درد شفافيت
محمد زينالياُناري
سقراط ميگويد من ماما هستم و به جاي آنكه به فرآيند تولد نوزاد كمك كنم، در ذهن كساني كه با آنها گفتوگو ميكنم، ايده متبلور ميكنم و البته تولد ايده هم به اندازه تولد نوزاد سخت و دردآور است. حال ما درون يك دنياي درونگراي استاد مسلم دستفروشي مهار شدهايم و به آن ميگوييم اقتصاد. اما امروز آن اقتصادي كه در اوج خودش بانكداري و چاپ پول دارد، به دنياي اقتصادي شبكهاي و اعتباري وارد شده است و كنترلي كه ترس از رضاخان و بازرس بر آن اعمال ميكرد، وارد دنيايي شده كه در آن آمار خبر اول را ميدهد.
اما آمار و اطلاعات در صورت پنهاني ماندن آنها نزد افراد خاص، دچار فسادي دروني ميشوند كه چنان كه در مورد آن به مسائل مالي خاص و مسكنهاي خاص مشاهده ميشود، ناشي از عدم كنترل عموم بر اين امور پنهان مانده است. امروز ما در حال كوچ از دنياي كنترل با ترس خانداني به دنياي كنترل عموم ملت هستيم. اما زايش اين ايده جديد، يك درد دارد. ما از جهان درونگراي پول و ترس از خان، به دنياي نمايش و آشكارگي امور براي «عموم» مردم وارد ميشويم.
آن چيزي كه امروز ما با آن مواجهيم و موجي از گرانيهاي دورهاي پديد ميآورد، درد زايمان است. كشمكشهاي ديجيتاليزه شدن و انتشار اسامي و اقلام در سايتها و كانالها، ميتواند در برابر آن چيزي باشد كه ميتوان آن را «استبداد يا انحصار ديجيتال» ناميد. پايان اين اتفاق، به كنترل «عموم» بر آنچه در پس رويدادهاي تقسيم و توزيع منابع و مزايا ميگذرد، ميانجامد. اتفاقي كه براي تبديل كردن امر پنهاني به امر آشكار صورت ميگيرد، چالشهايي دارد كه تحمل و گذار از آن را ميتوان «درد شفافيت» براي كنترل عمومي مردم از تقسيم و توزيع منابع و مزايا دانست.