه بر آنكه جزييات آنها را به دست آوردهام، هويت شان را مخفي نگه داشتهام.
همچنين من از هزاران سندي كه اين منابع به من دادهاند، استفاده كردهام كه تمامي آنها براي اولينبار استفاده ميشود. منابع من هرگز مجوز جابهجايي اين اسناد از محل كارشان را نداشتهاند چه برسد به آنكه آنها را به من بدهند. بنابراين اين كتاب تا آنجا كه ممكن است درباره تاريخچه اقتدارگرايانه اطلاعات اسراييل است.
پس چرا اين منابع با من حرف زدهاند و اين اسناد را به من دادهاند؟ هركدام انگيزه خودشان را داشتهاند و گاهي اوقات داستاني كه پشت صحنه قرار داشت فقط كمي جالبتر از خود محتواي مصاحبه ميشد. واضح است كه برخي سياستمداران و افراد اطلاعاتي – دو حرفهاي كه در دستكاري (اسناد) و فريب به غايت مهارت دارد- سعي بر آن داشتند كه از من براي نسخه ترجيحي خودشان استفاده كنند يا تاريخ را مناسب خودشان شكل دهند من كوشش كردم كه اين تلاشها را با نوشتههاي بيشمار و منابع شفاهي مقابله دهم تا صحت آنها را در بياورم.
اما به نظر من رسيد كه انگيزههاي ديگري هم وجود داشت كه مختص شرايط اسراييل بود. از يك طرف، تقريبا هر چيزي در اين كشور كه مرتبط با اطلاعات و امنيت ملي است در رده «محرمانه درجه يك (تاپسكرت)» طبقهبندي ميشود. از طرف ديگر هر كسي ميخواهد با من درباره آنچه انجام داده است، سخن بگويد. عملياتي كه افراد در كشور ديگري خجالت ميكشند، انجام دهند در اسراييل يك منبع غرور به حساب ميآيد زيرا آنها در مجموع آن را به چشم امنيت ملي نگاه ميكنند و براي حفاظت از جان اسراييليها امري الزامي به شمار ميآورند.
بعد از مدتي موساد ترتيبي داد تا مانع دسترسي من به منابع شود (البته بعد از آنكه در بيشتر موارد با من حرف زده بودند). اكثر آنها بعد از آنكه من با آنها ملاقات كردم، فوت كردند البته به علت طبيعي. بنابراين، اسناد دست اولي كه اين مردان و زنان براي اين كتاب دادهاند – مردان و زناني كه خود شاهد بودند و در بسياري از حوادث عجيب و غريب شركت داشتند – در حقيقت تنها روايتهايي است كه در خارج از حصارهاي آرشيو مخفي نهادهاي دفاعي موجود است. گاهي اوقات هم تنها منابعي است كه تا به حال وجود دارد.