ادامه از صفحه اول
چين، ايران را رها نميكند
اطمينان خاطر ميدهند كه مشكلي براي همكاري وجود ندارد و چين در بازار ايران خواهد ماند. آنها حتي تاكيد ميكنند كه «چين هيچ محدوديتي براي بازار ايران قائل نيست» با اين حال همچنان اخبارهاي متضاد و متفاوت از شركتهاي چيني فعال در ايران به گوش ميرسد و نگرانيهايي در مورد عدم همكاري مطرح ميشود، به هر جهت به نظر ميرسد براي تعيين تكليف همكاري با چينيها بايد حداقل 15 روز صبر كنيم و بعد از مذاكرات روز چهارشنبه در اتاق بازرگاني و حضور سفير جديد ايران در چين و مذاكرات جديد با مقامات ارشد چين قطعا به جمعبندي بهتري براي همكاري خواهيم رسيد. واقعيتي كه در مورد بازار چين وجود دارد، اين است كه چين هيچگاه شريك تجاري و استراتژيك خود در منطقه خاورميانه را رها نكرده و مسائلش با ايران را به نحو احسن مرتفع ميكند. مشكلات فعلي با چين بر سر موضوعاتي همچون نفت نيز با مذاكرات آتي حل خواهد شد چرا كه چين تمايل ندارد از كسي جز ايران نفت خريداري كند. چين اگر از ايران نفت نخرد بايد از جايگزيني مثل عربستان خريد كند، در مقابل ايران هم اگر نفتي به چين صادر نكند وارداتي هم از اين كشور نخواهد داشت و كالاهايي كه ايران از چين ميخرد خريداري در عربستان ندارد پس در نهايت چينيها ضرر خواهند كرد. در حال حاضر ايران 20 ميليارد دلار كالا از چين ميخرد و در مقابل 15 ميليارد دلار كالا به چين صادر ميكند و قطعا چينيها قصد ندارند بازار خوبي مثل ايران را با بهانههاي واهي از دست بدهند. براي رسيدن به جمع بنديهاي بيشتر در مورد حضور چين در ايران كافي است كه 10 الي 15 روز تامل كنيم تا نتيجه مذاكرات به خوبي مشخص شود. در اين شرايط برخي خبرها حكايت از محروميت هياتمديره و اعضاي خانواده شركتهاي چيني همكار با ايران در امريكا به گوش ميرسد كه صحيح نيست و قطعا كساني كه ويزاي امريكا دارند مشكلي براي حضور در اين كشور ندارند و اين خبرها تنها به افزايش مشكلات و شايعات فيمابين دامن ميزند. حجم مبادلات چين و امريكا بيش از 300 ميليارد دلار است و اعداد و ارقام چشمگيري است اما نبايد فراموش كنيم كه ايران براي چين شريك اول در منطقه خاورميانه است و چينيها نميتوانند به همين راحتي از كنار مزيتهاي ايران به عنوان تكميلكننده جاده ابريشم و ترانزيت چين بگذرند. در شرايط فعلي با توجه به افزايش جنگ تجاري ميان چين و امريكا، چينيها حتي كوچكترين سطح مبادلات چند ميليارد دلاري خود را نيز حفظ ميكنند و همين نگاه نشان ميدهد هيچگاه چينيها از ايران نخواهند رفت و سطح مبادلات خود را كاهش نميدهند.
عليه مريد و مرادبازي
به راحتي با او به گفتوگو مينشستند. به خصوص كه مثل «اساتيد والامقام» و صدرنشينان مجالس از برج عاجي دستنيافتني به عالم و آدم نگاه نميكرد. اين ويژگي حتي در رفتار و كردار روزمرهاش نيز پيدا بود. مثل جوانها لباس ميپوشيد، به حرفهاي آنها گوش ميكرد، با ايشان بحث ميكرد و در نشستها و مجالس، نه در رديف اول كه كنار دانشجويان مينشست و از همانجا به نقد سخنران ميپرداخت. زندهياد محمد علي مرادي، همچون بسياري از دردمندان ايراني، ساليان طولاني از جوانياش به سياست اشتغال داشت و در اين مسير هزينهها داد. اما لاجرم به فلسفه رسيد و براي يادگيري تفكر فلسفي جديد به سرچشمه آن در آلمان رفت. در دانشگاه برلين با كانت و ايدهآليسم آلماني آشنا شد و همزمان از تكاپوهاي فكري در ايران غافل نشد. آثار فكري كه در ايران منتشر ميشد را مجدانه پيگيري ميكرد و آنها را با دقت ميخواند و در گفتار يا نوشتارهاي كوتاه، نسبت به آنها واكنش نشان ميداد. از حدود يك دهه پيش كه به ايران بازگشت، تحولات فكري را از نزديك دنبال ميكرد و در عموم جلسات و نشستهاي فكري حاضر ميشد. مهمتر از آن اما شاگردپرورياش بود. بدون اغراق دهها شاگرد و دانشجو داشت، بدون اينكه هيچكجا به طور رسمي استخدام باشد و با گشادهرويي به دانشجويان در پاياننامههايشان مشاوره ميداد و آنها را راهنمايي ميكرد. بيدليل نبود كه طي دو هفته بستري در بيمارستان طالقاني، ازدحام ملاقاتيهاي جوان پرسنل بيمارستان را كلافه كرده بود.
دكتر مرادي ازدار دنيا اندوخته و مالي نداشت، نه خانه و نه ماشين و نه حساب پر و پيمان بانكي. سهل است، اهل اين حرفها هم نبود. همه دلمشغولياش همان بحث و كتاب و فلسفه و فكر كردن و گفتوگو با دوستان و دانشجويانش بود. در اين سالهاي اخير مهمترين عشقش پنج جلد كتاب بود كه كماكان منتظر نشر است و متاسفانه خودش ديگر در جهان فاني نيست، تا انتشار آنها را ببيند. دريغ كه دوستانش درصدد بودند به مناسبت انتشار آنها براي او جشني بگيرند. صد البته ماترك او را نبايد در همين كتابها محدود كرد. ميراث راستين او شاگرداني است كه بيتكلف از محضرش بهره ميبردند و او بيچشمداشت با آنها گفتوگو ميكرد. دانشاندوزاني كه به او نه به چشم يك مرشد و مراد، بلكه به عنوان آموزگاري صميمي و مهربان مينگريستند و بيپروا ميتوانستند دغدغههاي فكريشان را با او در ميان بگذارند، بدون آنكه از مسخرهشدن بهراسند و نگران عتاب و خطاب استاد باشند.