پر شدن شكاف ميان
حاكميت و دولت
داوود حشمتي
سه سخنراني اخير حسن روحاني در مواجهه با امريكا و حمايت قاطعانه نهادهاي حاكميتي در ايران توانسته شكافي كه پيش از اين تصور ميشد ميان دولت و حاكميت بر سر رابطه با امريكا وجود دارد را پر كند.
اولين سخنراني در ميان مديران ارشد دولت پيش از سفر حسن روحاني به اروپا انجام شد. جايي كه حسن روحاني از ايستادگي در مقابل امريكا حرف زد. بعد از آن به اروپا رفت و در اظهارنظري تهديدگونه گفت كه اگر ايران نتواند نفتش را صادر كند، هيچ كشوري نخواهد توانست. حالا او در سومين سخنرانياش ترامپ را نيز تهديد كرده و در جمع سفرا به ترامپ ميگويد: «با دم شير بازي نكن.»
يك روز قبل از تهديد ترامپ به بازي كردن با دم شير، رهبري در سخنراني در جمع همين سفرا از موضع روحاني در اروپا و تهديد صادرات نفت استقبال كرد. كيهان آن را سياست و راهبرد نظام دانست. محل تلاقي ديگر حمايتهاي سردار سليماني با نوشتن نامهاي بسيار صريح در حمايت از حسن روحاني بود.
اگرچه در برخي نقاط مانند: 1- تهديد موشكي اروپا توسط كيهان 2 - تهديد چاهها و توليد نفت توسط وطن امروز 3 - تهديد تمام دنيا و ترسيدن دنيا از ما توسط رسالت زيادهرويهايي از سر ذوقزدگي در تهديد بود، اما حمايت سردارسليماني و مقام معظم رهبري از حرفهاي روحاني يك پيام مشخص را به دنبال دارد.
علاوه بر اين موارد براساس گزارشهاي منتشر شده، صداوسيما نيز از فاز تخريبي دولت و «ناكارآمد» نشان دادن دولت به صورت دستوري خارج شده و رسانههاي متصل به حاكميت نوك پيكان حملات را به سمت اصلاحات چرخاندند و از دولت دور ميكنند.
بلافاصله بعد از نامه حسن روحاني، افراطيون اصولگرا سردار سليماني را به باد نقد گرفتند. رسايي او را «دستپاچه» خطاب كرد و معتقد بود اين يك موضعگيري لفظي است. واقعيت اين است كه براساس يك منطق و نگاه كلي بخشهاي وسيعي از اصولگرايان دولت حسن روحاني را به طور علني و عيني «دولتي غربگرا»، «واداده» و «سازشكار» ميخوانند. در مقابل حاكميت را در ايران مخالف او قرار ميدادند كه از سر اضطرار به اين خواست احترام گذاشته و برجام و مذاكرات را پذيرفته است.
تحليل اين طيف بر اين اساس استوار بود كه حتي تلاطم بازار ارز و التهابات جامعه نيز كار دولت است براي آنكه حاكميت را وادار به مذاكره مجدد و برجامهاي جديد كند. اما موضعگيريهاي هماهنگ اين روزها نشان از پرشدن اين شكاف و هماهنگي ميدهد. هماهنگياي كه ميتواند در آينده در صورت لزوم حتي به گفتوگو با ترامپ هم منجر شود. اين درست برخلاف شرايط دوره احمدينژاد در سال 91 و التهاب ارزي گذشته بود. احمدينژاد در نيويورك معترض بود كه چرا اوباما به جاي اينكه پاسخ نامه او را بدهد، به ديگري (بخوانيد مقام معظم رهبري) پاسخ داده است. در تهران نيز در نبودش علياكبر جوانفكر، مسوول روزنامه دولت دستگير شد و پيام مشخص آن شكاف بزرگ ميان دولت و حاكميت بود. هرچند هيچ كس در ظاهرحرفي از آن نميزد.
با آمدن حسن روحاني ورق برگشت. او سكانداري پرونده هستهاي را از شوراي عالي امنيت ملي (و تحت نظر جليلي) خارج كرد و به وزارت خارجه برد و تا پايان مذاكرات نيز از تهران يك صدا خارج ميشد. (مخالفتها را ميتوان در جهت تقويت توافق ارزيابي كرد).
با پرشدن اين شكاف دو دسته ناراحت و نگرانند. يك طرف دلواپسان داخلي كه اميد داشتند با خروج ترامپ از برجام شكاف روحاني و حاكميت افزايش يافته و او نتواند دوره خود را به پايان برساند. دسته ديگر در خارج از ايران هستند كه گمان ميكردند با تقويت اين شكاف به فروپاشي ايران ميتوانند بيشتر دامن بزنند. حالا براي هر دو طرف يك هدف مشترك وجود دارد: تقويت شكاف ملت و دولت (به تبع آن حاكميت) . از همين رو حمله به اصلاحطلبان به عنوان پايگاه اصلي راي روحاني بيشتر شده است و رسانههاي شبه امنيتي خواستار ايجاد فضاي امنيتي هستند. در طرف ديگر نيز به موازاتي كه امريكا بتواند مردم را در مقابل حكومت (شامل دولت و نظام) قرار دهد به موفقيت بيشتر نزديك ميشود.
با توجه به جميع شرايط به نظر ميرسد حالا بهترين موقعيت براي از بين بردن زمينههاي اين شكاف است. اعطاي آزاديهايي كه به ظاهر در نگاه ما بياهميت است صدايش در خارج بلندتر شنيده خواهد شد. آزاديهايي مانند ورود زنان به ورزشگاه يا كم كردن فشار نظارت استصوابي و فشارهاي اجتماعي؛ تنها بررسي نمونه سپنتا نيكنام ميتواند صحت اين ادعا را اثبات كند.