«طلاي سياه» يا همان زباله و پسماند، واژه آشنايي در جهان امروز است. طلايي كه نتيجه بازيافت زبالههاي متعفن و آلوده و كثيف ما است.
فرآيندي چنان جذاب كه امروز بسياري از كشورهاي جهان مانند ژاپن را به سرمايهگذاري كلاني در اين عرصه واداشته است به طوري كه در اين كشورها حجم زبالههاي بازيافت شده، تقريبا 100 درصد است ضمن آنكه در بسياري از اين كشورها زبالهها به صورت روزانه جمعآوري نميشوند بلكه هر چند روز يكبار جمع و به مراكز بازيافت منتقل ميشوند.
كافي است براي درك اهميت ماجرا كمي درخصوص آمار زبالههاي توليد شده در تهران تامل كنيم. درواقع آمار 9-8 هزار تني توليد زباله در تهران مويد اين نكته است كه ما چقدر راحت، منابع مالي و ثروت خانه و خانوادههايمان را به زباله و پسماند تبديل ميكنيم و در مقابل معضلاتي جدي را براي شهرمان رقم ميزنيم. به بياني ما حتي در سادهترين رفتارهاي اجتماعيمان نيز با مشكلاتي جدي روبهرو هستيم.
حتي در جشنها و عزاداريهاي مناسبتي خود نيز حجم بالايي از زباله را توليد ميكنيم كه واقعا تاسفبار است. البته همانطور كه گفته شد دانش بشري امروز، موفق شده تا تقريبا تمام زبالهها را بازيافت كند ولي در تهران ما فقط حدود 13 درصد زبالههايمان را بازيافت ميكنيم. دلايل آن هم چندان دور از ذهن نيست.
چندي قبل مستندي از صدا و سيما پخش شد كه در آن شهروندي در كرمانشاه خط بازيافت پسماند را با كمك سازمان محيط زيست راهاندازي كرده بود و آن را تبديل به كود ميكرد اين نشان ميدهد كه ما ميتوانيم.
ولي در عوض سالها قبل وقتي در كسوت نماينده مجلس به يكي از كشورهاي اروپايي رفته بودم، وزير صنعت وقت ميگفتند فرد اول بازيافت در اين كشور، دكتر جوانمرد ايراني است.
به گفته خود ايشان، تلاش زيادي شده بود تا با دانش ايشان، خط بازيافتي در كرج راهاندازي شود ولي آنقدر سنگاندازي شده بود كه وي با چشماني گريان ايران را ترك كرده بود و اين همان مشكل اصلي ما است.
اينكه نه تنها از نخبگان و كارآفرينان و صنعتگرانمان حمايت نميكنيم كه بلايي به سرشان ميآوريم كه حتي عطاي وطن را به لقايش ميبخشند.
در عوض كشورهاي صاحب دانش، امروز چنان با مقوله بازيافت و زباله برخورد ميكنند كه شگفتانگيز است. مثلا معاون عمراني پايتخت آلمان ميگفت: ما اينجا چيزي به نام زبالههاي ساختماني نداريم چون اصولا مصالح ساختماني به گونهاي توليد ميشوند كه قابل بازگشت به طبيعت هستند و تجزيه پذير.
اين درحالي است كه گود آبعلي امروز به لطف سرازير شدن مصالح ساختماني به كوه آبعلي تبديل شده است. براي همين ما در مديريت شهري و شوراي پنجم معتقديم كه بازيافت بايد با رويكرد جديدي دنبال شود.
البته خوشبختانه در سالهاي اخير اقدامات خوبي در سطح مناطق انجام شده است به عنوان مثال شهرداري منطقه 2، شهرونداني كه زبالههايشان را تفكيك ميكنند، بهخصوص در برجها، بيمه اجتماعي ميكند يا در منطقه 21 از طريق استفاده از ظرفيتهاي شوراياران و سراهاي محله، شهروندان را براي تفكيك زباله آموزش ميدهند. اينها اقدامات خوبي است اما كافي نيست.
شايد بد نباشد بدانيد كه در بسياري از كشورهاي پيشرفته از سينكهاي ظرفشويي جديدي استفاده ميشود كه به صورت اتوماتيك زبالههاي تر در زير سينك آبگيري ميشود يا در كشور ژاپن صنعت به قدري در خدمت محيط زيست است كه فلشتانكهايي درست شده كه آب آشاميدني و مصرفي را جدا ميكنند.
اما ما چه ميكنيم؟ عليه سند 2030 كه توجه ويژهاي به شاخصههاي محيط زيستي و آب دارد، موضعگيري ميكنيم. در عوض وقتي به برخي از مديران شهري ميگوييم چرا اين همه براي آبياري فضاهاي سبز شهري، آب هدر ميدهيد ميگويند: اينها آب چاه است.
در حالي كه آب و بالاخص آب چاه جزو سرمايههاي ملي هستند و ما بدبختانه، در صدر كشورهايي هستيم كه با مصرف 85 درصدي ذخاير آبهاي زيرزمينيمان در جهان ركورد داريم! كوتاه سخن آنكه، همه با هم بايد در حفظ محيط زيستمان كوشا باشيم كه صد البته مديران ملي و شهري بايد حساسيت بيشتري در اين زمينه داشته باشند.
شايد در اين راه يكي از بهترين ابزارهايي كه بتوان از آنها استفاده كرد سازمانهاي مردمنهاد و سمنها باشند. ما هماكنون حدود 40 سمن فعال در عرصه آب و بازيافت داريم كه به راحتي ميتوانند به مدد دولتمردانمان براي الگوسازي مصرف آب و بازيافت آن بيايند.
اميدوارم با اقداماتي كه ميكنيم بتوانيم گام موثري براي حل اين معضلات و ساختن محيط زيستي مناسب براي آيندگانمان برداريم و به معناي حقيقي تلاش كنيم تا شهر ما، خانه واقعي ما باشد نه فقط در حرف و شعار.
عضو شوراي اسلامي شهر تهران