• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4143 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۳ مرداد

حلوا براي زنده‌ها

سيدمحمد بهشتي

يكي از خويشاوندانم بيماري قند داشت و مبتلايان به اين بيماري ولع شديدي به شيريني دارند؛ علاقه او نيز به شيريني‌جات از مرزهاي متعارف گذشته بود. پزشكان برايش دياليز تجويز كردند و او حتي در حين دياليز نيز از خوردن شيريني دست نمي‌كشيد. خلاصه آنقدر افراط كرد كه كليه‌هايش را از دست داد و به ناچار متوسل به پيوند كليه شد. بازگشت او از جراحي پيوند كليه، مقارن شد با درگذشت يكي ديگر از اقوام مشترك‌مان. پس از بازگشت از تشييع جنازه به خانه متوفي، بنا به رسم معمول، ميزبانان در چند ديس بزرگ، حلوا تدارك ديده بودند و بر ميزهايي مقابل ميهمانان قرار مي‌دادند. خويشاوند بيمار ما در مقام مهتري مجلس ضمن تعارف به حضار كه حلوا بخورند، زيرلب به صاحبان عزا معترض بود كه با اين ديس‌هاي حلواي شلخته حرمت متوفي را نگه نداشته‌اند. خلاصه طاقت نياورد و ديس روي ميز جلوي خود را پيش كشيد و با چاقويي كه در كنارش بود مشغول صاف و هموار كردن حلواي ديس شد. در عين حال از سجاياي متوفي مي‌گفت و از صدق و صفاي او. حلوا كه در ديس هموار شد، مقداري زياد آمد. او حلواي اضافي را خورد و دوباره نگاهي به صدر و ذيل ديس كرد و چهره ناراحتي گرفت. گويي ظاهر حلوا را هنوز در شأن شايستگي‌هاي متوفي نمي‌ديد و از اين رو دوباره مشغول حفظ حرمت متوفي شد و با چاقو به جان ديس حلوا افتاد و بعد از چند بار تلاش خستگي‌ناپذير و فراوان براي رفع و رجوع و در واقع خوردن اضافات حلوا، دست آخر با ديسي مواجه بود كه ورقه نازكي حلوا در كف آن باقي مانده بود. طبيعي بود كه اين ورقه نازك اصلا درخور مقام متوفي نباشد و لذا اين باقيمانده اندك را نيز خورد. به فاصله كوتاهي و با اينكه سن زيادي نداشت خبردار شديم كه چشمانش را از دست داده و چيزي نگذشت كه هر دو پايش را هم قطع كردند و يكي دو سال بعد اجل مهلتش نداد و از دنيا رفت.

چند روز پيش همايشي راجع به برج‌باغ در تهران برگزار شد كه عجيب مرا ياد اين ماجرا انداخت و با اين شبيه‌سازي آينده روندي كه در پيش گرفته‌ايم از پيش چشمم عبور كرد. تصورش خيلي سخت نيست؛ خودمان و همه تصميم‌گيران درباره شهر تهران را به جاي آن خويشاوند ديابتي مجسم كنيد؛ به جاي مرض قند، بيماري سوداگري و زياده‌خواهي را بنشانيد؛ به جاي شخص متوفي، شهر تهران را در نظر آوريد و حلواي مجلس ترحيم او كه ارزش‌هاي شهر بوده است. قوانين و مقررات مربوط به «برج‌باغ» تدبيري بود براي حفظ باغات شهر كه به تدريج دستخوش تعرض و ساخت و ساز مي‌شد. ولي آمار و ارقام نشان مي‌دهد كه درست از زمان وضع چنين قوانين و مقرراتي، سرعت از بين رفتن باغات تهران بسيار بيشتر شده است. صادقانه كه فكر مي‌كنيم آنچه در اين برج‌ها تعبيه كرده‌ايم جاي خالي باغات از دست رفته را نخواهد گرفت و صرفا نقش «احترام به متوفي» و آبروداري در مراسم ترحيم را ايفا مي‌كند مثل ديس‌هايي است كه حلوايش را خورده‌ايم و طوري هم قيافه مي‌گيريم كه به جاي لذت در قيافه‌مان، ناچاري خوانده شود. اما قرباني اين سناريو كيست؟ شخص متوفي؟ حلوا؟ مرض قند؟ يا كسي كه به مرض قند مبتلاست؟

بيماري قند بيماري موذي و مهلكي است؛ اگر بيماري‌هاي ديگر با عوارضي چون درد و خونريزي و تشنج و چرك و عفونت همراه است كه تلاش ما را براي بهبود برمي‌انگيزند، مرض قند چندان پرعارضه نيست؛ درد و خونريزي ندارد، چركين نيست و بيش از آنكه اشتهاي‌مان را كم كند، ميل‌مان به خوردن را بيشتر مي‌كند. مرض قند از در پشتي وارد مي‌شود، از ميل مفرط آدميزاد به شيريني؛ شيريني‌اي كه عضو لاينفك شادخواري‌هاي‌مان است و كمتر كسي است كه دوستش نداشته باشد. ولي به ميزان پيشروي ما در فتح قلمروهاي دلخواه‌مان، بيماري هم ذره‌ذره وجودمان را فرامي‌گيرد؛ به نواحي مختلف بدن‌مان حمله مي‌كند و در نهايت اين ماييم كه مغلوبش مي‌شويم. كسي با باغات شهر دشمني ندارد. همه در ظاهر حامي آن هستند. همه مي‌خواهند سهمي از آن داشته باشند؛ در ييلاقات خنك و سرسبز تجريش و شميران زندگي كنند و از زيبايي‌هاي آن متنعم شوند. تراكم‌فروشي و برج‌سازي در شمال تهران از شدت تقاضا براي جاخوش كردن در محدوده اين باغات حكايت مي‌كند. هرقدر كه بيشتر به دل اين باغات مي‌تازيم، خود را برنده احساس و فكر مي‌كنيم لقمه‌اي بيشتر حلوا نصيب‌مان شده. تدابيري چون برج‌باغ هم از ما سلب مسووليت كرده و قاعده «احترام به متوفي» كار ما را توجيه و حتي قابل قبول مي‌كند وليكن بهاي اين لذت، زندگي ما خواهد بود.

قاعده «احترام به متوفي» فقط درباره برج‌باغ صادق نيست، بلكه الگوي مديريتي چند دهه اخير در همه زمينه‌هاست. ساختن سد به بهانه مديريت منابع آب؛ تبديل اراضي زراعي به توسعه شهري؛ تخليه سفره‌هاي زيرزميني با حفر چاه‌هاي مجاز و غيرمجاز به بهانه توسعه كشاورزي؛ مداخله انفجاري در طبيعت به بهانه استخراج مواد معدني و صادرات فله‌اي آنها؛ توسعه كمّي دانشگاه‌ها به بهانه علم، همه و همه تحت عنوان توسعه ولي در واقع معادل «احترام به متوفي» است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون